بیت المقدس

فلسطین پاره تن اسلام است.امام خمینیی (ره)

بیت المقدس

فلسطین پاره تن اسلام است.امام خمینیی (ره)

تکنیک های جنگ نرم

ماهواره ها (شبکه های ماهواره ای)

به دلیل نبود آمار دقیق و روشن، نمی توان حجم استفاده از شبکه های ماهواره ای را در ایران تعیین کرد ولیکن با عنایت به شواهد و قرائن موجود می توان حدس زد که میزان بهره برداری از این شبکه ها در سال های اخیر افزایش محسوسی داشته است.

به لحاظ فنی در 159 مدار تلویزیونی در کل جهان، 203 ماهواره تلویزیونی فعال است که از این تعداد در 80 مدار قالب دریافت در ایران، یکصد ماهواره تلویزیونی-یعنی نیمی از ماهواره های جهان-قرار دارد. این تعداد ماهواره ها، امکان تماشای حدود 18000 شبکه تلویزیونی را در ایران فراهم می آورد.

با رسیورها و دیش های معمولی می توان تا نزدیک 2000 کانال ماهواره ای را در ایران با کیفیت بالا دریافت کرد.  شبکه هایی که اکثر قریب به اتفاق  برنامه های آنها با سنت و فرهنگ ایرانی و اسلامی در تضادند و اثرات مخرب روحی و روانی بر مخاطبین ایرانی می گذارند و یکی از مهمترین تاکتیک های غرب در جنگ نرم علیه ارزش های اسلامی و ایرانی است.

در بین شبکه های ماهواره ای که به سهولت در ایران قابل دریافت است، بیش از 380 کانال خاص موسیقی وجود دارد که شبانه روز در حال پخش موسیقی، کلیپ، رقص، آهنگ های درخواستی و کنسرت هستند. عموم این برنامه ها آکنده از حرکات ضداخلاقی و اروتیکال است. در حالیکه بر این شبکه  های اختصاص موزیکال، حدود 1200 شبکه هم در خلال برنامه های خود کلیپ ها و شوهای موزیکال پخش می کنند.

در حوزه کودک و نوجوان بیش از 250 کانال ماهواره ای قابل دریافت در ایران است ضمن آنکه بخش مهمی از برنامه های کانال های عمومی نیز به بخش برنامه های کودک و نوجوان اختصاص دارد. این شبکه ها علاوه بر پخش کارتون هایی که عموماً در تضاد با مبانی اخلاقی ماست، به فرهنگ سازی ارزش های لیبرالی و امانیستی غرب در ذهنیت اطفال ایرانی  می کند و آنان را شیفته زندگی آمریکایی و غربی می نماید. در حوزه مصرف زدگی و فرهنگ سازی پوشش و مد، حدود 80 شبکه وجود دارد که اختصاص به نمایش مد ولباس دارد، لباس هایی که رسماً تبلیغ فرهنگ عریانی است.

این شبکه ها، حتی تحت عنوان «میس بیکینی» به تبلیغ لباس زیر مردانه و زنانه می پردازند. بایستی بدانیم که تبلیغ پوشش غربی صرفاً به این کانال ها منتهی نمی شود و سایر شبکه های ماهواره ای نیز در متن برنامه های خویش بدان اقدام می ورزند.

در کنار کانال های ماهواره ای فوق، حجم شبکه های اروتیک قابل توجه است. به روی ماهواره های قابل دریافت در ایران 235 کانال اروتیک و 81 کانال پورنو وجود دارد. ضمن اینکه برخی شبکه های عمومی نیز در ساعاتی از شب نیز تبدیل به کانال های پورنو گرافی می شوند.

مروری بر موارد فوق که به اجمال اشاره شد نشان می دهد که امپریالیسم رسانه ای دنبال هویت زدایی از کشورهای غیر غربی و به ویژه اسلامی و تبلیغ و ترویج فرهنگ منحط غربی است. حجم انبوه و روزافزون این شبکه ها باعث رویگردانی مخاطبین از فرهنگ خودی و دل بستن به آموزه های بیگانه می شود. جالب است بدانیم که رژیم صهیونیستی با دو ماهواره رسمی 2وAmos 1، 214 شبکه شبانه روزی راه اندازی کرده و بدیهی است مهمترین هدف آن مبارزه با جهان اسلام و ارزش های اسلامی است.

در حوزه مسایل سیاسی در کنار هزاران شبکه ماهواره ای، 32 شبکه فارسی زبان سیاسی، ضد فرهنگی، تجزیه طلب و برانداز، قوم گرا، ضد دینی، فیلم و موسیقی فعالیت می کنند که هدف مشترک همه اینها القاء ارزش های ضد اسلامی و ضد اسلامی به فرهنگ ایرانی و دستکاری در افکار عمومی ملت ایران است.

شبکه های فارسی زبان در راستای جذب مخاطب ضمن پخش برنامه های ناسیونالیستی افراطی به ایجاد شکاف های قومی، ملی و دینی می زنند تا اقتدار ملی کشور را تضعیف و آن را در شرایطی از التهاب و اضطرار نگه دارند.

در انتخابات اخیر ریاست جمهوری شبکه های ماهواره ای با استفاده از انواع تاکتیک های خبر رسانی سعی در تاثیرگذاری در تصمیم ملت ایران داشتند. در این میان نقش برخی  شبکه های از جمله B.B.C Persian ، VOA ، ‍CNN بارز تر بود. این شبکه ها که با CIA و MI6 ارتباط ارگانیک دارند با دستیازی به انواع تاکتیک های جنگ نرم در صدد القای وجود دروغ بزرگ تقلب در انتخابات و به تبع آن مشروعیت زدایی از نظام جمهوری اسلامی ایران بودند.

در کنار شبکه های فوق، کانالهای فارسی زبانی چون تلویزیون رنگارنگ، ملی، پارس، آپادانا، ایرانیان، کانال یک، آزادی، تپش، ایران، جام جم بین المللی،  امید ایران، IPN و... که اغلب به گروهگ ها ضد انقلابی سلطنت طلب، کمونیست ها و... منتسب هستند به شایعه پراکنی علیه نظام اسلامی می پردازند.

جالب توجه است بدانیم که طی چند ماه اخیر رابرت مرداک، غول رسانه ای غرب صهیونیست مقیم استرالیا که مجموعه رسانه ای نیوز کورپوریشن  News Corporation را در اختیار دارد که بیش از 60 شبکه تلویزیونی به 130 زبان دنیا، دهها نشریه و خبرگزاری را تحت پوشش دارد شبکه فارسی زبان FARSI1 (فارسی وان) را با همکاری یک گروه افغانی بنام موبی(خانواده محسنی) راه اندازی کرده است. این شبکه که در قالب پخش سریال ها و فیلم های سینمایی با دوبله فارسی فعالیت می کند، دنبال تحقق اهداف صهیونیستی و ضد اسلامی و ایرانی بنیانگذارانش است.

قابل ذکر است که مرداک با درآمد سالانه 28 میلیارد دلار از فعالیت های رسانه ای به «سلطان شیطان رسانه ها» معروف شده است.

 

بازی های ریانه ای

در اوایل دهه 60 میلادی رایانه وسیله ای «خاص» بود که در اختیار همگان نبود. «راسل» از دانشجویان دانشگاه MIT نخستین بازی رایانه ای را به نام «اسپیس واد» که همان داستان «جنگ سفینه ها» بود که بازیگر بایستی طرف مقابل را نابود می کرد. بعد از آن شرکت «آتاری» در سال 1973 بازی «پونگ» را ساخت که یک بازی ساده متشکل از تعدادی مستطیل سیاه و سفید بود که چندان خلاقیتی در آن وجود نداشت. بدین ترتیب بازی های رایانه ای قدم به قدم توسعه یافت تا جایی که در سال 2005 فروش بازی های رایانه ای همردیف فروش فیلم های هالیوودی شد و این روند البته سیر صعودی دارد. آمارها نشان می دهد که روند تولید بازی های رایانه ای به 4-3 هزار نسخه در سال می رسد و با شتاب زیاد در جامعه جهانی در حال گسترش است و دهها میلیون نفر در سراسر جهان، بخشی از اوقات فراغت خود را با بازی های رایانه ای پر می کنند.

از اواخر دهه شصت بازی های رایانه ای در انواع و اقسام آن وارد کشور ما شد و در حال حاضر یکی از سرگرمی های مهم جامعه جوان، نوجوان (و حتی کودکان) کشور ما را تشکیل می دهد و درکنار «کافی نت» ها، «گیم نت» ها نیز شروع به فعالیت نمودند.

در بازی های رایانه ای که ذهن بازیگر «عریان» شده و شرایط برای تحقق «شرطی سازی» مهیا گشته. فضا برای ذهنیت سازی بازیگر ذیل دوگانه عشق-نفرت ایجاد می شود. بدین ترتیب که بازیگر در محیطی مجازی دنبال پیروزی است و این پیروزی بایستی با عبور از مراحلی و اغلب با کشتن و شکست دشمن فرضی بدست آید. بنابراین اگر این مواضع و یا دشمن فرضی آمیخته به ارزش ها و هنجارهای اجتماعی آن جامعه باشد، بازیگر در اثر تداوم و استمرار بازی، نسبت به آن گزاره ها، به صورتی تدریجی حالتی «ضد» می گیرد و یا «بی تفاوت» شده و به تعبیری «قدسی زدایی» صورت پذیرفته و گزاره های مورد نظر طراح بازی را به جای گزاره های هنجاری خویش می پذیرد.

به عنوان مثال در بازی«یا مهدی» بازیگر که خود را در یک اسکله مستقر در خلیج فارس می یابد با کسانی مواجه  می شود که پرچم های حاوی شعارهای اسلامی بر دوش دارند و شعارهای «الله اکبر» و «یامهدی» سر می دهند و بازیگر با اسلحه ای که آدم های غربی بر روی آن منقوش است، اینها را از بین می برد. این گیم که قطعاً ساخته کمپانی های صهیونیستی است به دنبال «قدسی زدایی» از مفاهیم شعارهای اسلامی و انقلابی است و در ذهن بازیگر مسلمان در اثر تداوم بازی، حرمت شکنی و قبح اهانت به شعارهای اسلامی کمرنگ شده و حالت بی تفاوتی پیدا می کند.

مثالی دیگر از این بازی های رایانه ای، بازی «سام ماجرا در پرسپولیس» است. پرسپولیس نماد شهر ایرانی است. بازیگر نقش سام استون -برگرفته از عموسام نماد آمریکا- با اهریمنانی مبارزه می کند که این ها در مساجد پناه گرفته اند و به عملیات های کامیکازه -عملیات های اسشهادی- دست می زنند. سام با این ها مبارزه کرده و بعد از کشتن آنها و خراب کردن مساجد به مرحله آخر رسیده که «صلح» و «آرامش» است و در این مرحله وارد «کلیسا» می شود.

طراح این بازی در صدد است که در ذهن بازیگر القاء کند که ایران(پرسپولیس) مرکز هدایت عملیات های استشهادی علیه غرب است و آنها (آمریکا) در نبردی سخت ایران و اسلام را شکست داده و همگان را وارد دنیای صلح و آرامش کلیسایی (نماد غرب) می کنند.

این دو نمونه مشتی از خروار از بازی های رایانه ای است که دنیای غرب جهت استحاله ارزش های اسلامی (ایرانی) تولید کرده و متاسفانه در بی غفلتی توجیه ناپذیر نهادهای فرهنگی کشور در حال نبرد نرم با آموزه های دینی ماست و به ابزاری مهم در جنگ نرم در دست دشمنان ما تبدیل شده است.

 

شبکه های اجتماعی

شبکه های اجتماعی بخشی از رسانه‎‎های اجتماعی است. شبکه‎‎های اجتماعی، وبلاگ‎‎ها، ویکی‎‎ها، پادکست‎‎ها، فروم‎‎ها، کامیونیتی‎‎های (اجتماعات) محتوایی و میکروبلاگ‎‎ها، هفت نوع رسانه اجتماعی محسوب می‎شوند. علاوه بر این‎‎ها، برخی سایت‎‎های دنیای مجازی از قبیل سکند‎لایف (Second Life) را هم، گونه دیگری از این نوع رسانه‎‎ها می‎دانند که در سال‎‎های آینده گسترش بیشتری خواهند داشت.

شبکه‎‎های اجتماعی (Social Networks) به اعضایشان اجازه ساخت صفحات شخصی و برقراری ارتباط و شبکه‎سازی با دوستان آنلاین را می‎دهند. وبلاگ‎‎ها  که شناخته‎شده‎ترین نوع رسانه‎‎های اجتماعی محسوب می‎شوند، ژورنال‎‎های آنلاینی هستند که با محتوا‎های جدید کاربران به‎روز می‎شوند. ویکی‎‎ها (Wikis) سایت‎‎هایی هستند که به کاربران اجازه اضافه کردن و ویرایش محتوا را می‎دهند و محتوای تولید شده‎شان حاصل مشارکت اعضاست. پادکست‎‎ها (Podcasts) فایل‎‎های صوتی و تصویری هستند که با قابلیت مشترک شدن، در اینترنت قرار داده شد‎ه‎اند. فروم‎‎ها (Forums) که از دوران پیش از تولد مفهوم رسانه‎‎های اجتماعی فعالیت می‎کردند، فضایی برای طرح بحث در موضوعات مختلف محسوب می‎شوند.

کامیونیتی‎‎های محتوایی (Content Communities) امکان مدیریت و به اشتراک‎گذاری نوع خاصی از محتوا از قبیل عکس، فایل‎‎های ویدیویی، متن یا لینک را فراهم می‎کنند. میکروبلاگ‎‎ها که تلفیقی از شبکه‎‎های اجتماعی و وبلاگ‎‎های کوچک هستند، با محتوا‎های کوتاه کاربران به‎روز می‎شوند.

منظور از شبکه اجتماعی، محدوده وسیعی از سرویس‎‎ها و شیوه‎‎های انتشار سریع اطلاعات است. سرویس‎‎های این شبکه‎‎ها معمولا در فضا‎های اجتماعی مبتنی بر اینترنت و موبایل مطرح هستند که به منظور تسهیل ارتباطات، همکاری‎‎ها و اشتراک اطلاعات به‎کار می‎روند.

این سرویس‎‎ها به کاربرانشان امکاناتی از قبیل مدیریت، ایجاد و نمایش روابط اجتماعی مجازی را می‎دهند. سرویس‎‎هایی که اغلب و نه همیشه، موارد شخصی و خصوصی افراد را شامل می‎شوند. این سرویس‎‎ها همچنین ممکن است محتوی وقایع روز، وقایع شرکت‎‎ها و رویداد‎های سیاسی باشند. آن‎ها به شما اجازه می‎دهند تا دوستانتان را نیز به این شبکه وارد کنید و با آن‎ها در ارتباط باشید.

سرویس‎‎های شبکه اجتماعی از در معرض عموم گذاشتن مجموعه اطلاعات و ارتباطات پشتیبانی می‎کنند؛ هر چند ممکن است این سرویس‎‎ها محدودیت‎‎های خاص امنیتی اعمال کنند یا این‎که مقابل ارتباطات بسیار گسترده محدودیت ایجاد کنند. امکانات «اجازه دسترسی» یکی از خصوصیات اصلی بسیاری از آن‎هاست. این سرویس‎‎ها به اعضا اجازه می‎دهد تا تعیین کنند چه کسانی می‎توانند به پروفایل، اطلاعات، ارتباطات و فضا‎هایشان دسترسی داشته باشند. فیس‎بوک، ‎تویتر، لینکدین و مای‎اسپیس از معروف‎ترین و پرکاربرترین‎‎ها محسوب می‎شوند. این کار با تعیین درجه دسترسی افراد مختلف صورت می‎گیرد.

عمر زیادی از شبکه‎‎های اجتماعی نمی‎گذرد. ابتدا سایتی به نام «ارکات» به‎وجود آمد و این موضوع جا افتاد که می‎شود یک پروفایل برای خود درست و سپس دوستان را به فهرست اضافه کرد. طبیعتا مثل هر پدیده و سایت جدید دیگری، هرکس به نوعی از آن استفاده می‎کرد که اکثریت صرفا به‎خاطر ارضای حس کنجکاوی، وقت تلف کردن، دیدن عکس‎‎های خصوصی دیگران که توسط خود صاحبانش منتشر شده بود و گذاشتن پیغام، در آن گردش می‎کردند.

 

 

فیس‎بوک

جنگ بین شبکه‎‎های اجتماعی با ورود فیس‎بوک (Facebook) سمت و سویی دیگر گرفت. فیس‎بوک، سایتی اجتماعی است که توسط سازنده جوان خود، مارک زاکربرگ، در چهارم فوریه 2004 راه‎اندازی شد. زاکربرگ متولد 1984 در نیویورک آمریکاست. شعبه مرکزی فیس‎بوک در کالیفرنیا قرار دارد و از قوانین دولت پیروی می‎کند. این سایت اکنون از نظر تعداد عضو و از نظر کارشناسان، در زمینه سایت‎‎های اجتماعی، برتر از مای اسپیس و امثال آن است و در زمینه کاری خود، سایت شماره یک جهان محسوب می‎شود. بخشی از موفقیت فیس‎بوک به‎خاطر امکانی است که در اختیار کاربران قرار داده و آن‎ها می‎توانند در استفاده و توسعه اپلیکیشن‎‎ها مشارکت داشته باشند.

 

 

مای ‎اسپیس

 

مای اسپیس، غول شبکه‎‎های اجتماعی آمریکایی با دادن سرویس‎‎ها و خدمات بیشتر مانند ترغیب به استفاده از موزیک، رادیو اینترنتی، پادکست، آپلود عکس و... باعث شد شمار بیشتری به‎سمت شبکه‎‎های اجتماعی بیایند. در واقع، یک کانال ارتباطی قوی با دیگران ایجاد کنند. در این بین، سایت‎‎های دیگری پیدا شدند که سعی کردند روی یک بازار یا مخاطب خاص تمرکز کنند و سرویس‎‎های مورد نیاز آن‎ها را فراهم بیاورند؛ مهمترین آن‎ها سایت linkedin است که یک شبکه برای ایجاد پروفایل تخصصی زندگی شغلی است.

عضویت در مای اسپیس (MySpace) امکانات گسترد‎ه‎ای را در اختیار کاربران قرار می‎دهد. به‎عنوان نمونه، سرویس موسیقی مای ‎اسپیس از بخش‎‎های پرطرفدار آن محسوب می‎شود که تعداد زیادی موسیقی‎دان و گروه موسیقی در آن عضو هستند و کاربران از آن استفاده می‎کنند. کاربران مای ‎اسپیس جوان هستند و تعداد کمتری کاربر در این سایت نسبت به گذشته فعالیت می‎کند. کاربرانی که هنوز در این شبکه‎ فعالیت می‎کنند، گفته‎اند استفاده آن‎ها نسبت به شش ماه گذشته، کاهش داشته است.

کاربران این سایت بیشتر به سرگرمی اشتیاق نشان می‎دهند. سرگرم ساختن دوستان، شوخی، کمدی و بازی‎‎های ویدیویی از علاقه‎مندی‎‎های اصلی آن‎هاست. میانگین درآمد مای ‎اسپیسی‎‎ها کمترین مقدار میان سایت‎‎های مشابه و 44 هزار دلار است. کاربران مای ‎اسپیس سیاه‎پوست (۹ درصد)، دارای ریشه اسپانیولی (هفت درصد)، مجرد (شصت درصد) و دانش‎آموز (بیست‎وسه درصد) هستند و در این زمینه‎‎ها، آمار بیشتری از سایرین دارند.

 

 

 

لینکدین

لینکدین (LinkedIn) به کاربرانش در مدیریت و برقراری ارتباطات آنلاین حرفه‎ای و تجاری کمک می‎کند. عجیب نیست که لینکدین شبکه کاربران تجاری است و بیشترین میانگین درآمد اعضا را دارد. میانگین درآمد لینکدینی‎‎ها ۸۹ هزار دلار است. همان‎طور که اهداف این شبکه مشخص کرده، اعضا بیشتر برای تجارت و اهداف کاری به این سایت می‎پیوندند. آن‎ها برای حفظ تماس با شبکه‎‎های تجاری، جست‎وجوی شغل، استخدام و توسعه تجاری، عضو می‎شوند. آن‎ها به اخبار، اطلاعات مشاغل، ورزش و سیاست، علاقه‎مندی بیشتری نشان می‎دهند.

کاربران لینکدین بیشتر از سایر شبکه‎‎ها، صاحبان ابزار‎های الکترونیکی هستند. آن‎ها به‎طور خاص به دوربین‎‎های دیجیتالی، دی.وی.آر‎‎ها و تلویزیون‎‎های اچ.دی علاقه‎ بیشتری دارند. علاقه به قمار و سریال‎‎های آبکی از دیگر علاقه‎مندی‎‎های کاربران لینکدین محسوب می‎شود

تویتر

جک دورسی (Jack Dorsey)، اسحاق استون (Isaac Stone) و اوان ویلیامز (Evan Williams)، در سال 2006 میلادی اقدام به راه‎اندازی تویتر کردند. این ابزار به شما امکان می‎دهد متنی را (حداکثر صدوچهل کارکتر) به‎صورت هم زمان برای هزاران نفر ارسال کنید. استفاده از تویتر آسان و مانند بسیاری دیگر از شبکه‎‎های اجتماعی در اینترنت است. بعد از این‎که در آن عضو شدید، می‎توانید فعالیت‎‎های دیگر اعضا را پیگیری کنید و آن‎ها هم شما را دنبال خواهند کرد و مطالبتان را خواهند خواند. این روند بسیار ساده است.

به نوشتن و ارسال مطلب، «تویت» کردن گفته می‎شود. پس از تویت کردن، به‎راحتی به‎وسیله تویتر مطلبتان را در اختیار دیگران قرار می‎دهید. حضور شما در تویتر لزوما به این معنی نیست که تویت‎‎های شما در اختیار همگان قرار خواهد گرفت. تویتر سال 2008 میلادی به‎عنوان یک بخش مهم از تبلیغات انتخاباتی اوباما در کنار سی‎ان‎ان و فیس‎بوک قرار گرفت و نقش اساسی در استفاده از رأی خاموش در به قدرت رساندن او داشت.

تویتری‎‎ها در بین کاربران سایت‎‎ها با شانزده درصد، بیشترین تعداد شاغلان پاره‎وقت را به خود اختصاص داد‎ه‎اند و میانگین درآمد آن‎ها ۵۸ هزار دلار است. کاربران تویتر به‎طور خاص به اخبار، رستوران‎‎ها، ورزش، سیاست، امور مالی شخصی و مذهب علاقه‎مند هستند. آن‎ها به فرهنگ مردم‎پسند و محصولات آن از جمله موسیقی و تلویزیون علاقه نشان می‎دهند و بیشتر از کاربران سایر سایت‎‎ها اهل خواندن به‎حساب می‎آیند.

به‎طور میانگین، پیام‎‎های هر کاربر تویتر را بیست‎وهشت نفر دنبال می‎کنند و هر تویتری پیام‎‎های سی‎ودو نفر را دنبال می‎کند. البته کاربران تویتر چندان به این شبکه اجتماعی وفادار نیستند و چهل‎وسه درصدشان گفته‎اند می‎توانند بدون تویتر زندگی کنند.

ببو (Bebo) هم از دیگر شبکه‎‎های اجتماعی محبوب فضای مجازی است که در بین نوجوانان طرفداران بیشتری دارد و بیشتر محبوب دانش‎آموزان و دانشجویان است.

اشتراک‎‎ها و تفاوت‎‎ها

ویژگی‎‎های و علاقه‎مندی‎‎های متفاوتی در کاربران شبکه‎‎های اجتماعی دیده می‎شود که نشان‎دهنده شکل‎گیری اجتماعات آنلاین متفاوت است. تفاوت‎‎هایی که شبکه اجتماعی در اهداف اولیه‎شان تعریف کرد‎ه‎اند و امکانات متفاوتی که در اختیار کاربران قرار می‎دهند، باعث شده افرادی با ویژگی‎‎های متفاوت به عضویت آن‎ها درآیند. البته بین استفاده از این سایت‎‎ها، هم‎پوشانی هم دیده می‎شود و اغلب کاربران، عضو بیشتر از یکی هستند.بیشترین اشتراک بین کاربران تویتر و فیس‎بوک وجود دارد. نودویک درصد کاربران مورد پرسش، عضو هر دو هستند. پس از آن، کاربران مشترک لینکدین و فیس‎بوک در رده دوم قرار می‎گیرند. کمترین مقدار اشتراک را هم کاربران مای‎اسپیس و لینکدین دارند که تنها شش درصد پاسخ‎گویان همزمان عضو هر دو بود‎ه‎اند. با وجود این اشتراک‎‎ها، تفاوت‎‎های استفاده از این شبکه‎‎های اجتماعی بیشتر جالب توجه است. مثلا لینکدین که شبکه اجتماعی با محوریت مسایل تجاری و کاری تعریف شده، در بین کاربرانش هم، چنین علایق و گرایش‎‎هایی دیده می‎شود.

وضعیت سایت مای ‎اسپیس هم بدین‎گونه است. همان‎طور که امکانات سرگرم‎کننده بیشتری ارایه می‎کند و تلاش زیادی برای جذب کاربران جوان و نوجوان انجام داده، توانسته در این زمینه موفق شود و گرایش کاربران آن نیز حول موضوعات سرگرم‎کننده است. فیس‎بوک هم که مدتی است گوی سبقت را از رقبا ربوده و پرجمیعت‎ترین شبکه‎ اجتماعی دنیا شده، مطابق تعریفش حالتی عمومی پیدا کرده و همه نوع کاربر در آن دیده می‎شود. به همین سبب است که فیس‎بوک بیشترین تعداد اشتراک را با کاربران سایر شبکه‎‎های اجتماعی دارد.

شبکه اجتماعی در ایران

شبکه‎‎های اجتماعی در میان بخشی از کاربران ایرانی اینترنت هوادار دارند. این موضوع در چند سال و به‎خصوص در ماه گذشته به اوج خود رسید. انتخابات ریاست‎جمهوری دهم باعث شد شبکه‎‎های اجتماعی محل مناسبی برای بحث در این‎باره باشند؛ ‎بحث‎‎هایی که البته خیلی از آن‎ها با ناآرامی‎‎ها و اغتشاشات در ارتباط مستقیم بود. در این میان، فیس‎بوک بیش از سایرین مورد توجه قرار گرفت. طبق آمار غیر رسمی ارایه شده، حدود 150 هزار نفر در ایران عضو فیس‎بوک هستند. استفاده از فن‎آوری‎‎های مدرن به این دلیل است که آن‎ها این ظرفیت را دارند که پیام‎‎ها را به اشکال مختلف از طریق بلوتوث، ایمیل و پیام‎‎های متنی تکثیر کنند و از این طریق هواداران بیشتری به فیس‎بوک دعوت شوند.

فناوری بلوتوث به شکل گسترد‎ه‎ای برای ارسال فیلم‎‎های سخنرانی و اسلاید‎های عکس استفاده می‎شود. هواداران یکی از نامزد‎ها حدود بیست صفحه در فیس‎بوک باز کرده‎ بودند که نزدیک به 10 هزار نفر در آن عضو بودند. یکی از صفحاتی که در فیس‎بوک باز شده با عنوان «شرط می‎بندم که می‎توانم یک میلیون نفر مخالف... را پیدا کنم»، بیش از 60 هزار عضو جذب کرده بود. فیس‎بوک در روز انتخابات در صفحه اصلی، یک نظرسنجی قرار داد با این مضمون که آیا رأی دادید و با کلیک کردن روی گزینه مورد نظر، یک عدد به کانتر اضافه می‎شد، چیزی در حدود ۱۵ هزار نفر در این نظرسنجی شرکت کرده بودند.

یکی از ابزار‎های اطلاع‎رسانی به‎خصوص در روز‎های آشوب، گروه‎‎ها و صفحه‎‎هایی بود که تحت نام فعالان سیاسی درست شده بود. چنین گروه‎‎هایی نقش مهمی در ایجاد شایعات داشتند و انجام تجمعات بدون مجوز نیز در آن‎ها به‎طور مرتب اطلاع‎رسانی می‎شد. حتی در برخی کانال‎‎های ماهواره‎ای، به اخبار منتشر شده در صفحه یکی از نامزد‎ها در فیس‎بوک استناد می‎شد.

عملکرد تویتر به‎صورت یک وبلاگ خلاصه و شبیه به پیامک‎‎های اس‎ام‎اس بود و در انتخابات به‎صورت جدی به تشویق مردم برای حضور در تجمعات مبادرت می‎کرد. بدین ترتیب، تویتر نقش بی‎سیم و شبکه ارتباطی نیرو‎های اپوزیسیون را بازی می‎کرد؛ به‎طوری که کنار حرکت‎ این سایت‎‎ها، شاهد فشار دولت آمریکا بر این شبکه بودیم که حتی تعمیرات خود را انجام ندهد تا این‎که ارتباطش با مخاطبان و مخالفان قطع نشود. این علمیات با همکاری و سرمایه‎گذاری کشور‎های غربی همراه بود. آن‎ها با ایجاد و ارسال نرم‎افزار‎های فیلترشکن مانند Psiphon که محصول دانشگاه تورنتو کاناداست، دیش‎‎های ارسال و دریافت ماهوار‎ه‎ای، دوربین‎‎های قلمی و مواردی دیگر دست به حمایت زدند.

دیگر سایت‎‎های مربوط به شبکه اجتماعی نیز کم و بیش همین رویکرد را داشتند؛ حتی برخی شعار‎هایی که پس از انتخابات در کیوسک‎‎های تلفن و دیوار‎های شهر دیده می‎شود، در این سایت‎‎ها نوشته شده بود

 منبع:http://www.m-ghorbani.blogfa.com/post-93.aspx

اگر می خواهید با فوکویاما ونظراتش آشنا شوید ،حتما این متن را بخوانید

فوکویاما ونظراتش /.. شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست..


فرانسیس فوکویاما( متولد 1952 در شیکاگو) فیلسوف پرآوازه آمریکایی و استاد در رشته اقتصاد سیاسی بین الملل است که هم اکنون در دانشگاه جان هاپکینز واشینگتن به تدریس اشتغال دارد .
وی همچنین دارای سابقه کار در اداره امنیت امریکا و نیز تحلیلگر نظامی در شرکت (رند) از شرکتهای وابسته به پنتاگون می باشد .
وی پس از نگارش مقاله پایان تاریخ و واپسین انسان (the End of History and the last man)  در 1368/1989 که در 1370 / 1991 با تفصیل بیشتر و به همین نام ، به صورت کتاب در آمد ، به شهرت جهانی رسید .
در این دو نوشته ، فوکویاما به دفاع تاریخی از ارزشهای سیاسی غربی برخاست و استدلال کرد که رویدادهای اواخر قرن بیستم نشان می دهد که اجماعی جهانی به نفع دموکراسی لیبرال به وجود آمده است . این اجماع ، مساوی است با پایان تاریخ به معنای این که در شکل گرفتن اصول و نهادهای بنیادی دموکراسی ، پیشرفت بیشتری به وجود نخواهد آمد . البته ، باز هم رویدادهایی خواهد بود ، ولی تاریخ ، به معنای داستان جهانی رشد و شکوفایی آدمی ، خاتمه یافته است .
نظریه های فوکویاما درباره پایان تاریخ و نیز نظریه های جنگ تمدن ها و نظریه جنگ مذاهب از هانتینگتون از پایه های فکری تحولات بین المللی در چند سال گذشته بوده است و اتفاقاتی که در سال های گذشته پیش آمده و شکست نماینده فکری غرب (آمریکا ) و شکست اسرائیل و پیروزی های چشمگیر کشورها و گروه های اسلامی شیعی نظریه های این متفکر غربی را زیر سوال برده است .
فوکویاما نظریه های معروف و نیز اعترافات معروفی دارد که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است که شما در این جا بخشی از اعترفات او را از گفته ها و نوشته هایش می خوانید .

شیعه به روایت فوکویاما  
«فرانسیس فوکویاما» کتاب پایان تاریخ خود را در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشینگتن و اورشلیم ارائه کرد.
در سال 1986 یعنی در اوج پیروزی های رزمندگان اسلام در جبهه مقاومت علیه استکبار جهانی ، فرانسیس فوکویاما در کنفرانسی در اورشلیم تحت عنوان " بازنشناسی هویت شیعه " که توسط صهیونیستها برگزار شد ، گفت : شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست ، پرنده ای که دو بال دارد ، یک بال سبز و یک بال سرخ ، بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی اوست ، چون شیعه در انتظار عدالت به سر میبرد،  امیدوار است و انسان امیدوار هم شکست ناپذیر است .
او همچنین گفت : نمی توانید انسانی را تسخیر کنید که مدعی است کسی خواهد آمد که در اوج ظلم و جور ، دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد . شیعه با این دو بال ، افق پروازش خیلی بالاست و تیرهای زهر آگین سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اخلاقی و .... به آن نمی رسد.
از نظر فوکویاما شیعه بعد سوم هم دارد که بسیار مهم است . این پرنده ،  زرهی به نام ولایت پذیری بر تن دارد . در بین کلیه مذاهب اسلامی ، شیعه تنها مذهبی است که نگاهش به ولایت فقهی است . یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد . این نگاه ، برتر از نظریه نخبگان افلاطون است .
شاید این استدلال های قوی را از نظریه پردازان شیعه هم کم شنیده باشیم که فوکویاما به عنوان یکی از معماران نظریه های دنیای نو به زبان می آورد .





نظریه فوکویاما و نابودی شیعه بصورت نرم

عاشورا و حماسه پر شکوه آن پدیده‌ای است که همواره رمز و راز نیروی پنهان و آشکار شیعیان و آزادی خواهان بوده است. قدرت این رمز و راز آن چنان است که دشمنان اسلام را همیشه در حیرت و شگفتی و سردرگمی فرو برده است. از همین رو، دشمنان، به ویژه صهیونیسم جهانی بر آنند تا با شبیه‌سازی و بهره‌گیری از این واقعه، برای دنیای پوشالی و خیالی خود، جلوه‌های مقدّس و آسمانی بیافرینند.
کتاب پایان تاریخ  فوکویاما در برابر کتاب برخورد تمدّن‌ها اثر «ساموئل هانتینگتون» است. فوکویاما مدّعی است که خرده تمدن‌ها و فرهنگ‌های جزئی به دست فرهنگ غالب بلعیده می‌شوند و رسانه‌ها، دنیا را به سمت دهکدة واحد پیش می‌برند و به ناچار دنیا درگیر جنگی خانمان‌سوز خواهد شد. بنابراین، برای پیش‌گیری از این جنگ باید یکی را به عنوان کدخدایی بپذیریم و در ادامه ثابت می‌کند که کدخدا، امریکا است. فوکویاما می‌گوید: این نبرد حتمی است، ولی برندة آن غرب نخواهد بود و او با اسناد و مدارک ثابت می‌کند که برندة نبردِ آخرالزّمان، شیعیان هستند.
وی جنگ عراق و ایران را مثال می‌زند و می‌گوید:
این‌ها فاو را تسخیر کرده‌اند، می‌روند کربلا را هم بگیرند و این، یعنی فتح قدس، اگر کربلا را بگیرند، اینجا را هم قطعاً می‌گیرند.
او برای دفع این خطر پیشنهاد می‌کند با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقّف کنید.

فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی می‌کند و می‌نویسد:
مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید، نمی‌توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید... برای پیروزی بر یک ملّت باید میل مردم را تغییر داد... ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی این‌ها را به رفاه‌طلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشه‌های امام زمانی از جامعة شیعه رخت می‌بندد... شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید.
وی نظریه ای با عنوان "میکروپولتیک میل ها و میکروفیزیک قدرت" ارائه می دهد و می گوید برای پیروزی بر یک کشور باید "میل مردم" را تغییر دهیم. اگر میل مردم از شهادت طلبی، ایثار، جوانمردی و دهها عاملی که به عنوان فرهنگ شکل گرفته است به رفاه طلبی، غربزدگی و ... تغییر نیابد مانند این است که آب در هاون می کوبید. این میل ها هم تغییر نمیکند مگر اینکه ارکان یک قدرت از آن حمایت کند.

وی راه برخورد با این جریان را تضعیف ولایت فقیه می داند. او می گوید درصورت تضعیف ولایت فقیه، رفاه طلبی جای شهادت طلبی رامیگیرد و پس از آن اندیشه عدالت خواهی و انتظار نیز از جامعه رخت بر میبندد.

فرایند ‹‹فروپاشی ایدئولوژیک›› در پروژه ی ‹‹ناتوی فرهنگی›› یک اصل بنیادین دارد که در هر دوره تاریخی به شکلی ظهور می کند. او کلید این فروپاشی را ‹‹نابودی روحیه ی مقاومت›› در میان ایرانیان دانست و گفت که "برای پیروزی بر یک ملت باید میل و ذائقه ی مردم را تغییر داد." و کافیست "شهادت طلبی این ها را به رفاه طلبی تبدیل کنیم."فوکویاما در آن کنفرانس اسرائیلی، ‹‹سینما›› را یکی از ابزارهای این تئوری نامید که می تواند به ‹‹نابودی مقاومت شیعی›› مدد رساند و از سینمای هالیوود خواست تا در تولیداتش به خلق فرهنگی، جایگزین برای ‹‹اسلام›› بیندیشد. حتی بعدها در سال 2002 که ‹‹ریدلی اسکات›› فیلم ‹‹سقوط شاهین سیاه›› را برای پنتاگون ساخت، تحلیلگران گفتند که این فیلم براساس همان تئوری فوکویاما ساخته شده است.فوکویوما در نظریه اش می گوید : "برابر اسناد تاریخی سال 2007 را سال رویارویی غرب با شیعه می دانیم . باید با برنامه دقیق شیعه را جمع کنیم و خودمان گسترش بیابیم . "

در نبرد آرماگدون دو عنصر مقابل هم قرار می گیرند : جیززکرایس ( الگوی مقدس) و آنتی کرایس (شیطان) . از نظر آنها آنتی کرایس همان ‹‹سفیانی ›› و جیزز کرایس همان ‹‹مهدی›› است .

فوکویاما می گوید : "ما هلالی داریم به نام هلال شیعه که از سوریه و عراق و عربستان می گذرد و تیری در دست دارد که عقبه اش در قندهار است و به سمت قدس نشانه رفته است. در آرماگدون ما با این تیر مواجه هستیم. از قدس تا قندهار منطقه استراتژیک شیعه است. "

می گوید:" آمریکا باید افغانسات را اشغال کند تا این تیر نتواند از این طرف شلیک شود ". فوکویاما در ادامه میگوید :"شما باید ولایت فقیه را بزنید. بعد اگر بپرسید چگونه می شود ولایت فقیه را زد؟ من میگویم در قانون اساسی".

آنچه موجب قوام و بقای ولایت فقیه است شورای نگهبان است. اگر بتوانید این رکن را از قانون اساسی حذف کنید خود به خود ولایت فقیه هم در یک رفراندوم زده می شود! شما باید این را از بین ببرید.

 شورای نگهبان هم جز با حمله به نظرات استصوابی از بین نمی رود.

ایشان میگوید :"اگر توانستید ولایت فقیه را بزنید بلافاصله پرنده شیعه افت می کند و سقف پروازش کاهش می یابد و تیرهای شما به راحتی به او می خورد." ، آنوقت میکروپولتیک میل های شما، اثر می کند. فناناپذیری و تهدید ناپذیری هم به طریق اولی از بین میرود. چنین جامعه ای از درون فرو می ریزد بدون اینکه یک تیر شلیک کنید. می گوید:" اگر ولایت فقیه را زدید در گام بعدی، شهادت طلبی اینها را ، به رفاه طلبی تبدیل کنید. اگر ایندو تا را زدید خود به خود اندیشه امام زمانی، از جامعه شیعه رخت بر میبندد. این لاابالی گری ها و اباحه گری ها در جامعه گسترش می یابد.

در ادامه میگوید:"شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولایت فقیه بتراشید." برای این کار ایشان مکتب جدیدی بنام ‹‹اوانجلیس›› عرضه کرد که قدمتش به 1989 بر میگردد. یعنی 6 ماه بعد از نظریه ی جدید آقای فوکویاما. آنها معتقدند عیسی ناصری خواهد آمد.هر چه درباره طول و عرض و ارتفاع امام زمان هست به عیسی ناصری نسبت داده اند! گفته اند زمانی که دنیا پر از ظلم و جور شود، عیسی ناصری خواهد آمد تا آن را پر از عدل و داد کند! بعد شبکه ای درست کردند بنام T.B.N که کارش تحلیل محتوایی وقایعی است که در جامعه رخ میدهد. وقتی سونامی در این منطقه رخ داد پروفسور هالدین زی (شاگرد فوکویاما) بیش از بیست ساعت تفسیر کرد که این یکی از علائم عیسی مسیح است. هر واقعه ای رخ بدهد می گوید این هم یکی از نشانه هاست
فوکومایا در آن کنفرانس اسرائیلی، «سینما» را یکی از ابزارهای این تئوری نامید که می تواند به «نابودی مقاومت شیعی» مدد رساند و از سینمای هالیوود خواست تا در تولیداتش به خلق فرهنگی، جایگزین برای «اسلام» بیاندیشد. حتی بعد ها در سال 2002 که «ریدلی اسکات» فیلم «سقوط شاهین سیاه» را برای پنتاگون ساخت، تحلیلگران گفتند که این فیلم بر اساس همان تئوری فوکایاما ساخته شده است.

فوکویاما به آن‌ها توصیه می‌کند در فیلم‌هایشان هر چه را شیعیان دربارة امام زمان می‌‌گویند، بر شخصیّت عیسای ناصری تطبیق بدهند. بر اساس دستور فوکویاما، فیلم‌هایی بر اساس مدل «روایت فتح» شهید آوینی، ساخته شد؛ با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلّفه‌های احساسی برنامه‌های شهید آوینی، با همان تیپ‌ها و همان دیالوگ‌ها که شهید آوینی‌ می‌گفت.

فیلم نجات سرباز رایان با محتوای تجلیل از مادر سه شهید؛ فیلم نبرد پرل هاربر با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه‌ در عالم؛ فیلم زمانی سرباز بودیم با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیّات کربلای 5؛ فیلم سقوط شاهین سیاه، بازسازی صحنةکربلا، فیلم جن‌گیر که در آن از نمادهای اسلامی شیعه استفاده شده بود.

نکته:
در تمامی این فیلم‌ها، بر اساس نظریة فوکویاما، امام حسین(ع) و کربلا، یک طرف و سوی دیگر، شمر است. لباس هم بر اساس الگوی شیعی انتخاب شده است. لباس سربازان امریکایی، سبز رنگ و لباس سربازان مقابل، قرمز است ؛ آن هم به دلیل تقدّس این رنگ در آرمان‌های شیعی. هنر پیشه‌ها تا پایان فیلم ناشناخته‌اند و همچنین تا آخر فیلم فقط نقش‌های قدسی بازی می‌کنند.

======================================

فوکویاما: آمریکا در حال فروپاشی است
 
به گزارش رجانیوز به نقل از فارس، "فرانسیس فوکویاما" در مقاله خود در هفته‌نامه "نیوزویک" نوشت: علاوه بر برخی از شرکت‌های مطرح آمریکایی تفکر خاص سرمایه‌داری نیز از هم فروپاشید.

 

فوکویاما در ادامه می‌نویسد: انفجار از داخل بانک‌های سرمایه آمریکا، ناپدید شدن بیش از یک تریلیون دلار در بازار سهام در یک روز نشان از سقوط سرمایه‌داری آمریکا دارد.

اما اکنون موتور آن رشد اقتصادی یعنی اقتصاد آمریکا از مسیر خارج شده است و کشاندن مابقی جهان را به دنبال خود به قعر را تهدید می‌کند..

این متفکر آمریکایی ژاپنی‌الاصل در ادامه نوشت: دموکراسی (و تمدن غربی) حتی پیش از این از بین رفت. هنگامی که ثابت شد صدام حسین سلاح کشتار جمعی ندارد، دولت "جرج بوش" رئیس جمهوری آمریکا به دنبال توجیه جنگ عراق بود.

وی می‌خواست تهاجم به عراق را با یک "دستور کار آزادی" وسیعتر مرتبط کرد و بنابراین ناگهان به فکر ارتقای دموکراسی به عنوان یک سلاح بزرگ در جنگ علیه تروریسم افتاد.


====================================================

...در موخره ای بر " پایان تاریخ و آخرین انسان" ، فوکویاما توضیح می دهد که چگونه ایده هایش امواج انتقاد و تغییرات سیاسی را پشت سرگذاشتند.(گزیده بخشهایی از متن  ترجمه شده)...

در هفده سالی که از زمان انتشار اولیه مقاله من " پایان تاریخ؟" می گذرد ، فرضیه ام از هر نقطه نظر قابل تصوری مورد انتفاد واقع شده است. انتشار نسخه دوم کتاب " پایان تاریخ و آخرین انسان" این فرصت را برایم فراهم آورد تا اصل موضوع را دوباره بیان کنم ، به جدی ترین مخالفت هایی که علیه اش شد پاسخ دهم ، و در مورد بعضی تغییرات که در سیاست جهانی از تابستان 1989 رخ داده تفسیری داشته باشم.
تئوری "پایان تاریخ" فرانسیس فوکویاما – که در سال 1989 مطرح و در سال 1992 در کتابی تشریح شد
اجازه دهید با سئوالی شروع کنم: "پایان تاریخ" چه بود؟ خود عبارت البته از من نبود و مربوط به جی اف دبلیو هگل یا بهتر بگویم کارل مارکس بود. هگل اولین تاریخدان فیلسوف بود که تاریخ بشری را به عنوان فرآیندی تکاملی و منسجم می دید. هگل این تکامل را روشن شدن تدریجی منطق انسانی می دانست که نهایتاً منجر به تسری آزادی در جهان می شود. فرضیه مارکس بیشتر پایهء اقتصادی داشت ، که تغییر ابزار تولید را در گذر تحول جوامع انسانی ، از پیش انسان به شکارچی- ذخیره کننده و به انواع کشاورز و صنعتی می دید و بنابراین فرضیه پایان تاریخ تئوری مدرنیزاسیون بود که سئوال فرآیند مدرنیزاسیون نهایتاً به کجا ختم می شود را پیش کشید.
بسیاری از محققان مرا از معلم گذشته ام ساموئل هانتینگتون متمایز کرده اند ، کسی که نسخه ء کاملاً متفاوتی از توسعه جهان در کتاب اش "برخورد تمدن ها و باز سازی نظم جهانی" ارائه داد . البته در بسیاری جهات در مورد اختلاف ما در تفسیر از دنیا اغراق شده است. برای مثال ، من با این نظراو که فرهنگ بعنوان یک مسئله کلیدی در جوامع انسانی باقی خواهند ماند و توسعه و سیاست بدون توجه به ارزش های فرهنگی فهمیده نمی شوند موافقم..

ولی یک مسئله بنیادی ما را از هم جدا می کند. آن این سئوال است که آیا ارزش ها و بنیان هایی که در طول "عصر روشنگری غرب" شکل گرفتند ، بالقوه جهانی هستند ( آن گونه که هگل و مارکس فکر می کردند) ، یا محدود به یک افق فرهنگی هستند ( که منطبق بر دیدگاه فلاسفه متاخر همچون فردریش نیچه و مارتین هایدگر است). هانتینگتون به وضوح باور دارد که آنها جهانی نیستند. او چنین استدلال می کند که انواع نهاد های سیاسی که ما در غرب با آنان آشنا هستیم محصولات جنبی یک فرهنگ خاص مسیحی اروپای غربی هستند و هرگز در خارج از مرز های آن فرهنگ ریشه نخواهد گرفت.
بنابراین سئوال این است که آیا آزادی و برابری که ما به عنوان اساس لیبرال دموکراسی بدان می نگریم اهمیت ِجهانی مشابهی دارد؟ من فکر می کنم که چنین است و تصور می کنم که یک منطق کلی بر تحول تاریخی حاکم است که توضیح می دهد چرا باید دموکراسی فزاینده در سراسر گیتی شکل بگیرد. این منطق یک شکل خشک جبرگرایی تاریخی مانند آنچه مارکس می گفت نیست ، بلکه گروهی از نیروهایی بنیادی هستند که تحول اجتماعی انسان را در مسیری که به ما می گوید باید دموکراسی بیشتری در انتهای این فرآیند تکاملی نسبت به شروع اش باشد ، راهبری می کنند.
این می تواند شکل رقیقی داشته باشد ، مثلاً وقتی کانادایی های فرانسوی دانش آموزان کبک را مجبور کردند که به زبان فرانسه آموزش ببینند ، یا می تواند شکلی جدی تر به خود بگیرد ، مثل وقتی که آخوند های اسلامیست در اروپا خواهان آنند که قانون شریعت بر قانون مدنی فرانسه یا هلند اولویت داشته باشد. مسئله حکومت این است که کثرت گرایی لیبرال را به چه گونه تفسیر کند .آیا باید مسئول حفاظت ازحقوق افراد باشد یا حقوق گروه ها ، ودرصورتی که انتخاب اش حفاظت گروه هاست چه محدودیت هایی بر حقوق اشخاص از طرف گروه ها را تحمل می کند.



بسیاری از روشنفکران پیشرو در فاصله انتشار مانیفیست کمونیستی مارکس و فردریش انگلس در 1848 و پایان قرن بیستم باور داشتند که پایانی بر تاریخ متصور است که به فرآیند تاریخی پایان داده و منجر به برقراری آرمانشهر کمونیستی می شود.این مدعای من نبود ، متعلق به کارل مارکس بود. دیدگاه ساده ای که من با آن شروع کردم این بود که بعد از 1989 به نظر نمی آمد که چنین خواهد شد. جایی که فرآیند تاریخی انسان به سوی آن پیش می رفت کمونیسم نبود ، بلکه به سوی چیزی بود که مارکسیست ها به آن دموکراسی بورژوایی می گفتند.

در سوی دیگر ، اغلب جوامع لیبرال متوجه اند که به رسمیت شناسی گروه به معنی تضعیف اصول اولیه لیبرال ، یعنی حقوق افراد و مداراگری ست.همان طور که چارلز تیلور توضیح می دهد لیبرالیسم نمی تواند در قبال همه فرهنگ ها بی طرف باشد ، چراکه خودش منعکس کننده ارزش های فرهنگی خاصی ست و می بایست گروه های فرهنگی دیگری که خودشان به شدت غیر لیبرال هستند را رد کند.
سکولاریسم سیاسی به عنوان بخش غیر قابل انفکاک فرآیند مدرنیزاسیون در آمده است .در تاریخ مسیحیت ، کلیسا و حکومت به عنوان نهاد های مجزایی شکل گرفتند در حالیکه این مسئله در مورد اسلام صدق نمی کند.
بنابراین ، سیاست مدرن سکولار از فرهنگ مسیحی سرچشمه نگرفت ، بلکه چیزی بود که می بایست از خلال تجربه دردناک تاریخی آموخته می شد. یکی از اولین پیروزی های لیبرالیسم مدرن توفیق اش در متقاعد کردن مردم بود به اینکه می بایست اهداف غایی را که توسط مذاهب ادعا می شد از صحنه سیاست حذف کرد. این کشمکشی بود که غرب از آن عبور کرد و تصورم این است که الان دنیای اسلام در حال عبور از آن است.


دموکراسی مدرن لیبرال بر پایه دو اصل دوقلوی آزادی و برابری شکل گرفته است. این دو در نزاعی تمام ناشدنی هستند : برابری بدون مداخله یک حاکمیت قدرتمند که آزادی های فردی را محدود کند به حد اعلی نمی رسد ، آزادی نیز نمی تواند تا بی نهایت گسترش یابد مگر اینکه اشکال متنوع نابرابری اجتماعی مهلک را پذیرا باشیم. پس هر لیبرال دموکراسی می بایست میان این ها دست به انتخاب هایی بزند. به دلایلی که ریشه در پیشینهء تاریخی شان دارد اروپایی های معاصر بیشتر با قربانی کردن آزادی ، طرف برابری را می گیرند ، و آمریکایی ها به عکس عمل می کنند.این تفاوت ها در شدت است و نه در اصول ؛ با اینکه من نسخه ء آمریکایی را به نوع اروپایی اش در بعضی جهات ترجیح می دهم ،ولی این بیشتر ناشی از مشاهده عملگرایانه و سلیقه من است تا اختلاف در اصول .
 

از میان بسیاری چالش ها که در سناریوی خوش بینانه ء" پایان تاریخ" مطرح شده اند چهار تایشان از نظر من از همه مهم تر اند. اولی مربوط به اسلام به عنوان یک مانع در برابر دموکراسی ، دومی در مورد مسئله دموکراسی در سطحی جهانی ، سومی مربوط به استقلال ِ سیاست ، و آخری مرتبط با عواقب غیر منتظره ء فن آوری ست. من به نوبت هر یک را مورد بحث قرار می دهم.

. اسلام (١)

به خصوص بعد از حملات یازدهم سپتامبر ، بسیاری از افراد ادعا کردند که تناقضی اساسی میان اسلام به عنوان یک دین و امکان برقراری دموکراسی مدرن وجود دارد . هیچ بحثی نیست که اگر شما به اطراف دنیا نگاه کنید بر الگوی کلی توسعه دموکراتیک که در آمریکای لاتین ، اروپا ، آسیا و حتی در آفریقای تحت صحرا شکل گرفته ، مسلمانان به شکل عمده مستثناء شده اند. پس افرادی ادعا می کنند که احتمالاً چیزی در دکترین اسلامی ، مثلاً اتحاد دین و حکومت ، هست که به عنوان یک مانع فرهنگی غیر قابل عبور بر سر گسترش دموکراسی قرار دارد.

اینکه مشکل ریشه در خود اسلام به عنوان یک دین دارد از نظر من شدیداً غیر محتمل است. همهء سامانه های ادیان بزرگ دنیا به شدت پیچیده اند. مسیحیت زمانی ( که چندان هم دور نیست) سلطنت و درجه بندی انسان را مجاز می شمرد ، و ما امروز آن را حامی دموکراسی مدرن می دانیم .دکترین های مذهبی بسته به تفسیر سیاسی ، از یک نسل به نسل دیگر متفاوت اند.این در مورد اسلام هم صدق می کند.

تنوع فراوانی میان سیاست کشور هایی که امروز از نظر فرهنگی مسلمان هستند وجود دارد. دموکراسی های نسبتاً موفق متعددی در کشور های مسلمان وجود دارد ، از جمله اندونزی که بعد از بحران سال1997 از استبداد ، با موفقیت این انتقال را انجام داد ؛ ترکیه که از پایان دومین جنگ جهانی دارای دموکراسی دو حزبی نصفه و نیمه بود ؛ مالی ،سنگال، ودیگر کشور های مثل هند ، که اقلیت قابل توجه مسلمان دارد. به علاوه ، مالزی و اندونزی رشد اقتصادی سریعی را نیز تجربه می کنند، پس اینکه اسلام مانعی بر سر توسعه نیز هست نیز یک انگاره ضرورتاً صحیح نیست.

آلفرد استپان(5) به این اشاره می کند که در الگوی وسیع دموکراتیزه شدن در برهه ای که ساموئل هانتینگتون آن را "موج سوم" گذار دموکراتیک از دهه هفتاد به دهه نود می خواند در حقیقت این اسلام نیست که استثنا است بلکه استثناء بیشتر مربوط به عرب بودن است ، به نظر می آید که چیزی در فرهنگ سیاسی اعراب است که بیشتر مقاومت نشان می دهد. اینکه آن چیز چیست ، محل اختلاف نظر است ولی بسیار محتمل است که یک مانع فرهنگی همچون بقایای قبیله گرایی باشد که مرتبط به دین نیست. و چالش حال حاضر که دنیا با آن به شکل اسلام گرایی افراطی یا "جهادیسم" روبروست بیشتر سیاسی ست تا دینی ، فرهنگی یا مرتبط با تمدن.

همان طور که الیویه روی(6) و رویا و لادن برومند استدلال کرده اند ، اسلام گرایی افراطی بهتر از همه در قالب یک ایدئولوژی سیاسی قابل فهم است. ایده های سیاسی در مورد حکومت ، انقلاب و تطهیر خشونت که در نوشته های سید قطب ، بنیان گذار الاخوان المسلمین در مصر ، یا اسامه بن لادن و ایدئولوگ هایش درون القاعده دیده می شود ، ریشه در ایدئولوژی های افراطی چپ و راست اروپای قرن بیستم – که منظور فاشیسم و کمونیسم است – دارد و نه در هیچ یک از سنن اصیل .اسلامی

آن دکترین ها ، که به شدت خطرناک اند ، هیچ یک از آموزه های محوری اسلام را منعکس نمی کنند ، بلکه از اسلام برای مقاصد سیاسی استفاده می کنند. آنها در بسیاری از کشور های عربی و میان مسلمانان اروپا ، به دلیل شدیداً حاشیه نشین شدن این دسته از مسلمانان دراین جوامع ، محبوبیت یافته اند. بنابراین اسلام گرایی افراطی احیای یک عمل فرهنگی سنتی اسلامی نیست ، بلکه باید در قالب هویت تازه سیاسی بدان نگریسته شود. اسلام گرایی افراطی دقیقاً وقتی بروز می یابد که هویت های سنتی فرهنگی توسط مدرنیزاسیون و نظم کثرت گرای دموکراتیک ، که گسستی میان درون فرد و فعالیت اجتماعی در خارج بوجود می آورند ، مضمحل می شود.
به این دلیل است که بسیاری از جهادی های خشن چون محمد عطا ، سازمان دهنده ء حملات یازدهم سپتامبر ، یا محمد بویری ، قاتل فیلم ساز هلندی تئو ون گوگ ، در اروپای غربی به دیدگاه های رادیکال رسیدند. مدرنیزاسیون از ابتدا علیه خود بیزاری و مخالفت ایجاد کرده است . از این منظر جهادی های معاصر قدم در راه آنارشیست ها ، بولشویک ها ، فاشیست ها و اعضای باند بادر-ماینهوف می گذراند.

سئوال این است که که آیا مسلمانان به شدت بیزار و تندرو بالقوه توانایی تهدید خود ِ دموکراسی را دارند یا خیر. البته که فن آوری مدرن با سلاح های کشتار جمعی کارشان را ساده تر از اسلاف شان کرده است. ولی اسلام سیاسی قرارگاه قدرتمندی تا امروز نداشته است و در کشورهایی مثل ایران ،عربستان سعودی ، افغانستان یا سودان که به قدرت رسیده ، نتوانسته سابقهء سیاسی و اقتصادی قابل قبولی بر جای بگذارد.
از این گذشته قرائت های دیگری هم از اسلام وجود دارند که برای پیشتازی در دنیای اسلام تلاش می کنند. به این ترتیب مطمئناً بخش بزرگی از نزاع ها در درون جهان اسلام خواهد بود. بنابراین از نظر تهدید خارجی به نظرمی رسد که اسلام سیاسی چالشی به مراتب کم اهمیت تر از کمونیسم است که هم محبوبیت جهانی بیشتری داشت و هم به کشوری قدرتمند ومدرن منسوب بود.

مشکل بزرگ تر برای آینده لیبرال دموکراسی مسئله ای مربوط به درون جوامع دموکراتیک است ، به خصوص در کشور هایی مثل فرانسه و یا هلند که دارای اقلیت های بزرگ مسلمان اند. کلاً اروپا در ادغام اقلیت های فرهنگی متفاوت در جامعه از ایالات متحده ضعیف تر عمل کرده است. خشونت فزاینده از سوی مسلمانان اروپایی نسل دوم یا سوم مبین ابعاد تیره تری از مقولهء سیاسی هویت نسبت به مثلاً ناسیونالیست های کبکی یا اسکاتلندی است.
اقلیت های خشمگین ِ تلفیق نشده با جامعه با واکنش شدید از سوی اکثریت جامعه روبرو می شوند که خود نهایتا به درون مرز های فرهنگی و مذهبی خود عقب نشینی می کند. پیشگیری از اوج گیری این کشمکش ها بسوی چیزی که شبیه " برخورد تمدن ها" باشد ، نیاز به نرمش و دیده وری رهبران سیاسی دارد ، چیزی که به شکل خود به خود در فرآیند مدرنیزاسیون تضمین شده نیست. .....


 

پی نوشتها :

1. رجوع شود به : http://en.wikipedia.org/wiki/Reformation
2. jingoistic triumphalism
3. Kojève
4. روز استقلال امریکا(توضیح مترجم).
5. Alfred Stepan

6. Olivier Roy


7-نشریه دانشجو

ژئوپلتیک شیعیان در کشورهای حوزه‌ی خلیج‌فارس و مسئله هلال شیعه/ اختصاصی" تب و تاب"

مقدمه
تحولات سال‌های اخیر در منطقه‌ی خاورمیانه از قبیل اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا و پیروزی حزب‌الله در نبرد با اسراییل موجب شده وضعیت شیعیان در این منطقه دچار دگرگونی‌های اساسی شود. روی کار آمدن یک دولت با اکثریت شیعی در عراق و مشارکت شیعیان در حکومت افغانستان همراه با احیای جنبش‌های شیعی که تحت عنوان «هلال شیعی» از آن نام برده می‌شود می‌تواند منشأ فرصت‌ها و تهدیدهای متعددی برای جمهوری اسلامی ایران از منظر امنیت منطقه‌ای و جهانی باشد. از سوی دیگر تحولات اخیر و پدید آمدن دو دولت شیعی در منطقه‌ی خلیج‌فارس می‌تواند سناریوهای تهدیدزای متعددی را پیش‌روی کشورهای محافظه‌کار، غیردمکراتیک و سنی این منطقه قرار دهد. به همین منظور در این گزارش در پی آن هستیم تا ضمن بررسی مختصر و فشرده‌ی وضعیت شیعیان در کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس و وضعیت سیاسی و اقتصادی آنها در این کشورها، به بررسی تهدیدها و فرصت‌های موجود از قبل آنها برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بپردازیم و در نهایت راه‌کارهای متعددی را برای استفاده از فرصت‌ها و کاهش بار تهدیدات پیشنهاد نماییم.
از نظر حزب نو محافظه کار آمریکا، نقش شیعیان در میان جنبش های بنیاد گرا، بسیار حائز اهمیت است.
جنبش شیعی ایران در سال (1357)، از سوی اندیشمندان غرب و آمریکا، جنبشی بنیاد گرا معرفی شده است. به اعتقاد برخی نویسندگان، «شیعه بودن» را از دلایل اصلی «محور شرارت» نامیدن ایران از سوی «جورج بوش» پسر دانسته اند. آنها معتقدند، حتی نتیجه تشکیلات گفتگوی تمدن ها، در دوره (ریاست جمهوری) خاتمی نیز به همکاری بین المللی برای مقابله با امریکا منجر می شود. به نظر آنها، حمایت جمهوری اسلامی ایران از ملت مظلوم فلسطین، لبنان، حماس، حزب الله و شیعیان افغانستان، تفاوتی میان جنبش بنیادگرای سلفیسم و القاعده و ایران باقی نمی گذارد. از عوامل نگرانی ایالات متحده، پیوندهای معنوی میان جمهوری اسلامی ایران و ملت شیعه در خاورمیانه است. چنان که گفته شد، فروپاشی حکومت بعث عراق و به وجود آمدن فرصت تاریخی برای شیعیان این کشور، به منظور مشارکت در ساختار سیاسی عراق، بر میزان نگرانی های امریکا افزوده است. با توجه به نگرانی های استراتژی آمریکا، در مورد تاثیر تحولات عراق بر مسائل نفت و امنیت اسرائیل، ایجاد ساختار حکومتی فدرال در عراق و دادن نقش بیشتر به کردها، به عنوان یک راه حل اساسی برای مهار و کنترل شیعیان، در نظر گرفته شده است.
سران آمریکا و اسرائیل، با برجسته سازی مفهوم «هلال شیعه»، انحراف اذهان تصمیم گیران عرب را از مسئله اصلی، یعنی «اسرائیل» پی می گیرند و نگرانی آنها را نسبت به حاکمیت ایدئولوژی شیعه تحت رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران در منطقه تحریک می کنند. چنان که باید اذعان داشت، آنها از سوی دیگر، برجسته سازی و نهادینه شدن مفاهیمی چون هلال شیعی را در تعارض با الزامات طرح خاورمیانه می دانند و این موضوع «متناقض نمایی» است که آمریکا در حل آن با مشکل رو به رو است ؛ به این معنا که برای تضعیف جمهوری اسلامی و به طریق اولی «اسلام سیاسی»، از نوعی که کشور ما ادعای ام القرایی آن را دارد، تلاش می کند، مخاطرات واهی شکل گیری هلال شیعی و نهادینه شدن آثار آن در تحولات منطقه ای را همواره به کشورهای منطقه، به ویژه عرب های سنی گوشزد کند و از سوی دیگر می داند که طرح هرگونه الگوی رفتاری در کنار طرح خاورمیانه بزرگ، به تضعیف و استحاله الزامات این طرح منجر خواهد شد.
مقامات آمریکا با اشاره به اظهارات پادشاه اردن چنین ادعا می کنند: «در کنار ایران و عراق که دارای اکثریت جمعیت شیعه هستند، کشورهای لبنان و بحرین به دلیل جمعیت زیاد شیعی و سوریه با حاکمیت اقلیت شیعیان علوی و گروه شیعیان عربستان سعودی به دلیل سکونت در مناطق نفت خیز، با شکل دادن به «هلال شیعه»، تحولات ژئوپلتیکی را از خلیج فارس تا مدیترانه تحت تاثیر قرار می دهند».6
براساس همین تحلیل، «جورج تنت»، رئیس اسبق سازمان سیا، پس از مشخص شدن نتایج انتخابات مجلس هفتم شورای اسلامی، خطاب به کنگره ابراز کرد: «ایران می تواند با تاثیر گذاری بر شیعیان عراق، در تحولات ژئوپلتیک منقطه، مؤثرتر عمل کند» پس جمهوری اسلامی ایران به یک فاکتور ژئوپلتیک در توازن منطقه ای و جهانی تبدیل شده است و می تواند، با بهره گیری از قدرت فراملی شیعیان، در کشورهای عربی منطقه ، لبنان، هند و پاکستان نفوذ کند.
راهبرد تقابل آمریکا با جنبش های شیعی در خاورمیانه :
مهم ترین هدف راهبردی ایالات متحده آمریکا، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاکنون این بود که جنبش های بنیاد گرای شیعه را در دهه 80، کنترل و مهار کند. به همین دلیل، با بهره گیری از صدام حسین و ویژگی های شخصیتی او، جنگی میان دو کشور شیعه (ایران و عراق) به راه انداخت و طی هشت سال جنگ عراق با کشور شیعی ایران، کمک های فراوانی برای برآورده شدن این اهداف کرد؛ اما اکنون موضوع تشیع در عراق و خاورمیانه، به یکی از مهم ترین موضوعات استراتژی امنیت ملی آمریکا تبدیل شده است.
ژنرال های آمریکایی در آوریل (2003)، با ابزار نگرانی از ژئوپلتیک متحول تشیع در خاورمیانه و به منظور بررسی راهبرد آمریکا در قبال شیعیان در خاورمیانه، نشستی برگزار کردند. در این نشست، آدمیرال های پنتاگون، درباره شیعیان عراق و استراتژی امریکا در قبال بنیادگرایی اسلامی، به این نتیجه رسیدند که برای ایجاد امنیت در خاورمیانه، باید به جای هلال شیعی، در کشورهای منطقه هلال دموکراسی به وجود آید. مشخص کردن منطقه شیعه نشین عربستان سعودی از سوی ژنرال های آمریکایی (پنتاگون) در این طرح، می تواند نشان نقشه های جدید ایالات متحده برای ایجاد درگیری میان سنی ها و شیعیان در این کشور و در نتیجه، اعمال مدیریت دلخواه بر منابع نفت خاورمیانه، به خصوص (عربستان سعودی) باشد. چنان که منطقه کرکوک که حدود 5/1 میلیارد بشکه نفت را در اختیار دارد، با بهره برداری از اختلافات ژئوپلتیک، در راستای سیاست ها و منافع آمریکا مدیریت می شود و تاکنون تکلیف آن از جهت اینکه متعلق به منطقه فدرال کردی یا منطقه مرکزی باشد، روشن نشده اشت.
تنها نگرانی ایالات متحده درباره ایجاد دموکراسی در کشورهای شیعه نشین آن است که این طرح، موجب بیداری مسلمانان، به ویژه شیعیان شده و اشتیاق آنها را برای نوع جدیدی از «اسلام گرایی باز سازی شده» در خاورمیانه تحریک کند و به دلیل امکان شکل گیری هلال شیعه در منطقه خاورمیانه، فرصت جدیدی برای احیای هویت شیعی فراهم سازد؛ برای مثال، اگر ایجاد دموکراسی در عربستان سعودی، در راستای طرح خاورمیانه بزرگ، به بارزتر شدن نقش شیعیان منجر شود، برای تصمیم گیران کاخ سفید، تضمینی وجود ندارد که هویت یابی شیعیان در این کشور چه تأثیری بر ساختار و مولفه های قدرت شیعیان در خاورمیانه خواهد داشت و تا چه اندازه منافع ملی آمریکا را در منطقه تامین یا آن را آسیب پذیر و تهدید خواهد کرد. برخی ژنرال های آمریکا این طرح را نوعی «ریسک بزرگ با پیامدهای ناشناخته» ارزیابی می کنند و معتقدند، این پروژه 25 ساله است و به برنامه های ظریفی نیاز دارد. برخی تدابیر پیش بینی شده از سوی تصمیم گیران کاخ سفید، برای ایجاد دموکراسی در خاورمیانه و مهار و کنترل تشیع بدین شرح است:
ـ جلب همکاری آن دسته از روحانیون شیعه که زمینه های مساعدی برای همکاری دارند.
ـ شناسایی روحانیون میانه رو (براساس منافع آمریکا) و تبدیل آنها به موقعیت های نفوذ ایالات متحده در منطقه .
ـ مقابله با بنیادگرایی اسلامی ـ شیعی، از طریق ایجاد نوعی سیستم حکومتی سکولار.
ـ ایجاد موسسات آموزشی سکولار، متناسب با مؤلفه های آموزشی غرب. از نظر مقامات آمریکا، این گونه مؤسسات در کشورها و مناطقی که آموزش های قرآنی مورد توجه قرار گرفته و دارای سیستم آموزشی به سبک غربی نیست، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند.
ـ ایجاد برنامه مناسب بلند مدت برای شیعیان در اقصی نقاط جهان که 15 درصد از جمعیت یک میلیاردی مسلمانان را تشکیل می دهند.
ـ پیگیری تماس ها و ارتباط مستقیم با رهبران شیعه در عراق، برای جلوگیری از تاثیر گذاری بیشتر رهبران شیعی ایران بر آنها.
ـ بهره برداری از اختلافات مرزی،قومی و ملی میان شیعیان عرب ایران و تکیه بر «عرب» و «فارس»، به عنوان مبنای هویت ملی آنها.
ـ زیر نظر داشتن جنبش های شیعی مخالف منافع آمریکا و شناسایی ساختار سازمانی آنها.
ـ تبلیغ منفی مبتنی بر سیاست تبلیغ روانی «انگاره سازی» معطوف به نهادینه سازی «دخالت ایران در فرایند دولت سازی عراق نوین»در سطح افکار عمومی جهان به خصوص مردم مسلمان منطقه.
ـ بهره برداری از اختلافات شیعی و سنی و دامن زدن به آن، در راستای جلوگیری از شکل گیری «هلال شیعه» در خاورمیانه که باید اذعان داشت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، زمینه های بالقوه آن (هلال شیعی)، به طور طبیعی در منطقه وجود دارد.
ـ توجه بیشتر به پویایی مذهب در سیاست کشورهای منطقه؛ از مشکلات سران کاخ سفید آن است که تا پیش از نابودی حزب بعث عراق، تمرکز اصلی را تنها برای سرنگونی صدام حسین قرار داده بودند و دور نمای قدرت شیعه و افزایش تحرکات «بنیاد گرایی شیعه»، مورد توجه آنها قرار نگرفته است.
ـ طرح و بررسی امکان حمله نظامی به ج.ا.ایران.

 
جمعیت شیعیان در کشورهای مسلمان
;کشور     ;    درصد شیعیان و شاخه های آن                     ;درصد سنی مذهب
ج.ا. ایران     91%                                                                 8%
عراق         65ـ60%                                                            37ـ32%
لبنان         38%                                                                  23%
سوریه     17%  +13%                                                         60%
امارات         17%                                                                 79%
عربستان     15%                                                                85%
افغانستان     19%                                                              81%
بحرین         92%                                                                8 %
آذربایجان     85%                                                                15%
یمن     30% +.40%                                                              30%
کویت       30%                                                                     55%
پاکستان 21% +15%                                                            64%
اردن     2%                                                                        90%
مصر     1% +15%                                                               75 %
ترکیه     1% +30%                                                           63ـ53%
قطر        21%                                                                    79%

هلال شیعی و ژئوپلیتیک خاورمیانه



به علت نحوه‌ی پراکندگی شیعیان در منطقه‌ی خلیج‌فارس می‌توان گفت این منطقه از نظر جغرافیای مذهبی، تحت سلطه‌ی شیعیان است.  وضعیت شیعیان منطقه از جنبه‌های جمعیتی و سیاسی - اقتصادی به شرح زیر است:
الف- وضعیت جمعیت شیعیان در کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس
از بعد جمعیتی کشورهای ایران، بحرین و عراق، اکثریت قابل توجهی از شیعیان را در خود جای داده‌اند. از میان آنها ایران و عراق از پر جمعیت‌ترین کشورهای منطقه هستند؛ بنابراین می‌توان گفت بیش از نیمی از جمعیت منطقه، شیعه مذهب هستند.
در حال حاضر شیعیان عراق اکثریتی60 تا 65 درصدی را در برابر 32 تا 37 درصد اهل تسنن تشکیل می‌دهند.  98درصد جمعیت بحرین را مسلمانان تشکیل می‌دهند که 92درصد این تعداد شیعه هستند.  در عربستان شیعیان بیشتر در مناطق شرقی و حوالی مکه و مدینه و نیز مراکز تولید و صدور نفت سکونت دارند. این گروه حدودسه میلیون ( 15 درصد) از کل جمعیت عربستان را تشکیل می‌دهند. 21درصد جمعیت قطر را شیعیان تشکیل می‌دهند. جمعیت شیعیان عمان 5درصد کل جمعیت این کشور یعنی معادل 120 هزار نفر است.  شیعیان حدود 30درصد کل ساکنان کویت را تشکیل می‌دهند. البته این نسبت در میان دارندگان تابعیت کویتی تا بیش از یک سوم جمعیت نیز تخمین زده می‌شود. همچنین 4درصد کل جمعیت دارندگان تابعیت کویتی، ایرانی‌الاصل هستند.  در کشور امارات متحده‌ی عربی حدود 77درصد جمعیت را افراد غیرتبعه تشکیل می‌دهند. در حدود 17درصد از کل جمعیت این کشور شیعه هستند  و اکثریت آنها در دوبی ساکن‌اند؛ به نحوی که بیش از 33درصد از جمعیت این شهر را شیعیان تشکیل داده‌اند. بیشتر شیعیان این کشور، ایرانی و عموماً به تجارت و بازرگانی مشغول‌اند.   
ب- وضعیت سیاسی - اقتصادی شیعیان در کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس
شیعیان ساکن در کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس به طور سنتی توسط حکومت‌های محافظه‌کار و غیردموکراتیک مستقر بر کشورهای متبوع خود از رشد سیاسی و بعضاً اقتصادی محروم نگه داشته‌ شده‌اند. این دولت‌ها به دو دلیل عمده از شیعیان در هراس هستند:
- طرح هلال شیعی اولین بار از سوی ملک عبدالله پادشاه اردن مطرح شد؛
- هراس از جستجوی شیعیان برای تشکیل حکومت شیعی و حتی به سبک ایران که پس از انقلاب اسلامی تشدید شده است.
حمله‌ی آمریکا به منطقه و اشغال عراق در سال 2003، به حکومت سنی‌محور عراق پایان بخشید و پس از آن قدرت به شیعیان واگذار شد. برخی کارشناسان سیاست خارجی آمریکا به این روند نام «احیای تشیع»  اطلاق کرده‌اند. اینک وضعیت عراق به همراه تحولاتی که درون کشورهای منطقه رخ داده، منجر به تحریک و تشویق شیعیان برای درخواست حقوق بیشتر و ایفای نقش به عنوان نیروی فرهنگی- سیاسی در سیاست‌های منطقه شده است. همچنین پس از مشارکت شیعیان در حاکمیت افغانستان و نبرد 33 روزه‌ی لبنان و به نمایش در آمدن تصاویر سیدحسن نصرالله در شهرهای حکومت‌های محافظه‌کار خلیج‌فارس دیگر به نظر می‌آید که شیعیان منطقه، مسلمانان فراموش شده نباشند. این جمعیت که اکثریت مسلمانان خلیج‌فارس را تشکیل می‌دهند در طی سال‌های گذشته با سه پیشرفت در هم تنیده دیگر برجسته شده‌اند:
اول - تقویت جایگاه ژئوپلتیک ایران پس از سقوط صدام حسین و طالبان و تلاش جهت تنوع بخشیدن به روابط با دول خلیج‌‌فارس؛
دوم - افزایش آگاهی‌های سیاسی شیعیان و تلاش برای رسیدن به جایگاه حقیقی خویش؛
سوم- افول قدرت ایالات متحده آمریکا در عراق هم‌زمان با مقاومت موفقیت‌آمیز ایران در برابر فشارهای بین‌المللی مبنی بر دست کشیدن از برنامه‌های صلح‌آمیز هسته‌ای و هراس غرب از نمایش غرورآمیز نفوذ ایران در منطقه.
حتی برخی افراد مانند «نوام چامسکی»  از کابوس کنترل ایران به حوزه‌های انرژی نفت و گاز خلیج‌فارس از طریق شیعیان، سخن به میان آورده‌اند. با همه‌ی اینها باید توجه داشت که با وجود فضای جدید، هنوز هم شیعیان - غیر از عراق - سمت‌های عمده‌ای را در حکومت، ارتش، نیروهای امنیتی یا مؤسسات خارجی و دفاعی کشورهای خود بر عهده ندارند و از ایفای نقشی عمده در تدوین سیاست در سطح عالی کشورهای خود، برکنار هستند.
- عربستان: عربستان به دلیل واهمه از تضعیف جایگاه خود در میان کشورهای سنی - عربی منطقه، بیش از دیگر کشورها به جنبش‌های شیعه واکنش نشان می‌دهد؛ به دلیل اینکه نگران است که این ناآرامی‌ها به مناطق شیعه‌نشین عربستان و به ویژه استان‌های شرقی سرایت کند.  آشنایی با نفوذ سیاسی، اقتصادی و مذهبی عربستان بر منطقه، حاکی از آن است که هرگونه رویکرد حاکمان این کشور در قبال شیعیان، می‌تواند خط‌دهنده‌ی دیگر کشورهای منطقه باشد. به دلیل اندیشه‌های وهابی حاکم بر این کشور، حرکت‌های افراطی شدیدی نیز از جانب اتباع عربستانی در سطح منطقه صورت می‌گیرد. مطابق آمار رسمی مقامات آمریکایی، نیمی از جنگجویان کشته شده خارجی در عراق از اتباع سعودی بوده‌اند.
- بحرین: در بحرین مناصب سیاسی مهم، کماکان در اختیار سنی‌ها خصوصاً خاندان سلطنتی حاکم قرار دارد و مهمترین گروه‌های مخالف، در خارج از کشور مستقر هستند مانند حرکه احرار البحرین الاسلامیه  در لندن و جبهه الاسلامیه التحریر بحرین  در ایران. درآمد کشور بحرین، وابسته به کمک‌های عربستان سعودی و منابع نفتی، رو به اتمام است.  
- کویت: شیعیان کویت برخلاف هم‌مذهبان خود در بحرین، از موقعیت اجتماعی و اقتصادی مطلوب‌تری برخوردارند. شواهد حاکی از آن است که اهل تشیع در کویت از موقعیت اقتصادی و فرصت‌های شغلی بهتری در مقایسه با سایر شیعیان حوزه‌ی خلیج‌فارس برخوردارند.
- عمان: شیعیان در ساز و کار تجارت و اقتصاد و نیز امور فرهنگی عمان و حتی در سیستم دولتی و سلطنتی در سطح وزارتخانه‌های غیرحساس این کشور، حضور دارند. بسیاری از پروژه‌های عظیم صنعتی، بازرگانی و اقتصادی در عمان به شیعیان تعلق دارد. سهم بالای شیعیان در طرح‌های ملی، حکایت از ظرفیت‌ بالای اقتصادی آنان در این کشور دارد.
- قطر: بعد از عربستان، قطر تنها حکومت وهابی در جهان است. ولی از آنجا که جامعه‌ی قطر جامعه‌ای آرام و بدون تنش بوده و روابط مذاهب مختلف نسبتاً مسالمت‌آمیز است، شیعیان در این کشور در مقایسه با عربستان، از جایگاه مناسب‌تری برخوردارند و با محدودیت روبرو نیستند. در این کشور نیز شیعیان از دسترسی به مشاغل بالای دولتی و مناصب کلیدی، محروم‌ مانده‌اند. دولت قطر پیشروی کشورهای عربی حوزه‌ی خلیج‌فارس در زمینه‌ی اصلاحات سیاسی است. قطر اولین کشور در میان این کشورهاست که به زنان حق کاندیدا شدن در انتخابات را اعطا کرده است.  
 در یک نگاه کلان به وضعیت شیعیان در کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس فارس می‌توان مشاهده کرد که در این کشورها شیعیان از مناصب عمده‌ی سیاسی دور نگه داشته شده‌اند و یا بیشتر معطوف به مطالبات اقتصادی در برخی کشورها شده است.
نگرانی های موجود و تلاشهای کشورها و دولتهای مرتجع منطقه علیه شیعه:
در این خصوص می توان به این مسئله اشاره داشت که طرح مسئله و توهم توطئه مبنی بر خطر هلال شیعی و تشیع به عنوان یکی از مذاهب اصیل اسلامی از سوی عبدالله دوم پادشاه اردن جای این سئوال را مطرح می کند که چرا این کشور(اردن) خطر تهدید تشیع در خاورمیانه را بجای رژیم صهیونیستی که خطری بالقوه و بالفعل برای صلح و امنیت منطقه و کل جهان بویژه علیه اسلام و مسلمانان محسوب می شود، مطرح گردیده و بنوعی رهبران این کشور به ظاهر اسلامی درصدد ایجاد تفرقه و دامن زدن به اختلافات عقیدتی و مذهبی که خواست رژیم صهیونیستی و آمریکا می باشد ، طراحی و در ادبیات سیاستمداران سایر کشورهای عربی منطقه و اروپایی مورد استفاده مکرر قرار می گیرد.
متاسفانه در این خصوص برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی ، ترکیه نیز همسو و همراه با سیاست ایران هراسی و شیعه هراسی کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی به این مسئله دامن زده که در این خصوص می توان به سیاست خصمانه ترکیه در قبال سوریه و دولت این کشور و همچنین اشغال بحرین سرکوب شیعیان و مردم این کشور به بهانه حمایت از رژیم آل خلیفه و در لوای طرح سپرجزیره اشاره داشت.

 
حضور شیعیان در کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس می‌تواند منشأ فرصت‌های متعددی برای ج.ا.ایران باشد که عبارتند از:
- امکان ترسیم الگوهای اعتمادزای منطقه‌ای
همبستگی‌های فرهنگی و نژادی می‌توانند عاملی برای شکل‌گیری مجموعه‌های امنیتی باشند. دولت‌‌های ضعیف منطقه (از جهت انسجام سیاسی و اجتماعی) برای غلبه بر ضعف حس ملیت، اکثراً ایده‌ی ملت عربی با قرائت سنی را به عنوان اصل محوری مطرح کرده‌اند؛ اصلی که تاکنون به عنوان مهم‌ترین عامل تعیین کننده در حوزه‌های کشمکش منطقه‌ی خاورمیانه و خلیج‌فارس بوده است. بر مبنای همین اصل، کشورهای خودی - اعراب - از غیرخودی‌هایی نظیر ایران - به عنوان نماینده‌ی مذهب شیعه تفکیک‌پذیر می‌شوند. این ایده باعث ترویج و نشر مجدد تفکر قدیمی عرب سنی و عجم شیعه گردید. به رغم تلاش‌های مکرر بیدارگران دین اسلام بالاخص امام راحل(ره) جهت شکل‌دهی وحدت مسلمانان و تنش‌زدایی میان آنان، کماکان ایران کشوری غیرخودی به حساب می‌آید؛ محور عمده‌ی همه‌ی این استدلال‌ها مذهب است.
اینک با ورود شیعیان به ساختار قدرت و تحکیم دولت در عراق و مطرح شدن شیعیان در عرصه‌ی سیاسی - اجتماعی بحرین و حتی عربستان سعودی، فرصتی برای تغییر این نگاه غلط شکل‌ گرفته است. اکنون دولت‌های سنی در حوزه‌ی خلیج‌فارس با گروه‌های شیعه در درون جامعه‌ی خود مواجه هستند. این گروه‌ها ضمن رد تأثیرپذیری مستقیم و دخالت ایران در اموراتشان، خواهان روابط دوستانه‌ی کشور خود با دیگر واحدهای شیعی منطقه هستند. این امر به دلیل پیوندهای عمیق مذهبی میان آنهاست. اقداماتی نظیر تظاهرات شیعیان عربستان در حمایت از حزب‌الله لبنان و اعلام عدم حمایت مجلس بحرین از حمله‌ی نظامی آمریکا به ایران در این راستا ارزیابی می‌شود. در حال حاضر برای اولین بار در میان همسایگان ایران در حوزه‌ی خلیج‌فارس کشوری وجود دارد که حاکمیت آن سنی نیست ولی می‌تواند مبنای مناسبی در آینده برای شکل‌دهی به مجموعه‌های امنیتی باشد. به عبارت دیگر همگرایی امنیتی ایران و عراق می‌تواند مشوق مناسبی برای پیوستن کشورهای محافظه‌کار دیگر منطقه به یک نظام امنیت دسته‌جمعی درون منطقه‌ای باشد.

- گسترش عمق استراتژیک ایران
در حال حاضر توجه به عوامل فرهنگی و اعتقادی در امر ژئوپلتیک، جای قدرت نظامی و مؤلفه‌های آن را گرفته است. تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران در منطقه، نمونه‌ی برجسته‌ای از این تحول عمیق است. تحولات اخیر باعث شده است که بار دیگر ایران همچون آغاز دهه‌ی 1980 که با انقلاب خود منافع حیاتی ایالات متحده را در منطقه به خطر انداخت، به عنوان مرکز و کانون تحولات آینده‌ی منطقه به شمار آید. مواردی چون به قدرت رسیدن شیعیان در عراق، شکست رژیم صهیونیستی از حزب‌الله که دارای پایگاه عمدتاً شیعی در لبنان و عرصه‌های سیاسی اجتماعی منطقه است، بار دیگر حرکت انقلابی علیه منافع غرب در منطقه را افزایش داده است.
محاسبات کنونی ایالات متحده به این کشور نشان می‌دهد که با توجه به حضور شیعیان در مهم‌ترین منطقه‌ی استقرار نیروهای نظامی آمریکا و در حوزه‌های منابع انرژی خلیج‌فارس، منافع استراتژیک این کشور به خطر می‌افتد و در صورت هرگونه اقدام نظامی علیه ایران، نیروهای آمریکایی در مناطق شیعه‌نشین، به اهدافی متحرک و آسیب‌پذیر تبدیل خواهند شد.
- ناکامی نقشه‌های نومحافظه‌کاران آمریکا
از زمانی که دولت بوش در دوره‌ی اول، متعهد به ایجاد تحول در حوزه‌ی خاورمیانه شد، منطقه به راستی به شکلی بنیادی ولی در جهات دیگری خارج از محاسبات آمریکا دچار تغییر شده است. ناکامی‌های واشنگتن در عراق، تحقیر قدرت اسراییل در لبنان، ظهور مجدد شیعیان به حاشیه رفته و بیداری مجدد احزاب اسلام‌گرای منطقه باعث شکل‌گیری صحنه‌ی جدیدی شده است. در کانون این وضعیت، جمهوری اسلامی ایران قرار دارد که در حال مدیریت و افزایش نفوذ خود در منطقه است. در عین حال، آمریکا برای خروج از باتلاق عراق، با ایران بر سر میز مذاکره‌ی دیپلماتیک نشسته و به نوعی نفوذ ایران در کشور عراق را به رسمیت شناخته است.
در شرایط فعلی صحبت از مثلث تهدید آمریکا، عراق و عربستان سعودی علیه ایران طرحی محکوم به شکست تلقی می‌شود؛ چراکه اجرای دمکراسی آمریکایی در عراق و پس از آن در عربستان و سرایت آن به ایران امری منتفی شده و مردود است.
- بالندگی و هماهنگی میان حوزه‌های قم و نجف
قبل از جنگ آمریکا علیه عراق، برآورد این بود که با آزادسازی این کشور، حوزه‌ی نجف به رقابت با حوزه‌ی قم برخواهد خواست و روحانیون ایران را به چالش خواهد کشید. اما در شرایط کنونی هیچ شکاف چالش‌‌برانگیزی میان روحانیون دو حوزه‌ی تشیع دیده نمی‌شود. هیچ کدام از ناراضیان، از شهری به شهر دیگر مهاجرت نکرده‌اند. حال به نظر می‌رسد با برقراری ثبات و امنیت در عراق، تعامل میان حوزه‌های علمیه‌ی قم و نجف به یک رقابت مثبت و شکوفایی مجدد در اندیشه‌ی شیعی منتهی شود.
از سوی دیگر با برچیده شدن جو خفقان از حوزه‌های شیعی در عراق می‌توان انتظار داشت که سطح آگاهی‌های شیعیان عرب‌زبان در منطقه‌ی خاورمیانه نیز ارتقا یابد. این امر موجب افزایش حس اعتماد و کاهش تنش میان شیعیان ایران با سایر شیعیان منطقه خواهد شد. در نهایت نزدیکی و وحدت‌ رویه میان مراکز دینی عالم تشیع می‌تواند دورنمای روشنی را از وحدت گروه‌ها و احزاب مختلف شیعه در جهان اسلام به نمایش گذاشته و قدرت نفوذ ایران در منطقه را در بلندمدت افزایش دهد.
در این خصوص طرح ایده‌هایی مانند مرجعیت بومی و عراقی می‌تواند در بلندمدت نفوذ ایران را در عراق کاهش دهد و به عنوان یک تهدید باید راه‌کارهای مناسب برای دفع آن اتخاذ شود.



تحولات اخیر در منطقه می‌تواند در نوع خود با تأثیرگذاری منفی بر روند وحدت شیعیان، منشأ تهدیدات متنوعی علیه منافع ملی ج.ا.ایران در سطح منطقه و جهان باشد که این موارد عبارتند از:
- بلوک‌بندی جدید در خاورمیانه
هنگامی که آمریکا و متحدانش، طالبان در افغانستان و رژیم بعث در عراق را سرنگون کردند، تصور می‌شد که شاید هدف بعدی آنان ایران است. اما پس از ناکامی آمریکا در برقراری نظم و امنیت در این کشورها و جنگ 33 روزه‌ی‌ توأم با شکست سنگین رژیم صهیونیستی، تحلیل‌گران به این نتیجه رسیدند که برنده‌ی اصلی تمام تحولات اخیر خاورمیانه برخلاف تصور اولیه، ایران بوده؛ چراکه آمریکا به عنوان دشمن اصلی ایران، دو رژیم متخاصم و رقیب این کشور را سرنگون کرده است.
این وقایع همراه با ورود شیعیان به ساختار قدرت در عراق، یعنی ایجاد حلقه‌ی ارتباطی ایران با سوریه و حزب‌الله لبنان و حماس در فلسطین - بازیگران اصلی مخالف روند صلح خاورمیانه - بوده است. در چنین شرایطی برای دول محافظه‌کار منطقه، پاسخ معادله‌ی خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق و دستیابی ایران به انرژی هسته‌ای، مساوی با تعمیق و توسعه‌ی نفوذ ایران در کل خاورمیانه خواهد بود. بنابراین بر اساس اصل سنتی موازنه‌ی قدرت، حفظ وضع موجود و مبارزه بر سر قدرت و منافع ملی، محوری اصلی میان عربستان سعودی، اردن و مصر علیه ایران و متحدانش در خاورمیانه شکل می‌گیرد تا از افزایش قدرت ایران در منطقه جلوگیری شود.
نشانه‌های این بلوک‌بندی تا به حال خود را به انحای مختلف در مبارزه علیه شیعیان از پاکستان تا لبنان آشکار کرده است. همچنین افزایش فروش تسلیحات جدید آمریکا به دول عرب منطقه و تأسیس پایگاه‌های نظامی در این کشورها نیز در همین چارچوب قابل تفسیر است تا به نوعی برای متحدان ایالات متحده، دلگرمی حفظ موازنه‌ی قوا رقم بخورد.
با این همه، در مه 2007 پارلمان بحرین که شیعیان در آن به اکثریت دست یافته‌اند، لایحه‌ای را تصویب کرد که رسماً حکومت را موظف نمود در صورت تهاجم نظامی ایالات متحده‌ی آمریکا به ایران، بحرین از این حمله حمایت نخواهد کرد و اجازه هر نوع استفاده از تسهیلات مستقر در خاک کشورش را نخواهد داد. با آنکه ارتش آمریکا، پایگاه‌های عظیمی در خاک بحرین دارد اما حاکمان سنی از این واهمه دارند که در صورت هرگونه رویارویی میان ایران و ایالات متحده، اولین هدف در منطقه باشند.  ولی از سوی دیگر شاهد تأسیس دفاتر ویژه‌ی ایران در منطقه و در مناطق تردد اتباع ایرانی هستیم. دوبی جایی است که وزارت امور خارجه‌ی ایالات متحده آمریکا دفتر منطقه‌ای ایران را در آن راه‌اندازی کرده است.  
- تشدید فرقه‌گرایی در منطقه
هراس به وجود آمده از آنچه که «بلندپروازی‌های ایران» خوانده می‌شود، موجب شده است تا دولت‌های مخالف قدرت‌گیری ایران، برای مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی، به حمایت از گروه‌های ناراضی بعثی سنی، مخلوع یا محروم از قدرت در عراق و تجهیز شبه‌نظامیان سلفی در منطقه بپردازند. مهم‌ترین دلیل این امر آن است که دول محافظه‌کار منطقه، علاقه‌ای به رویارویی مستقیم با ایران ندارند، لذا ترجیح می‌دهند به طور سنتی از اقدامات حاشیه‌ای و غیرمستقیم بهره ببرند. در این راستا از محکوم کردن کشتار هدفمند شیعیان سرباز می‌زنند، به انتقاد شدید از حزب‌الله و حماس می‌پردازند و مقاومت مردم لبنان و فلسطین را در چارچوب مداخلات ایران به تصویر می‌کشند. در چنین شرایطی، شاخه‌ی القاعده در عراق به ایران اعلام جنگ می‌کنند و مفتیان وهابی فتوای تخریب اماکن مقدس شیعیان را صادر می‌کنند و زایران ایرانی و شیعه بیت‌الله الحرام توسط پلیس سعودی مورد آزار و توهین قرار می‌گیرند.
به هرحال سناریوی موازنه‌ی قوا با ابزار فرقه‌گرایی، توسط این دولت‌ها یا گروه‌های داخلی حکومت‌های منطقه به اجرا درآمده است که منجر به تشدید اختلاف و درگیری میان شیعه و سنی در کل خاورمیانه شده است. از نظر سلفیون، ایران و شیعیان، متحدان آمریکا در اشغال نظامی عراق محسوب می‌شوند. به عبارت دیگر اگر امروز شبه‌نظامیان سلفی در پاکستان، یک آمریکایی یا اسراییلی را برای کشتن پیدا نکنند، به سراغ یکی از شیعیان می‌روند. در حال حاضر جوانان سلفی مسلح، با اندیشه‌های جهادی از طریق مرزهای اردن و عربستان به داخل خاک عراق اعزام می‌شوند. برای آنان دو هدف ترسیم می‌شود:
الف: مبارزه مسلحانه و انتحاری با آمریکا و ایران که یک سرزمین عربی را اشغال کرده‌اند؛
ب: سرکوب شیعیانی که اعراب سنی را به خطر انداخته‌اند.
- گسترش اختلافات با طرح کینه‌های تاریخی:
سلفیون بار دیگر به سراغ تاریخ رفته‌اند و با تفسیرهای جهت‌دار از وقایع تاریخی، سعی در به غلیان درآوردن احساسات جوانان سنی‌ مذهب عرب دارند. طرح مباحثی چون انتقام گرفتن ایرانیان از سقوط امپراطوری ساسانی با تضعیف خلافت بغداد، همدستی تاریخی ایران با مغولان جهت سقوط حکومت بنی‌عباس و جلوگیری از پیشروی اسلام به اروپا با حمله به عثمانی و نیز همدستی با اروپاییان در جنگ‌های صلیبی، همگی در این راستا صورت می‌گیرد. تفکراتی از این قبیل می‌تواند شکل دهنده‌ی زیربنای تفکر مسموم شیعه‌ستیزی در میان نسل‌های آینده‌ی ساکنان کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌‌فارس باشد.
- سرکوب احزاب فعال شیعه
یکی از تهدیدات متصور ناشی از تحولات آینده در سطح منطقه، امکان تضعیف جنبش‌های شیعی در منطقه به خصوص حزب‌الله لبنان است. در صورت تحقق سناریوی حمله‌ی نظامی گسترده‌ی اسراییل به جنوب لبنان و تضعیف حزب‌الله در این کشور، ج.ا.ایران یکی از توانمندی‌های استراتژیک خود در مقابل تهدیدات روزافزون اسراییل را از دست خواهد داد. از سوی دیگر روی کار آمدن یک دولت لائیک نزدیک به آمریکا در عراق نیز می‌تواند از نفوذ سیاسی ایران در عراق تا اندازه‌ی زیادی بکاهد. در این شرایط امکان تحقق همگرایی منطقه‌ای و همچنین بازدارندگی در مقابل اسراییل کاهش یافته و لذا تهدیدات بالقوه‌ای متوجه امنیت ج.ا.ایران خواهد شد.
- واکنش‌های منفی نسبت به پیگیری الگوی حکومت سیاسی مانند ج.ا.ایران
در حاشیه‌ی جنوبی خلیج‌فارس، علقه‌ها و عناصر هویتی سنتی همچنان نقش قدرتمندی را در شکل‌دهی به نظام‌های سیاسی ایفا می‌نمایند. نباید انتظار داشت که تمایل شیعیان به برقراری روابط حسنه و دفاع از یکدیگر به عنوان هم‌مذهب، بتواند عاملی برای پیگیری منافع ملی ایران در سایر کشورهای حوزه‌ی خلیج‌فارس از طریق تشکیل یک حکومت الگو گرفته از ج.ا.ایران باشد؛ چراکه همه‌ی افراد در تعریف هویت خویش دارای سلسله مراتبی از اولویت‌ها هستند که ملیت از جمله‌ی آنهاست. لذا هرگونه سیاستی که منجر به احساس «ابزار کسب منافع ایران» بودن را نزد شیعیان کشورهای دیگر ایجاد نماید، می‌تواند محکوم به شکست باشد.
بنابراین نباید رسماً تأسیس شیوه‌ی حکومت به نوعی که در ایران اجرا می‌شود را به شیعیان کشورهای دیگر منطقه نیز پیشنهاد داد. این امر سبب واکنش منفی و تصور نداشتن استقلال در میان شیعیان می‌شود. همچنین باید در نظر داشت که نظریه‌ی ولایت فقیه در بین شیعیان دارای برداشت و تفسیر یکسانی نیست. ضمن آنکه بخش مهمی از شیعیان منطقه را سکولارها تشکیل می‌دهند. این مجموعه‌ی نامتجانس، واکنش‌های متفاوتی را در میان آنها شکل می‌دهد و موضع‌گیری کشورهای سنی منطقه را نیز علیه شیعیان تشدید خواهد کرد.

- شعله‌ور شدن و فرسایشی شدن جنگ بین شیعه و سنی و رشد افکار لائیک
وقایعی چون حملات تخریبی به اماکن مقدس شیعیان در روزهای عزاداری ائمه‌ی اطهار و نیز کشتار سران عشایر سنی عراق، همگی بر اساس تئوری خطرناک برپاکردن جنگی سراسری میان شیعه و سنی به اجرا درآمدند. عدم کنترل این جنگ می‌توان توان بسیار زیادی را از کشورهای منطقه مصروف خود سازد و مانع از شکل‌گیری بنیادین هرگونه همگرایی منطقه‌ای درون سیستمی شود.
از دیدگاه ایران هرچند ناامنی فعلی در منطقه به خصوص در عراق به شدت نامطلوب است، اما مجبور است همراه و هم‌نوا با مراجع دینی، غلیان احساسات مذهبی شهروندان خود را نیز مهار و کنترل نماید. همان گونه که علامه سید محمدحسین فضل الله گفتند: اگر شیعه و سنی اختلافات خود را کنار نگذارند، به عنوان تنها راه نجات به افکار لائیک روی خواهند آورد.
- بهبود و توسعه‌ی روابط دول محافظه‌کار منطقه با اسراییل:
مناقشه‌ی میان شیعیان و سنی‌ها در منطقه و هراس حکام عرب از توسعه‌طلبی ایران - که رسانه‌های قدرت‌های بزرگ بدان دامن می‌زنند - می‌تواند این نتیجه وخیم را به بار بیاورد که توطئه و فشار روزافزونی بر مقاومت لبنان و فلسطین وارد شود و دول منطقه در خفا یا علناً به بهبود روابط خود با تل‌آویو - به دلیل ترس و دشمنی با ایران - بپردازند. آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌توانند از این اوضاع استفاده نموده و پروسه‌ی صلح خاورمیانه را پیش ببرند. تلاش آمریکا برای برگزاری مذاکرات صلح میان اعراب و اسراییل برای ساماندهی به وضعیت حکومت مستقل فلسطینی نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. هرچند این مذاکرات به بهانه‌ی ایجاد صلح در خاورمیانه تشکیل می‌شود، اما هدف اصلی آن عادی‌سازی روابط با تل‌آویو و ائتلاف علیه ایران و مقاومت حزب‌الله است. به عبارت روشن‌تر، آمریکا و اسراییل هراس سنی‌ها از شیعیان را برمی‌انگیزند تا توجه مسلمانان از مسأله‌ی فلسطین منحرف شود.
- اقدامات رسانه‌ای و دامن‌ زدن به چالش‌ها و اختلافات:
یکی از چالش‌های موجود در بهبود روابط ایران با کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس و کاستن از عمق اختلافات تاریخی و سیاسی - امنیتی، عملکرد رسانه‌های به ظاهر مستقل مستقر در این کشورهاست. برای نمونه هرچند روابط ایران و کویت با به فراموشی سپردن اقدامات خصمانه‌ی این کشور طی جنگ تحمیلی علیه ایران بهبود یافته است، اما رسانه‌های این کشور که وابسته به جناح‌های حاکم در دولت هستند به پایگاهی جهت جنگ تبلیغاتی علیه ایران تبدیل شده‌اند. برای نمونه مطبوعات این کشور، پس از مقاله‌ی شریعتمداری در کیهان مبنی بر مالکیت بر بحرین (18 تیر 1386)، ایران را دشمن خدا و اسلام، بدتر از کفار غربی و دشمن اعراب توصیف کردند. روزنامه‌های الوطن، القبس و السیاسه در این رابطه حاوی یادداشت‌ها، مقاله‌ها و تحلیل‌های ضد ایرانی و توهین‌آمیز متعددی بوده‌اند. این عملکرد رسانه‌ها در حوزه‌ی اختلاف‌آفرینی‌های مذهبی، قومی و نژادی نیز قابل شناسایی است. روزنامه السیاسه کویت، آشکارا خود را پایگاه حزب آزادی بخش عربی برای آزادی احواز (اهواز) معرفی می‌کند. اعضای حزب جدایی‌طلبان خوزستان در این روزنامه مقاله به چاپ می‌رسانند و حاکمیت ارضی ایران را زیر سؤال می‌برند. سایر روزنامه‌های کویتی نیز بارها با اعضای این گروهک به مصاحبه پرداخته و مواضع آنان را در قالب بیانیه منتشر کرده‌اند.
همچنین برخلاف سیاست رسمی دولت قطر مبنی بر مستقل بودن شبکه‌ی الجزیره، این رسانه‌ی قطری بارها مواضع ضدشیعی و ضدایرانی از خود نشان داده است. از جمله‌ی این برنامه‌ها می‌توان به ارایه گزارش‌های تفرقه‌افکنانه از خوزستان ایران و نیز اهانت به آیت‌الله سیستانی با هدف کم‌رنگ کردن نقش مرجعیت شیعه در تحولات عراق و جهان اسلام اشاره نمود. این شبکه در جریان حمله‌ی آمریکا به عراق به منزله‌ی بلندگوی تبلیغاتی رژیم صدام عمل می‌کرد. این شبکه مورد بازدید سران رژیم صهیونیستی نیز واقع شده است.


وضعیت شیعیان در هر یک از کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس به دلیل نوع حکومت‌های غیردموکراتیک و حساسیت نسبت به شیعیان در عین شباهت دارای تفاوت‌های آشکاری نیز هست. به همین منظور تدوین راهبردی برای ج.ا.ایران نمی‌تواند تابع اصول کلی و لایتغیر نسبت به همه‌ی شیعیان منطقه باشد بلکه باید با شناخت کافی از خصوصیات و ویژگی‌های بارز هریک از کشورهای منطقه، در کنار تدوین راهبردهای کلان، به برنامه‌ریزی‌های اختصاصی و ویژه نسبت به هریک از کشورها نیز توجه داشت.
با توجه به فرصت‌ها و تهدیدات ذکر شده، پیشنهاد می‌شود ج.ا.ایران راه‌کارهای زیر را در دستور کار خود قرار دهد:
- تداوم سیاست حمایت از دولت شیعی عراق
حمایت از فرایند شکل‌گیری و قوام حکومت و نهادهای دولتی عراق و حمایت از دولت منتخب و نظام دمکراتیک و برقراری امنیت در این کشور توسط دولت فعلی باید در صدر اولویت‌های سیاست خارجی ایران نسبت به این کشور قرار داشته باشد. با شکل‌گیری و تداوم نظام دمکراتیک در عراق، شیعیان به لحاظ حایز اکثریت بودن، همواره در صدر حکومت باقی خواهند ماند. همچنین بخش مهمی از اهل تسنن عراق را کردهای شمال آن کشور تشکیل می‌دهند که در کنار شیعیان قرار می‌‌گیرند. این امر برخواسته از پیشینه‌ی تاریخی دو گروه و ظلم مشترکی است که به آنان روا شده است. تأکید بر این مؤلفه‌های همگرایی مشترک میان شیعیان و کردها می‌تواند در دستور کار سیاست‌های ایران در کشور عراق قرار بگیرد. اما در صورت شکست نظام دمکراتیک عراق و نرسیدن دولت شیعی آن به ثبات و امنیت، یا عراق تجزیه خواهد شد و یا اینکه دول محافظه‌کار عرب با همراهی آمریکا بار دیگر گروه‌هایی چون بعثی‌ها یا سنی‌های متعصب و افراطی را با استفاده از حربه‌ی زور و وحشت بر سر کار خواهند آورد. این امر حوادث ناگواری برای امنیت و منافع ملی ایران به دنبال خواهد آورد.
- پیگیری مجدانه‌ی ترتیبات امنیتی مشترک در منطقه
تا قبل از سقوط حکومت صدام، توازن قوا در حوزه‌ی خلیج‌فارس از طریق مهار دو جانبه‌ی ایران و عراق از یک سو و شورای همکاری خلیج‌فارس با اتکای نظامی به ایالات متحده از سوی دیگر، پیگیری می‌شد. با ظهور دولت جدید عراق و با توجه به لزوم برقراری روابط حسنه میان ایران و عراق جهت تضمین امنیت آینده‌ی خلیج‌فارس و ناکامی آمریکا در مهار و تغییر رژیم ایران و نیز گسترش حوزه‌ی نفوذ ایران در خاورمیانه، می‌توان ترتیبات امنیتی آینده در منطقه‌ی خلیج‌فارس را در اشکال زیر در نظر گرفت:
- ادامه وضعیت قبلی و ممانعت احتمالی دولت‌های محافظه‌کار شورای همکاری خلیج‌فارس از پیوستن ایران یا عراق به ترتیبات امنیتی منطقه به خاطر وجود اکثریت شیعه در این کشورها؛
- لزوم حسن همکاری ایران با عراق برای تأمین ثبات و امنیت در این کشور بحران‌زده که منجر به شکل‌گیری محور امنیتی تهران - بغداد در برابر شورای همکاری خلیج‌فارس گردد و در نهایت بتواند کشورهای منطقه و بیگانه را در بلندمدت مجاب به پذیرش نقش امنیتی ایران در منطقه نماید.
- توانایی بالقوه‌ی محور تهران - بغداد به همراه شکل‌گیری فضای جدید خاورمیانه، به ویژه در حوزه‌ی خلیج‌فارس، می‌تواند این تفکر را در واشنگتن به وجود آورد که برای تأمین امنیت منابع انرژی در منطقه و منافع اقتصادی خود، باید ایران و عراق نیز در مسایل امنیتی منطقه مشارکت جویند و جای دو بازیگر قبلی یعنی سوریه و مصر را در سیستم 2+6 پر کنند.
حالت اول محصول یک سیاست خارجی منفعل و بی‌تفاوت است. در حالت سوم هرچند پیشنهاد اخیر شورای همکاری خلیج‌فارس برای گسترش همکاری‌های اقتصادی با تهران را باید چراغ سبز یا فشار آمریکا برای دخالت دادن تهران در سیاست‌های منطقه دانست، اما به نظر نمی‌رسد که امیدی برای جذب ایران در این شورا در آینده‌ی نزدیک وجود داشته باشد.
به نظر می‌رسد که لازم است دستگاه دیپلماسی ایران، فعالانه بر روی وضعیت دوم نیز تمرکز کند. لذا هم پیگیری ترتیبات امنیتی مشترک با عراق می‌تواند این روند را تسریع نماید و هم در جهت بهبود وضعیت شیعیان منطقه و مدیریت اوضاع ناامن در مرزهای غربی کشور، مؤثر باشد. در چنین حالتی این محور از خلیج‌فارس با پیوستن به سوریه تا شرق مدیترانه امتداد خواهد یافت و در ادامه می‌تواند کشورهای محافظه‌کار و مشتاق منطقه را ضمن پیگیری سیاست اعتمادزایی و تنش‌زدایی به پیوستن به این سیستم امنیتی منطقه‌ای و فارغ از عصبیت‌های نژادی، قومی و مذهبی ترغیب کرد.
- جلوگیری از جنگ مذهبی و تقویت فرقه‌گرایی
اگر اهل تشیع و تسنن منطقه همچنان به سیاسی شدن مسایل فرهنگی دامن بزنند و اگر ایجاد دولت ملی در عراق ناکام بماند، همچنان مرزبندی‌های غیریت‌ساز، آینده‌ی روابط بین کشورهای عرب و غیرعرب منطقه را رقم خواهد زد و اعراب سنی نقش «دیگر» مورد نظر خود را در قالب «ایران شیعه» تعریف خواهند نمود. در چنین شرایطی اهداف اسلامی - ایرانی پیوستن به دنیای سنی - عربی منطقه‌ی خاورمیانه و بالاخص خلیج‌فارس، همچنان دور از دسترس باقی خواهد ماند. این امر زمینه‌های حضور نیروهای فرامنطقه‌ای و فرصت‌طلبی تل‌آویو و واشنگتن را در بر خواهد داشت. بنابراین فعالیت در سطوح دولتی و غیردولتی در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد. مذاکرات مستمر دیپلماتیک با سران کشورهای منطقه که فاقد نگرش‌های افراطی هستند گامی مهم در این راستاست. این امر برای ایران می‌تواند به لحاظ پرستیژ بین‌المللی نیز حایز اهمیت باشد. همچنین پرداختن مؤثر رسانه‌‌ای به مسایل جاری منطقه و روشن‌سازی اهداف قدرت‌های بزرگ فرامنطقه‌ای و رژیم صهیونیستی از قِبل تشدید اختلافات میان شیعه و سنی نیز اقدامی مؤثر است. همچنین باید مذاکرات مشترک میان کشورهای منطقه برای حل و فصل چالش‌های منطقه‌ای و یا جهانی به صورت مستمر ادامه داشته باشد تا بتواند زمینه‌های تفاهم و موضع‌گیری‌های مشترک نسبت به مسایل جهان اسلام را فراهم کرده و ذهنیت نامناسب شکل‌گرفته در کشورهای منطقه نسبت به اهداف صلح‌جویانه‌ی ایران که ناشی از جنگ روانی آمریکاست خنثی شود.
- حضور مؤثر در عرصه‌ی فرهنگی و تقویت توان فرهنگی شیعیان
در بعد فرهنگی، مردم منطقه اعم از شیعه و سنی دچار ناآگاهی‌های گسترده‌ای هستند. این امر باعث شکل گرفتن زمینه‌های مناسب افراط‌گرایی در منطقه بوده است. تقویت و تعمیق مبادلات فرهنگی با مردم منطقه و انتشار برنامه‌ریزی شده و هدفمند محصولات فرهنگی می‌تواند اقدامی مهم در این حوزه باشد. به طور کلی بی‌توجهی به تبلیغات و ساخت انگاره‌های مثبت و مشترک ذهنی میان مسلمانان به تداوم فضای بی‌اعتمادی میان شیعه و سنی کمک کرده است. همچنین در این راستا مقابله با رسانه‌های منطقه‌ای مزدور بیگانه که سعی می‌کنند با توهین و افترا نسبت به شیعیان و به خصوص مسؤولان ایران، بذر کینه و دشمنی شیعه و سنی را در منطقه بکارند باید در دستور کار نهادهای کلان نظام قرار گرفته و در قالب لابی‌های سیاسی با سران کشورهای همسایه، موانع قانونی مستمری را برای فعالیت این رسانه‌ها فراهم نمود.
- هماهنگی مستمر و ملموس میان مراجع شیعه در حوزه‌های نجف و قم:
یکی از راهبردهای مؤثر که باید مورد توجه نهادهای رسمی و به خصوص شخصیت‌های برجسته‌ی حوزه‌های علمیه قرار بگیرد، هماهنگی و همراهی مستمر و مداوم با علمای حوزه‌ی نجف، گسترش تبادلات علمی و فرهنگی، اعزام و پذیرش طلاب علوم دینی به صورت متقابل و همچنین پوشش رسانه‌ای مناسب به این همکاری و هماهنگی است. این رویکرد می‌تواند تأمین منافع راهبردی بلندمدت از طریق ایجاد وحدت در میان گروه‌های شیعی، رشد آموزها‌ی شیعی و تقویت توان بالقوه‌ی حوزه‌های علمیه‌ی دو کشور برای تولید علم و دانش را به همراه داشته باشد. در این راستا دیدارهای متعدد علمای دو حوزه نیز می‌تواند مورد توجه مسؤولان متولی این امور قرار بگیرد. در این راستا برنامه‌ریزی مناسب برای جذب طلاب علوم دینی از دیگر کشورهای منطقه نیز حایز اهمیت است.
تبادلات فرهنگی میان حوزه‌های علمیه‌ی قم و نجف و توجه بیشتر به انتشار آرا و ترجمه‌ی آثار مراجع ایرانی ساکن ایران برای جامعه‌ی شیعه‌ی عراق از طریق شعبات و دفاتر آیات عظام در شهرهای مذهبی عراق و یا برگزاری نمایشگاه‌های تخصصی نشر و کتاب در عراق و دیگر کشورها می‌تواند در شناخت بیشتر از شیعیان ایران مؤثر باشد.
- کنترل غلیان احساسات شیعیان نسبت به اقدامات افراطی در منطقه:
نهادهای فرهنگ‌ساز و رسانه‌های عمومی لازم است در خصوص انعکاس اخبار و رویدادهای مربوط به اقدامات افراطی علیه شیعیان در سطح منطقه هماهنگی مناسبی را با نهادهای سیاسی و دستگاه وزارت خارجه داشته باشند. کنترل این وضعیت هرچند به صورت هوشمندانه نباید منجر به افراط‌گری رسانه‌های غرض‌ورز در سطح منطقه و توهین به مقدسات و آموزها‌ی شیعیان شود ولی از سوی دیگر باید همگرایی میان کشورهای منطقه، انسجام اسلامی و تلاش برای اعتمادسازی و تنش‌زدایی در رأس اولویت‌های نظام قرار داشته باشد و مبنای اصلی رفتار با کشورهای همسایه قرار گیرد.
- مقابله با اهداف شوم آمریکا و اسراییل در جریان صلح خاورمیانه
با توجه به هدف آمریکا از برگزاری کنفرانس صلح مریلند برای سازش میان اعراب و اسراییل که هدف اصلی آن تضعیف موقعیت گروه‌های سیاسی مخالف اسراییل، تضعیف جایگاه منطقه‌ای ایران و تضمین امنیت اسراییل است، باید تلاش‌های مستمری برای جلوگیری از به ثمر نشستن این کنفرانس و پیروزی توطئه‌ی آمریکا صورت بگیرد. در این راستا مقابله با جریان‌های اختلاف‌برانگیز بین ایران و کشورهای عرب منطقه بر سر مسایل مربوط به فلسطین و تلاش برای موضع‌گیری‌های مشترک جهان اسلام نسبت به جنایت صهیونیست‌ها نیز حایز اهمیت است.
نتیجه‌گیری:
شیعیان در منطقه‌ی خلیج‌فارس در قسمت‌های حساس و نفت‌خیز منطقه ساکن بوده و همواره از سوی حاکمیت سنی کشورهای منطقه در فشار و کنترل قرار داشته‌اند. اما توسعه‌ی نفوذ و توانایی‌های ایران در سطح منطقه و تسلط جریان‌های شیعی بر نهادهای سیاسی عراق همراه با احیای جنبش‌های اسلامی در منطقه می‌تواند نوید دهنده‌ی فصل جدیدی از قدرت و همگرایی شیعیان باشد. در این راستا امکان توسعه‌ی الگوهای اعتمادزای منطقه‌ای، گسترش عمق استراتژیک ج.ا.ایران، ناکامی نومحافظه‌کاران حاکم بر دستگاه سیاسی آمریکا و بالندگی حوزه‌های علمیه‌ی شیعی می‌توانند به عنوان مهم‌ترین فرصت‌های پیش‌روی ج.ا.ایران در شرایط کنونی قلمداد شوند و لذا ضمن توجه به چالش‌ها و تهدیدات موجود، شایسته است نهادهای کلان نظام راهبردهای هدفمند بلندمدتی را در این خصوص طراحی و دنبال نمایند. به این منظور حمایت از دولت فعلی عراق با حضور اکثریت شیعیان، پیگیری سیاست‌های همگرایی منطقه‌ای بدون حضور نیروهای بیگانه، جلوگیری از جنگ مذهبی و توطئه‌های دشمنان مانند کنفرانس صلح پیش‌روی باید مورد توجه قرار بگیرد.

 


حسین سلیمانی

منابع و مآخذ:
- فاضلی‌نیا، نفیسه، «علل نگرانی غرب از انقلاب اسلامی؛ با تأکید بر ژئوپلتیک شیعه»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386.
- نصر، ولی، «احیای شیعه؛ وقتی شیعیان قدرت می‌گیرند»، دانیال جعفری، 1385، سایت لیبرال دمکرات به آدرس: www.leberaldemocrat-ir.com
- لوموند دیپلماتیک، «پنج سال جنگ با تروریسم؛ اتحاد صوری شیعیان عراق»، سپتامبر 2006.
- جوان کول، «اتحاد شیعه و سنی بر پایه‌ی ملی‌گرایی»، ترجمه‌ی لقمان تدین‌نژاد، لوموند دیپلماتیک، می‌2004.
- پگاه حوزه، ادیان و مذاهب در جهان؛ همزیستی مذهبی در سواحل آرام» ش72
- ف.دری، وضعیت شیعیان در بحرین، ترجمان سیاسی، ش 35
- هادی صبا، طلوع شیعه، همشهری دیپلماتیک، ش 34، دی 1383
1. اسد الله خلیلی، «روابط ایران و آمریکا، بررسی دیدگاه نخبگان آمریکایی». (انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، تهران، صص 334ـ68 یا الشرق الاوسط (28/5/1383).
2. همان، ص 252.
3. همان، ص 317.
12. الفد، اردن، 13/8/1383
22. رسانه های خبری آمریکا و شبکه الجزیره قطر، (16/10/1383).
25. الشراع، (28/10/1383) و لبنان، یا رادیو آمریکا: (16/10/1383).
26ـ رسانه های آمریکا، (22/10/1383)، اظهارات کیسینجر، مشاور امنیتی در آمریکا، نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، (22/10/

هلال شیعه در خاورمیانه

نویسنده:  پپ اسکوبار
قدرت گرفتن شیعیان در خاورمیانه دست کم از دیدگاه سنی ها بخصوص وهابی‌ها و نیز گروهی از اندیشمندان محافظه‌کار آمریکایی – به یک کابوس تبدیل شده است. هلال شیعی در حال گسترش از لبنان تا خراسان، بین النهرین، خلیج فارس و فلات ایران است. اما از دیدگاه کشورهای سنی نشینی همچون عربستان سعودی، اردن و کویت، موضوع بسیار پیچیده تر از این فرمول ساده است زیرا تهران متحدانش را در بغداد، دمشق و بیروت کنترل می‌کند. هفتاد درصد از ذخایر نفت جهان در منطقه خلیج فارس جای دارد و هفتاد درصد از جمعیت این منطقه شیعه است.
مذهب شیعه به عنوان مذهبی انقلابی می‌تواند موجب وحشت اسلام غالب سنی شود. بیش از یکهزار سال است که با اعمال محرومیت‌های سیاسی ، و به حاشیه راندن شیعیان از لحاظ اجتماعی و اقتصادی با اسلام شیعه و در واقع همچون جهان چهارمی برخورد شده است.
اما هم اکنون شیعیان سرانجام توانسته‌اند رهبری سیاسی را در عراق به دست بگیرند، در لبنان به پیروزی‌های سیاسی دست یابند و در بحرین فعالانه فعالیت کنند. در این سه کشور شیعیان اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند و مذهب شیعه عامل مشترک پیوستگی آنهاست. وضعیت در عربستان سعودی که شیعیان اقلیتی یازده درصدی از جمعیت را به خود اختصاص داده‌اند و به عنوان گروهی بدعت گذار سرکوب می‌شوند و از حقوق و آزادی‌های اساسی خود محرومند، کاملاً متفاوت است. اما این وضع تا کی می‌تواند ادامه یابد؟

پناهگاه شیعیان

مذهب شیعه از سال 1501 میلادی یعنی با آغاز سلسله صفویه در ایران دین رسمی کشور بوده است. اما با انقلاب اسلامی سال 1979 به رهبری آیت الله خمینی برای نخستین بار در تاریخ روحانیون زمام حکومت کشوری شیعه را به دست گرفتند. بی شک این مهم ترین رویداد در تاریخ شیعه محسوب می‌شود.
بزرگ ترین ماموریت روحانیون معظم شهر مقدس قم که مهم ترین پایگاه تشیع به شمار می‌آید، همراه کردن سایر نقاط جهان اسلام با مذهبی است که تقوای اصیل و قدرت انقلابی را به همراه می‌آورد و همواره اصلی اساسی در استقرار نظم اجتماعی و سیاسی در جامعه شیعی بوده است.
اما ایران به عنوان نقطه تلاقی جوامع ترک، عرب، روس و هند و شاهراه عبوری خاورمیانه، خلیج فارس، آسیای میانه و شبه قاره‌های قفقاز و هند، بین سه دریا (خزر، عمان، خلیج فارس) و نه چندان دور از اروپا، از لحاظ دیپلماتیک باید سیاست خارجی پیچیده ‌ای را هدایت کند. گر‌چه مقامات سیاسی در تهران به صراحت این نکته را بر زبان نمی‌آورند، اما سیاست خارجی دولت ایران بر مقابله با محاصره استوار است زیرا پس از یازده سپتامبر 2001، هم اکنون آمریکا با حضور نظامی در عراق و افغانستان تقریباً ایران را محاصره کرده است.
رقبای ایران در منطقه، ترکیه به دلیل نفوذ در آسیای میانه و عربستان سعودی است که به دنبال برتری در خلیج فارس است و به دلیل سنی بودن اکثریت جمعیت آن بر پیچیدگی اوضاع می افزاید. رقابت‌جویی پاکستان – باز به دلیل نفوذ آن در آسیای میانه – پس از سقوط حکومت طالبان در افغانستان کاهش یافت. اما ایران، پاکستان را همچنان یک قدرت منطقه‌ای سنی و طرفدار آمریکا به حساب می آورد که چندان راغب به حضور در جمع شیعیان نیست.
رفتار با ایران بدون درک منطق پیچیده رهبری مذهبی آن غیر ممکن است. از دیدگاه آنان، مفهوم ملت- دولت بسیار مورد سوء ظن است زیرا مفهوم امت اسلامی را تضعیف می کند. به زعم آنان ملت – دولت تنها مرحله‌ای از مسیر به سمت پیروزی نهایی شیعه و اسلام ناب می باشد. اما برای گذشتن از این مرحله، تقویت ملت- دولت و پناهگاه شیعیان که ایران خواهد بود لازم و ضروری است. هنگامی که شیعه سرانجام پیروز شود، مفهوم ملت- دولت که میراث غرب است، در هر صورت از میان خواهد رفت و جامعه ای طبق خواست پیامبر جایگزین آن خواهد شد.
مشکل اینجاست که واقعیات اغلب مغایر با این رویا هستند. یکی از بهترین نمونه‌های این مغایرت ، جنگ ایران و عراق بود. صدام به ایران حمله کرد و ایرانی‌ها ابتدا با پیش زمینه فرهنگی که داشتند به دفاع پرداختند اما همزمان از شیعیان عراق انتظار داشتند که برای دفاع از شیعه علیه رژیم صدام بشورند. چنین اتفاقی رخ نداد.
ظاهراً برای شیعیان عراق عامل ملیت قوی تر بود و در حال حاضر نیز هست. این نتیجه‌گیری اتهاماتی را که نو محافظه‌کاران آمریکا متوجه ایران کرده‌اند مبنی بر این که ایران، مبارزه مسلحانه در جنوب عراق علیه آمریکاییان را تحریک می‌کند تا کشور تجزیه شود، تضعیف می‌کند. دیدگاه اتحاد جوامع مختلف عربی تحت مفهوم ناسیونالیسم عربی در برابر این ایده مقاومت می‌کند. تعداد معدودی از شیعیان جنوب عراق خواهان جنگ داخلی یا تجزیه عراق هستند.

آذربایجان و افغانستان

آذربایجان را که 75 درصد از جمعیت آن شیعه هستند نمی‌توان جزو هلال شیعه به حساب آورد، با وجودی که این کشور قبلاً جزو امپراتوری پارس بوده است. آذری ها به زبان ترکی سخن می‌گویند اما به دلیل اکثریت جمعیت شیعه آن، ترکیه از آنها دوری می‌جوید.
بر خلاف ایران، پایه سکولار ترکیه بر هویت ملی استوار است نه هویت مذهبی. علاوه بر این، شیعه در آذربایجان با موجی از سکولاریسم که به واسطه هفت دهه حاکمیت شوروی ترویج شده، مواجه است که اوضاع را دشوارتر می‌سازد. آذری‌ها – دست کم از لحاظ نظری- به فکر تشکیل حکومت دینی به سبک ایران نخواهند افتاد.
در عین حال ایران نیز چندان برای ترویج نفوذ شیعه در آذربایجان تلاش نمی‌کند زیرا ناسیونالسیم آذری – که در دو سوی مرزهای آن مشترک است – می تواند منجر به اتحاد آذربایجان به نفع باکو شود نه تهران. علاوه بر این دلیل، مسأله مناقشه ناگورنو قره باغ در میان است، قلمرویی ارمنی نشین در داخل آذربایجان که ایران به دو دلیل از ارمنی‌ها در این مناقشه حمایت می‌کند: نخست کاستن از نفوذ ترکیه درآذربایجان و دیگری کمک به روسیه برای مقابله با ترکیه، که عامل نفوذی آمریکا در قفقاز محسوب می‌شود.این که آذربایجان بیش از آن شیعه است که حامی ترکیه باشد و آنقدر شیعه نیست که کاملاٌ هوادار ایران باشد، وضعیت تعادلی بغرنج این کشور را همچنان حفظ می کند.
در شرق ایران، طوایف هزاره افغانستان قرار دارند که از اسلاف چنگیز خان می باشند. در قرن هفدهم میلادی منطقه هزارجات در مرکز افغانستان تحت کنترل امپراتوری ایران درآمد. این زمانی بود که هزاره‌ای ها به مذهب شیعه گرویدند. این طوایف در افغانستان بیش از همه طوایف سرکوب و از لحاظ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی به حاشیه رانده شدند. حکومت طالبان آنها را به صورت جمعی قتل عام می کرد زیرا طالبان نماینده وهابیون سعودی بودند و رقابت ایران و عربستان سعودی در افغانستان به شکل رقابت میان هزاره‌ای های طرفدار ایران و پشتوهای هوادار پاکستان نمود می‌یافت. ایران در دوره پس از طالبان نیز از این طوایف حمایت می‌کند.

آسیای جنوبی

امپراتوری مغول ها در شبه قاره هند شدیداً تحت تاثیر فرهنگ ایرانی بود. مغول ها از قرن چهاردهم به بعد فارسی صحبت می‌کردند. هند و نیز آسیای میانه بسیار از فرهنگ ایرانی تاثیر پذیرفتند. امروزه شیعیان در مناطق شمال هند یعنی اوتارپرادش و نیز در راجستان، کشمیر، پنجاب و سواحل غربی کشور در حوالی مامبی و کراچی پاکستان متمرکز شده‌اند. شیعیان این مناطق بیشتر شیعه اسماعیلی هستند تا اثنی عشری همانند شیعیان ایران. در هند تقریباً 25 میلیون نفر مسلمان شیعه – اعم از اسماعیلی و اثنی عشری – زندگی می‌کنند. این رقم گر‌چه بزرگ است اما اقلیتی از مسلمانان را تشکیل می‌دهد که خود اقلیتی از جامعه هند و در پاکستان اقلیتی از اکثریت سنی هستند. دهلی نو شیعیان پاکستان را عامل بی ثباتی در شبه قاره می‌شمارد و این دلیل دیگری است که هند روابط نزدیکی با ایران داشته باشد.

نفوذ در خلیج فارس

هفتاد و پنج درصد از جمعیت خلیج فارس شیعه هستند که در مرزهای شرقی عربستان سعودی و امارات متمرکز شده‌اند و عمدتاً از طبقه کارگر و روستایی می باشند. از قرن دهم میلادی تاکنون اکثریت ساکنان منطقه حصّا در عربستان سعودی در امتداد مرز کویت تا قطر را شیعیان تشکیل می‌‌دهند که منطقه‌ای نفت خیز است. همچنین هفتاد درصد از نیروی کار در میادین نفتی را شیعیان تشکیل می‌دهند. پتانسیل این منطقه برای پیوستن به هلال شیعی بسیار بالاست.
رویداد تاریخی دیگر، رقابت سخت – ژئو پلتیکی، ملی، مذهبی و فرهنگی – میان ایران و عربستان سعودی در این کشور است. اقلیت شیعه در اکثریت وهابی عربستان – زادگاه القاعده – به منزله عامل نفوذ به این جامعه تلقی می‌شوند. دولت پادشاهی عربستان همانند رژیم صدام به سرکوب و کنترل این اقلیت می پردازد و با جلوگیری از ارتقای شیعیان به رده‌های بالای حکومتی و تشویق گسترده مهاجرت سنی ها به منطقه حصّا به مقابله با آنها برخاسته است. اما به قدرت رسیدن شیعیان در عراق قطعاً به مثابه مشوق شیعیان عربستان سعودی عمل خواهد کرد.
کویت در شمال منطقه حصّا قرار دارد و بیست و پنج درصد از جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دهند اعم از بومی و مهاجر. این شیعیان نیز رژیم پادشاهی کویت را با چالش‌های مشابه عربستان سعودی مواجه کرده‌اند. شیعیان کویت اگر‌چه اقلیت مذهبی، اجتماعی و اقتصادی در این کشور هستند، از حقوق سیاسی برخوردارند. در جنوب حصّا نیز قطر با بیست و پنج درصد از جمعیت شیعه قرار دارد.
در بحرین شیعیان 65 درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند و عمدتاً از طبقه کارگر هستند. باز هم وضعیت مشابه است- سنی ها جمعیت شهری را تشکیل می‌دهند و قدرت حکومتی را در دست دارند اما شیعیان فقیر و به حاشیه رانده شده‌اند. ایران ده‌ها سال است – حتا پیش از انقلاب اسلامی سال 1979 – که بر ایرانی بودن شیعیان بحرین پافشاری می‌کند زیرا حکمرانان سلسله صفویه کلیه سواحل خلیج‌فارس را تحت حاکمیت خود در آوردند. زنان بحرینی با همتایانشان در تهران احساس نزدیکی بیشتری می‌کنند تا با زنان عربستانی. آنها لباس پوشیده سنتی می‌پوشند – اما نه چادر – رانندگی و فعالیت اقتصادی می‌کنند. از دید آنان مکان یا فعالیت‌های حرفه‌ای ممنوعه برایشان وجود ندارد. شیعیان بحرین از مبارزه برای مشارکت سیاسی بیشتر در دولت فروگذار نمی‌کنند. آیت الله خامنه‌ای رهبر ایران و آیت الله سیستانی، رهبر شیعیان عراق نزد مردم بحرین بسیار محبوب هستند.
در امارات متحده عربی تنها شش درصد از جمعیت را شیعیان تشکیل می‌دهند اما به دلیل حضور و نفوذ تجاری گسترده ایران در منطقه دبی، اقلیتی با نفوذ هستند.
عامل مهمی که مانع از اتحاد شیعیان منطقه خلیج فارس می شود این است که آنها نه ایرانی بلکه عرب هستند. اما اتحاد آنها با سرزمین مادری شیعه، ایران، مستلزم اتحاد اجتماعی و سیاسی آنان در جوامع و حکومت‌هایی است که اکثریت آنها را سنیان تشکیل می‌دهند. در حال حاضر ممکن است حضور شیعیان چشمگیر نباشد اما دیر یا زود فرزندان امام علی بیدار خواهند شد.
منبع: میدل ایست

شبکه الجزیره چرا تاسیس شد؟

عملیات یاسمن آبی قرار بود پس از ترور رفیق الحریری، نخست‌وزیر اسبق لبنان آغاز شود و در پایان سال 2006 و ابتدای سال 2007 میلادی، سوریه هدف قرار گیرد که هدف این عملیات، شعله‌ور کردن آتش سه جنگ قومی ـ مذهبی بود که با برپایی تظاهرات ساختگی، محاصره دمشق و سرانجام دستیابی به موشک‌های راهبردی آغاز می‌شد.

ادامه مطلب ...

هلال شیعه و چگونگی تشکیل ایالات متحده اسلامی (مقاومت)تا سال ۱۴۰۵

هلال شیعه و چگونگی تشکیل ایالات متحده اسلامی تا سال ۱۴۰۵ ، متشکل از کشورهای ایران ، عراق ، اذربایجان  ، افغانستان،بحرین ، قطر ،سوریه ، لبنان، پاکستان، ترکیه ، جامو و کشمیر  ،یمن ،عمان ،کویت ، مصر ، عربستان ، امارات متحده ، کویت و تاجیکستان ، بالغ بامساحت  8043586 بعلاوه مساحت جامو و کشمیر و جمعیتی با 494638933 نفر می تواند بزرگترین ابر قدرت اقتصادی ، سیاسی ، نظامی دنیا باشد تا دوباره مسلمانان عزت خود را در دنیا بدست آورند. 

از تمامی عزیزان خواهان عزت اسلام خواهشمند یم نکته نظرات و ایده های خود را در باره تشکیل چنین کشوری به ما ارسال فرمایند.  

   

فهرست کشورهای اسلامی جهان در زیر آورده شده‌است:

  • آذربایجان
  • اردن
  • ازبکستان
  • افغانستان
  • آلبانی
  • الجزایر
  • امارات متحده عربی
  • اندونزی
  • اوگاندا
  • ایران
  • بحرین
  • بروئنی
  • بنگلادش
  • بنین
  • بورکینافاسو
  • پاکستان
  • تاجیکستان
  • ترکمنستان
  • ترکیه
  • توگو
  • تونس
  • جیبوتی
  • چاد
  • ساحل عاج
  • سنگال
  • سودان
  • سورینام
  • سوریه
  • سومالی
  • سیرالئون
  • عراق
  • عربستان سعودی
  • عمان
  • فلسطین
  • قرقیزستان
  • قزاقستان
  • قطر
  • کامرون
  • کومور
  • کویت
  • گابن
  • گامبیا
  • گویان
  • گینه
  • گینه بیسائو
  • لبنان
  • لیبی
  • مالدیو
  • مالزی
  • مالی
  • مراکش
  • مصر
  • موریتانی
  • موزامبیک
  • نیجر
  • نیجریه
  • یمن

تشرف یک زن یهودی مقیم فلسطین به اسلام

یک زن یهودی اسرائیلی که اصالت روسی دارد با تشرف به اسلام، محجبه شد و اعلام کرده است که یکی از آرزوهای وی، اقامه نماز در مسجدالاقصی است.

ادامه مطلب ...

هلال شیعی و ژئوپلیتیک خاورمیانه

با سقوط حکومت بعث در بهار سال 1382 و ایجاد تغییرات بنیادین در ساختارهای کشور عراق و نقش مسلطی که شیعیان در ساختار سیاسی آن حاصل کردند، پس از چند دهه حاکمیت اقلیت سنی به شیعیان فرصت مطالبه حقوق و جایگاه خود را در عرصه سیاسی پیدا کرده اند.

ادامه مطلب ...

گزارشی از یک کتاب: اسلام‌گرایی یا مرکز زدایی از غرب*

بنیادگرایی اسلامی یکی از اثرگذارترین و بحث‌انگیزترین موضوعات سیاسی در دهه‌های اخیر در دنیای سیاست بوده‌است و در زمینه‌ی آن، کتاب‌های متعددی به چاپ رسیده است که هر یک از زاویه‌ای به تحلیل و تبیین آن پرداخته‌اند. یکی از این کتاب‌ها که به صورت دقیق، مستند و مستدل به تبیین بنیادگرایی اسلامی پرداخته است، کتاب «هراس بنیادین» تألیف بابی سعید استاد جامعه‌شناسی دانشگاه منچستر انگلستان و مدیر مرکز مطالعات جهانی شدن در این کشور است. کتاب از یک مقدمه، پنج فصل و یک مؤخره تشکیل شده‌است.

ادامه مطلب ...

تلمود سند نژاد‌پرستی یهود*

«به‌درستی که دشمن‌ترین انسان‌ها نسبت‌به مؤمنان، یهودیانند» (مائده 82)

تورات و عهد عتیق[1]

تورات یعنی تعلیم و بشارت، کتابی است آسمانی که بر پیامبر عظیم‌الشان حضرت‌موسی(ع) نازل شده‌است. ولی یهودیان، این کتاب را تحریف‌کرده و خرافات و افسانه‌های زیادی در آن جای دادند، به‌طوری که امروز به‌صورت یک کتاب مضحک و عجیب درآمده‌است.

نویسندگان تورات، اشخاص مجهول‌الهویه و گمنامی هستند که قرآن درباره آنها می‌فرماید:

«پس وای بر کسانی که از پیش خود چیزی نوشته و به خدای متعال نسبت‌دهند تا به بهای‌اندک و متاع ناچیز دنیا بفروشند، وای بر آنها از آن نوشته‌ها و آنچه از آن به‌دست‌آرند.» (بقره / 78)

ادامه مطلب ...

اسرائیل چه زمانی پیروز خواهد شد؟

از دیدگاه استراتژیست هایی اسرائیلی، حتی اگر کشورهای همسایه ی اسرائیل با آن رژیم صلح و سازش کند و موجودیت آن را به رسمیت بشناسد، باز هم تعادل استراتژیک میان اسرائیل و کشورهای پیرامون آن برقرار نخواهد شد. مگر زمانی که این تعادل به نفع جامعه ی اسرائیلی تغییر کند. این تعادل چگونه تغییر خواهد کرد؟

ادامه مطلب ...

قدس به آغوش اسلام باز خواهد گشت!!

*

مسئله فلسطین، برای ما و مردم ما، یک تاکتیک و حتی استراتژی سیاسی نیست بلکه مسئله دل و ایمان است به همین علت، ملت ایران در روز قدس نیز همچون 22 بهمن که روزی متعلق به سرنوشت خودشان و کشورشان است در سراسر کشور به صحنه می آیند و احساسات حقیقی خود را در دفاع از مظلومان فلسطین بیان می‌کنند.

بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با رهبران گروه‌های جهادی و مبارز فلسطینی در غالب همایش «همبستگی ملی و اسلامی برای آینده فلسطین»


این بود بیاناتی از رهبر عزیزمان. اما یادم نمی‌رود که آن شخص** در نطق تلویزیونی 1 خرداد خود در سیمای جمهوری اسلامی ایران با وقاحت تمام گفت: «ما زمانی می‌توانیم از برادران لبنانی و فلسطینی‌مان حمایت کنیم که خود قوی باشیم.»

حکومت نرم و دکترین اقدام نامتقارن در جهاد نرم

دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب اسلامی: افسران جوان جنگ نرم!
دیدار استادان دانشگاه‌ها با رهبر انقلاب اسلامی: فرماندهان جنگ نرم!
گلایه‌ی رهبر انقلاب از کثرت میلیونی دانشجویان علوم انسانی در دانشگاه‌ها، در برابر قلت استادان مجرب در این حوزه ما را بر آن د اشت تا به سراغ حسن عباسی برویم تا دو مسأله را با توجه به تجربیات وی، با او در میان بگذاریم: ترسیم صحنه‌ی جنگ نرم از زاویه نگاه یک متخصص استراتژی، و بررسی ابعاد و جوانب بومی کردن علوم انسانی، از منظر کسی که در هشت سال گذشته، بزرگترین کلاس آزاد پایتخت را با بیش از 4000 نفر دانشجو و طلبه، در کرسی بومی سازی دانش دکترینولوژی، اداره کرده است. پرسش اساسی این است: جنگ نرم چیست؟ و نسبت آن با تولید علم بومی به ویژه در حوزه‌ی علوم انسانی کدام است؟

ادامه مطلب ...

فرهنگ سیاسى در نگاه رهبرى (3)

انواع فرهنگ سیاسى

فرهنگ سیاسى را بر اساس نگاه هاى مختلف به گونه هاى متفاوت مى توان تقسیم کرد؛ طبق یک نظر سه نوع فرهنگ سیاسى به قرار زیر وجود دارد:

ادامه مطلب ...

فرهنگ سیاسى در نگاه رهبرى (2)

رابطه دین و سیاست

قبلاً این نکته را بیان کردیم که هر جامعه و ملتى فرهنگ سیاسى خاص خود را دارد، فرهنگ سیاسى نیز خود ریشه در فرهنگ اصیل یک جامعه و ملت دارد و در هر فرهنگى یک سرى اصول بنیادین وجود دارد که نوع تعامل آنها با یکدیگر ساختار و ساختمان فرهنگ سیاسى را از سایر فرهنگ هاى سیاسى متمایز مى کند.

ادامه مطلب ...