بیت المقدس

فلسطین پاره تن اسلام است.امام خمینیی (ره)

بیت المقدس

فلسطین پاره تن اسلام است.امام خمینیی (ره)

پروتکل شماره پانزده صهیون *تسخیر دنیا*

پروتکل شماره پانزده صهیون

- هنگامى که سرانجام به طور قطع، در اثر یک کودتاى یک روزه - که در همه جا طى یک روز به وقوع مى‏پیوندد به مقام شاهى نائل آمدیم، و نیز هنگامى که بى‏اعتبارى همه حکومتها مورد قبول همگان واقع شد ( این کار وقت زیادى لازم دارد شاید یک قرن طول بکشد که این اتفاق به وقوع بپیوندد)، دیگر اجازه نخواهیم داد که توطئه ‏اى علیه ما صورت بگیرد. لذا هر کسى که اسلحه به دست بگیرد و بخواهد علیه شاهنشاهى ما که در شرف شکل گرفتن خواهد بود، قیام کند، او را با بى‏رحمى خواهیم کشت.

هر نوع موسسه ‏اى مانند « انجمنهاى مخفى» را نابود مى‏کنیم. البته آنهایى که اینک وجود دارند، براى ما شناخته شده هستند و در خدمت‏مان مى‏باشند. لیکن بعداً فعالیت آنها را ممنوع اعلام کرده و اعضاى آنها را به قاره ‏هاى دور از اروپا تبعید مى‏کنیم. به علاوه به وضع غیریهودیان فراماسون که اطلاعات زیادى درباره اوضاع ما دارند، رسیدگى مى‏کنیم و عده ‏اى از آنها را ممکن است به دلایلى نگه بداریم ولى آنان را براى همیشه از تبعید مى‏ترسانیم. به علاوه قانونى مى‏گذرانیم که به موجب آن تمام اعضاى انجمنهاى مخفى، مشمول تبعید از اروپا واقع شوند.

- تصمیمات حکومت ما قطعى و لایتغیر است.

- در جوامع غیریهودى که ما در آنجا بى‏نظمى و نابسامانى ایجاد کرده‏ایم، تنها راه ممکن براى برقرارى نظم و اعمال حاکمیت، همانا استفاده از روشهاى خشونت ‏آمیز است و در این زمینه هیچگونه ارفاقى نباید به قربانیان نمود. زیرا آنها باید فداى رفاه آینده بشوند و رسیدن به رفاه عمومى حتى اگر به قیمت قربانى شدن عده خیلى زیادى بشود، وظیفه اصلى هر دولتى به شمار مى‏رود. اصولا\" اعمال قدرت، ثبات حکومت را تضمین مى‏کند و قدرت هم زمانى کسب مى‏شود که بتوان زور گفت. تا سالهاى اخیر سیاست اعمال زور بر روسیه حاکم بود وحکومت مستبد این کشور، تنها دشمن سرسخت ما به شمار مى‏رفت. ایتالیا نیز که « سولا» بر آن حکومت مى‏کرد چنین وضعى را داشت. « سولا» ایتالیا را به خاک و خون کشید و کسان فراوانى را تکه پاره کرد ولى چون قدرتى فرعون گونه داشت و از شهامت و قدرت فکرى بى‏مانندى برخوردار بود، مردم را هیپنوتیزم کرده بود، و کسى یاراى برابرى با وى را نداشت.

لژهاى فراماسونرى

- تا پیش از آغاز شاهنشاهى‏مان، روشى متناقض درباره مسایل سیاسى در پیش مى‏گیریم. بدین معنى که لژهاى فراماسونرى آزادى را در تمام کشورهاى جهان ایجاد مى‏کنیم و سپس آنها را گسترش مى‏دهیم و تمام آنهایى که در زمینه فعالیتهاى اجتماعى مشهور باشند، به این لژها جلب مى‏کنیم. زیرا در این لژها مى‏توانیم عوامل اصلى جاسوسى و نیز، عواملى که مى‏توانند روى دیگران اثر بگذارند، پیدا کنیم. آنگاه تمام لژها را تحت رهبرى یک اداره مرکزى، که اعضاى آن همه از حکماى قوممان هستند، و براى همه ناشناخته ‏اند، درمى‏آوریم. تمام لژها نمایندگانى در اداره مرکزى خواهند داشت که به وسیله این نمایندگان دستورات و برنامه ‏هاى سرى به لژها اعلام مى‏شود. در این لژها، بین عناصر انقلابى و لیبرال نوعى وصلت و ارتباط برقرار مى‏کنیم. ترکیب این لژها طورى خواهد بود که از همه قشرهاى جامعه، افرادى در آن عضویت داشته باشند. البته فعالیتهاى سیاسى و طرحهاى مخفى لژها را از همان آغاز تأسیس و گشایش لژ، زیرنظر مى‏گیریم. باید اضافه کرد که پلیس‏هاى ملى و بین ‏المللى از جمله کسانى خواهند بود که در این لژها عضویت پیدا خواهند کرد. طبیعى است که غیریهودیان از ماهیت واقعى کار لژها سردرنخواهند آورد به جز خود ما.

- افرادى که با شور و شوق فراوان، عضویت انجمنهاى مخفى را مى‏پذیرند، کسانى هستند که در زندگى دنبال هوى و هوس مى‏باشند و نیز افرادى سبک ‏مغزند که هنگام اجراى طرحهایمان و نیز به راه انداختن ماشینى که خود طراح آنیم، مشکلى برایمان ایجاد نخواهند کرد.

اگر در این دنیا نابسامانى و اغتشاشاتى رخ داد، بدانید که اینگونه اغتشاشات را ما به وجود آورده‏ ایم، تا بتوانیم همکارى افراد را با هم از بین ببریم.

- غیریهودیان بدون کنجکاوى، عضویت لژها را مى‏پذیرند. عده‏اى از آنها به خاطر استفاده‏ هاى مالى و بعضى هم به خاطر رسیدن به موقعیت، شهرت و نیز مورد ستایش واقع شدن، به عضویت لژها در مى‏آیند، ما هم در برآوردن اینگونه خواستها بسیار بخشنده ‏ایم.

علت اینکه موجبات موفقیت آنان را فراهم مى‏آوریم، این است که غیریهودیان پس از کسب موفقیت دچار غرور و خودبینى شده و تلقین‏هاى ما را بدون مقاومت مى‏پذیرند. شما نمى‏دانید که تا چه حد مى‏توان حتى آگاهترین فرد از افراد غیریهودى را به سادگى در اثر ایجاد غرور ناشى از موفقیت، به تسلیم واداشت. همانقدر که ما براى موفقیت اهمیت قائل نیستیم، غیریهودیان دو چندان به موفقیت اهمیت مى‏دهند و حاضرند براى دست‏یابى به موفقیت، خود را فدا کنند. همین ویژگى و خصلت درونى غیریهودیان مشکل ما را حل کرده و به ما کمک مى‏کند تا آنان را در جهتى که مى‏خواهیم سوق دهیم.

مثلا\" آنها را وامى‏داریم که به بحث و بررسى پیرامون محدودیتها و نارسایى‏هاى فلسفه « فردگرایى» بپردازند. اما آنان نمى‏فهمند که این کار نوعى سرگرمى به شمار مى‏رود و معرفى نارسایى‏هاى فلسفه فردگرایى خود، نقض و لگدمال کردن مهمترین قانون طبیعت است.

- حال که ما موفق شده‏ایم آنها را به کارهاى احمقانه‏اى واداریم، آیا این دلیل کوته ‏فکرى آنها نیست؟ آیا این نشان نمى‏دهد که مغزو فکر ما از فکر غیریهودیان تکامل یافته ‏تر است؟ بدون شک همین امر موجب موفقیت ما خواهد شد.

- به راستى چقدر حکماى قوم‏مان در روزگاران گذشته آینده‏ نگر و دوراندیش بوده ‏اند که مى‏گفتند « براى رسیدن به هدفهاى مهم باید از هر وسیله ‏اى استفاده نمود و قربانیان فراوانى را براى رسیدن به هدفها فدا کرد». اگر چه غیریهودیان قربانیان زیادى داده‏ اند، معذالک تعداد قربانیان قوم ما که ملیت ما را نجات بخشیده ‏اند نسبت به تعداد آنان بسیار اندک است.

- مرگ، براى همه یک امر اجتناب ‏ناپذیر است. آنهایى که مانع انجام برنامه ‏هاى ما مى‏شوند، بهتر است که مرگشان را جلو بیاندازیم و آنها را نابود کنیم. از جمله این افراد فراماسونرهایى هستند که علیه ما اعتراض مى‏کنند. طورى آنها را مى‏کشیم که جز برادران همخون‏مان کسى متوجه نشود. حتى طورى آنها را ازبین مى‏بریم که خود قربانیان هم نفهمند و به نظر آید که مرگ آنها ناشى از نوعى بیمارى بوده است. البته برادران خودمان حق افشاى این راز را ندارند.

هنگامى که لیبرالیسم را در غیریهودیان تبلیغ مى‏کنیم، باید افراد قوم خودمان و نیز عواملمان، بدون چون و چرا تسلیم شوند و اعتراضى از جانب آنها صورت نگیرد تا مجبور نشویم که با آنها، چون غیریهودیها رفتار کنیم.

- نفوذ و دخالت شدید ما موجب گردیده که قدرت اجرایى قوانین حقوقى غیریهودیان به کمترین میزان، کاهش یابد. البته تعبیر و تفسیرهاى لیبرال گونه ‏اى که از قوانین به عمل مى‏آید، به نوبه خود، موجب متلاشى شدن قدرت قوانین شده است. قضات، درباره مسایل اساسى همانگونه تصمیم مى‏گیرند که ما به آنها دیکته مى‏کنیم. به علاوه مدیران غیریهودى موضوعات را آن طور که ما جلوه مى‏دهیم مى‏بینند. البته ما این کارها را بدون آنکه خود، ظاهر شویم و صرفاً از طریق افرادى که آلت دستمان هستند، به مرحله اجرا درمى‏آوریم. حتى سناتورها و مقامات عالى‏رتبه غیریهودى، با ما به مشورت مى‏پردازند.

- میان قوم ما و غیریهودیان تفاوتهاى قابل توجهى از لحاظ استعدادها و توانایى‏ها وجود دارد و همین امر موجب شده است که قوم برگزیده ما از بالاترین میزان انسانیت برخوردار باشد و از غیریهودیان متمایز گردد. غیریهودیان گرچه به ظاهر چشمانشان باز است، ولى چیزى نمى‏بینند. به عبارت دیگر، قدرت ابداع ( مگر در زمینه مسایل مادى) ندارند و شاید به همین دلیل است که طبیعت، خودش از قبل مقدر کرده است که جهانیان را هدایت کنیم و بر آنان حکمروا باشیم.

ما خواستار تسلیم بدون قید و شرطیم

- هنگامى که حکومت خود را آشکارا آغاز کردیم و زمان شکوهمند حکمروایى‏مان فرارسید، به تمام قانونگزاران اعلام مى‏کنیم که قوانین را ساده، مختصر، ثابت و بدون هرگونه تعبیر و تفسیر وضع کنند تا همگان به راحتى موفق به فهم کامل آنها شوند. مهمترین عاملى که به قوانین ضمانت اجرایى مى‏بخشد، تسلیم بدون قید و شرط در برابر مقررات است. بدین معنى که مقامات پایین، از مقامات بالا اطاعت کنند تا امکان هرگونه سوءاستفاده‏ اى از بین برود.

براى کسانى که بخواهند از مقام خود سوءاستفاده کنند، شدیدترین مجازات را درنظر گرفته‏ایم. به علاوه اعمال و رفتار مدیران را بادقت نظارت مى‏کنیم. زیرا حرکت سریع ماشین دولت در گرو رفتار آنها است. هر نوع اهمال در کار آنها، موجب سستى کار در سایر جاها مى‏شود. لذا، بار دیگر تأکید مى‏کنم که حتى یک مورد از اعمال غیرقانونى و سوءاستفاده از مقام را بدون مجازات نمى‏گذاریم.

پس از اینکه مجازاتهاى شدیدى در مورد خلاف کارى‏ها اعمال شد، پنهان کردن و نادیده گرفتن اشتباهات از سوى کسانى که در خدمت دولت هستند، به کلى از بین خواهد رفت و بدین‏سان پایه ‏هاى قدرت دولت محکم شده و شأن و پرستیژ دولت بالا مى‏رود. اگر براى تخلفات جزئى مجازاتهاى سنگین در نظر گرفته نشود، آنهایى که زمام امور را به دست دارند، از مسیر حرکت ملت منحرف شده و مسیرهاى دلخواه خود را طى مى‏کنند.

- قضات، مى‏دانند که بخشودن جرائم و لغزشها به معناى تجاوز به حریم قانون است و این کار نشانه تلطیف روح و رقت قلب قاضى نیست. گذشت نشان دادن، در زمینه زندگى شخصى، ایرادى ندارد ولى وقتى که پاى مصالح عموم در میان است. گذشت نشان دادن جایز نیست.

- سن قضات و کارکنان امور قضایى نباید از 55 سال متجاوز باشد. دلیل نخست، آن است که افراد سالمند در حفظ عقیده خود خیلى پابرجا و متعصب مى‏باشند. و دیگر آنکه به سختى پذیراى عقاید نو هستند. دلیل دوم، آن است که اعمال این روش نوعى انعطاف پذیرى به کارهایمان مى‏بخشد و به راحتى مى‏توانیم افرادى را که کمتر زیرفشارهایمان خم مى‏شوند، عوض کنیم. یعنى کسى که مى‏خواهد مقام و موقعیتش را حفظ کند، باید مطیع محض باشد. به طور کلى ما قضاتمان را از میان کسانى انتخاب مى‏کنیم که با تعهدات خود آشنا باشند و بدانند که وظیفه آنها اعمال مجازات و اجراى قانون است نه آنکه رویایى فکر کنند و به لیبرالیسم بیندیشند. اعمال این گونه روشها موجب مى‏گردد که همکارى گروهى بین قضات از بین برود و آنان فقط به منافع دولت که سرنوشتشان بدان بستگى دارد، فکر کنند.

- امروزه قضات غیرصهیونیست، چون شناخت درستى از رسالت خویش ندارند، بخشودگى‏هاى فراوانى را در مورد جنایات قایل مى‏شوند. البته گناه این کار به گردن فرمانروایان عصر حاضر است، زیرا در انتخاب قضات دقت کافى به خرج نمى‏دهند و قضات را با مسئولیتهایشان آشنا نمى‏سازند. همانگونه که حیوانات بچه ‏هایشان را به جستجوى شکار مى‏فرستند، غیرصهیونیستها هم به افرادشان مشاغلى را تفویض مى‏کنند، بدون آنکه علت به وجود آمدن مشاغل را به آنان یادآور شوند. به همین دلیل حکومتهایشان به وسیله خود آنان و نیز به سبب مدیریت غلط، از درون مى‏پوسد.

- بگذارید از مثالها وگفتار بالا، درسى دیگر براى حکومت خویش فراگیریم.

- ریشه آزادى‏خواهى را از موسساتى که مسئولیت تربیت نیروى انسانى براى پستهاى حساس دولت دارند، از بیخ و بن برمى‏کنیم و تصدى‏اینگونه مشاغل و پستها را به کسانى تفویض مى‏کنیم که به وسیله خود ما تربیت مى‏شوند. ممکن است ادعا شود که بازنشسته کردن کارمندان سالمند، هزینه ‏هاى سنگین را براى دولت دربرخواهد داشت. در پاسخ باید گفت که اینگونه کارمندان مى‏توانند در بخشهاى خصوصى مشغول کار شوند. به علاوه باید خاطرنشان ساخت که تمام پولهاى دنیا در دست ما خواهد بود و دولت، ترسى از سنگینى هزینه ‏ها نخواهد داشت.

ما بى‏رحم خواهیم بود

- ما در همه موارد مستبد خواهیم بود و این استبداد، معقول و منطقى به نظر خواهد رسید. تمام اوامر و مقررات ما مورد احترام بوده و بدون چون و چرا به اجرا درخواهد آمد. هرگونه شکایتى از سوى ملت نادیده گرفته مى‏شود و وضعى پیش مى‏آوریم که ریشه همه نارضایى‏ها از بیخ و بن کنده شود. به علاوه براى آنکه چشم همه را بترسانیم، به اعمال مجازاتهاى سنگین دست مى‏زنیم.

- هرگونه پژوهش و فرجام خواهى در زمینه دعاوى حقوقى از سوى متهمان را حذف مى‏کنیم و مجازاتهاى خود را مشمول پژوهش و فرجام ‏خواهى قرار مى‏دهیم. زیرا نباید اجازه دهیم که فکر پژوهش و فرجام ‏خواهى در ذهن مردم بوجود آید. اگر چنین موردى پیش آمد، ما نیز به نوبه خود تقاضاى پژوهش مى‏کنیم. همچنین قضاتى را که موجب شده ‏ند تا فکر فرجام ‏خواهى در میان مردم نضج بگیرد، آنان را به خاطر شناخت نادرستشان از قوانین شدیداً مجازات مى‏کنیم.

من باز تکرار مى‏کنم. مدیران ما هر قدمى که برمى‏دارند، باید با نظارت دقیق ما باشد. زیرا براى آنکه مردم از ما راضى باشند، دولت خوب ما باید کارمندان خوبى هم در اختیار داشته باشد.

- حکومت ما سیماى حکومت پدرشاهى به خود مى‏گیرد که فرمانروا در آن، نقش پدر و سرپرست مردم را دارد. قوم ما و مردم تحت سلطه ما، فرمانروا را پدر خود مى‏دانند که از آنها نگهدارى مى‏نماید و نیازهاى آنان را برآورده مى‏کند و نیز، روابط افراد را با همدیگر و با فرمانروا مشخص مى‏نماید.

به مردم این فکر را القاء مى‏کنیم که اگر ملت بخواهد در صلح و آرامش بسر ببرد. باید فرمانروا را حامى و سرپرست خود بداند و لب به ستایش اغراق ‏آمیز وى بگشاید.

هنگامى که افرادى را براى تصدى پست و شغلى منصوب مى‏نماییم، مردم را متقاعد مى‏کنیم که صاحبان اینگونه مشاغل و مناصب صرفاً اوامر فرمانروا را اجراء مى‏کنند و از خود قدرت و اقتدارى ندارند. مردم نیز دلخوش خواهند بود که فرمانروا، زندگى آنها را از هر جهت تأمین مى‏کند. همانگونه که والدین، نگهدارى و تربیت فرزندان خویش را وظیفه ‏اى براى خود تلقى مى‏کنند.

- همانگونه که مى‏دانید، من حکومت استبدادى ‏مان را در دو چیز خلاصه مى‏کنم: حق و وظیفه. یعنى حق اجرا و انجام وظیفه، مسئولیت مستقیم دولتى است که خود را پدر ملت مى‏داند. چون دولت ما از یک قدرت خاص برخوردار است، حق دارد که انسان را به اجراى مقررات - همانگونه که طبیعت آن را مشخص کرده است - یعنى تسلیم، وادارد. در این جهان هر چیزى حالت تسلیم را دارد. اگر تسلیم آدمى نیست، تسلیم اوضاع و احوال محیط یا ویژگیهاى درونى خویش مى‏باشد.

- ما باید افرادى را که مرتکب نقض مقررات وضع شده مى‏شوند، مجازات کنیم. زیرا در بطن مجازاتى که براى ترساندن دیگران اعمال مى‏شود، از لحاظ تربیت و تأدیب درس بزرگى نهفته است.

- هنگامى که پادشاه قوم اسراییل، تاج شاهنشاهى‏اى را که اروپا به وى تقدیم مى‏کند، برسرمقدسش مى‏گذارد، به سمت پدر مردم دنیا منصوب مى‏گردد. به علاوه شمار قربانیانى که ناچاراً به پیشگاه وى تقدیم مى‏شود، خیلى کمتر از شمار کسانى خواهد بود که در اثر جنون و رقابت بین حکومتهاى غیریهودى قربانى شده‏اند.

- پادشاه قوم ما، در تماس و مشورت مداوم با مردم بوده و از تریبونى که در اختیار دارد، با مردم سخن مى‏گوید و سخنانش در همان ساعت در سراسر دنیا پخش خواهد شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد