بیت المقدس

فلسطین پاره تن اسلام است.امام خمینیی (ره)

بیت المقدس

فلسطین پاره تن اسلام است.امام خمینیی (ره)

بنیادگرایی اسلامی و اسلام سیاسی

نویسنده: انوشیروان احتشامی

ترجمه: محسن اسلامی

منبع: باشگاه اندیشه 29/10/1382

مقدمه:

پس از فروپاشی شوروی بسیار مرسوم شده است که از جنگ سرد دیگری صحبت شود؛ جنگ سردی که بر پایه تجدید هویت‌های منطقه‌ای که بر قوم و مذهب تأکید دارند، استوار شده است. این به طور مشخص تهدیدی جدی برای اثبات بین‌المللی تلقی می‌گردد. بنیادگرایی اسلامی با توجه به نقشی که در برابر نظام بین‌المللی پایه‌ریزی شده غرب ایفا می‌کند؛ به عنوان یکی از منابع اصلی خطر شناخته می‌شود. اگرچه اکثر 1/1 میلیارد مسلمان دنیا که به اسلام وفادارند خارج از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) زندگی می‌کنند، اما سیاسی شدن اسلام و ظهور بنیادگرایی اسلامی بیشتر با خاورمیانه شناخته می‌شود.

بهرحال، اسلام هم در بعد سیاسی و هم در بعد مذهبی قدرت یکپارچه و یک صدایی نیست. اسلام سیاسی اصطلاحی است که برای اختصار تنوع نظریات سیاسی در جامعه اسلامی به کار می‌رود. اگرچه مسلمانان از لحاظ فکری به دو فرقه تقسیم می‌شوند؛ یک اکثریت سنی و یک اقلیت ده‌درصدی شیعه، اما به راحتی می‌توان گروه‌های سیاسی دو جریان مذهبی را شناسایی کرد. علاوه بر این بیان «اسلام سیاسی» گاهی به عنوان یک «بدعت نو» محسوب می‌گردد. بسیاری از گروههای اسلامی رادیکال تاریخ پر از کشمکشی با دولت دارند. تاریخچه این کشمکشها گاهی به ابتدای قرن (قرن بیستم) نیز می‌رسد. اما این گروه‌ها به طور فزاینده اهمیت می‌یابند چراکه به عنوان یک چالش پیچیده و جدی برای دولتهای غربی محسوب می‌گردند و در ضمن تهدیدکننده وضع موجود منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا هستند. ارائه طرح جایگزینی یک نظام اسلامی به جای نظام امپریالیسم غربی از دیگر منابع تهدید توسط این گروهها به شمار می‌رود.

اگرچه بنیادگرایی اسلامی و اسلام سیاسی اغلب به عنوان عبارات مترادف لحاظ می‌گردند اما این دو نیازمند یک تمایز هستند. در این مقاله عبارت پیشین بدان جهت به کار برده می‌شود که عکس‌العمل احساسی، معنوی، روحی و سیاسی مسلمانان به یک جریان دقیق و مستمر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که گریبانگیر خاورمیانه است را یک جا بیان کنند، طبیعت این بحران، بعداً مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

این عکس‌العمل، علاوه بر ترس از «غربی شدن» فرهنگ اسلامی به واکنش در برابر مداخله مستقیم غرب در مناطق اسلامی در دهه‌های گذشته نیز معطوف است. علاوه بر این برعکس انتظارات غرب رهبر اسلامی ایران آیت‌الله‌خمینی، کسی که بنیادگرایی اسلامی را برای غرب معنا کرد، سعی کرد مسلمانان را به یک وحدت سوق دهد؛ به خصوص در این راستا، انتقادهای او به نقش قدرتهای بزرگ در جهان اسلام بسیار موثر بود. بیانات ضدغربی او در استفاده از عباراتی چون «استکبار» و «شیطان» با اشاره به ایالات متحده در بین اسلام‌گرایان عرب رواج زیادی پیدا کرده است.

عبارت «اسلام سیاسی» در این جا با این هدف و برنامه سیاسی که به دنبال استقرار یک نظام جهانی اسلامی است پیوستگی دارد. این هدف در دو سطح مرتبط دنبال می‌گردد. یکی، چالش با حفظ وضع موجود در بین کشورهای اسلامی و دیگری ارائه یک شبکه ارتباطی فراملی در حال گسترش برای استقرار یک صلح و ثبات اسلامی در بین جهان عرب و مسلمان.

تنوع جهان اسلام

اگرچه دنیای اسلام دارای پویایی است اما این گروههای غیرمتحد به سرعت در حال تغییر و رشد به خصوص در کشورهای جهان سوم و جوامع پراکنده دنیا (حدود یک‌سوم مسلمانان در کشورهایی که زندگی می‌کنند در اقلیتند) هستند. پیچیدگی‌های این مجموعه و جهان متنوع دولتها و اجتماعات به بهترین وجه می‌تواند از طریق بررسی اشکال جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دولت‌ها که تحت محوریت پان‌ ـ اسلامیسم دور هم گرد آمدند، به تصویر کشیده شود؛ مورخ عرب و نخست‌وزیر سابق عراق، می‌گوید: اگرچه پان‌ ـ اسلامیسم به دنبال ایجاد یک سازمان جامع سیاسی که همه مسلمین از آن پیروی کنند می‌باشند، اما این عمل غیرواقعی است. انتظار یک تشکل بین کشورهایی که اختلافات زیادی با هم دراند همچون ایران و عراق، بسیار غیرواقعی است.

جهان اسلام در اروپا، آفریقا و آسیا و مناطقی در آمریکا گسترده شده است؛ اما خاورمیانه و جنوب شرق آسیا نقطه مرکز و قلب این عقیده ـ عربستان سعودی به عنوان زادگاه اسلام و اندونزی به عنوان پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان (نود درصد از جمعیت 188 میلیونی آن مسلمان هستند) ـ شناخته می‌شوند. جغرافیای سیاسی این عقیده، بهرحال چند تغییر پیچیده را در سالهای اخیر به خود دیده است. ظهور سرزمین تحت اراده مسلمانان در بوسنی و آلبانی در اروپای جنوبی به جایگاه ترکیه به عنوان تنها کشور مسلمان اروپایی پایان داد.

با فروپاشی شوروی، شش جمهوری مسلمان نشین در قفقاز و آسیای مرکزی ظهور کردند. این دولتها مسلمانان اولیه محسوب نمی‌شدند و تحت نفوذ فرهنگی اسلام نبوده‌اند و از نظر فرهنگی و زبانی، تحت نفوذ اسلاوها بوده‌اند. این کشورها بیشتر با ترکیه سکولار هماهنگ هستند تا قدرت‌های مسلمان سنتی عرب. با این وجود، ظهور این دولتها نشان دهنده گسترش جغرافیای سیاسی جهان اسلام و رشد کمی دولتهای مسلمان مستقل است که در نظام بین‌المللی به همان اندازه که در سازمانهای بین‌المللی تأسیس شده توسط مسلمانان، نقش ایفا می‌کنند. ظهور این کشور جدید و افزوده شدن هفتاد میلیون نفر به جمعیت جهان اسلام موجب تأثیرگذاری بر خط‌مشی و سیاستهای کشورهای مسلمان می‌گردد و در ضمن می‌تواند بر خط‌مشی و قواعد حاکم بر سازمانهای بین‌المللی اسلامی تحت نفوذ اعراب همانند سازمان کنفرانس اسلامی مؤثر باشند.

توسعه جهان اسلام خارج از خاورمیانه، فرضهای جدیدی را برای همکاری بین بازیگران مسلمان غیرعرب در این منطقه ایجاد می‌کند، برای مثال در اوایل دهه 1990، ایران، پاکستان و ترکیه، اعضای مؤسس سازمان همکاری اقتصادی با همکاری افغانستان و تمام جمهوری‌های تازه استقلال یافته بزرگترین سازمان منطقه‌ای را ایجاد کردند. این سازمان (اکو) با جمعیت سیصد میلیونی دارای ذخایر طبیعی عظیم آب، زمین کشاورزی، هیدروکربنها، طلا، سرب، روی، زغال سنگ، آهن و اورانیم است.

تنوع سیاسی

تصور عمومی غربی‌ها از بنیادگرایی، نگاهی تحریف شده به الگوی سازمان سیاسی در جهان اسلام است. البته برخی رهبران خود را پیروان و مؤمنان اسلام معرفی می‌کنند و در عمل نیز سعی می‌کنند اسلام را در سیاستهای خود اعمال کنند. اشکال دیگری از سازمان سیاسی در جهان اسلام وجود دارد که در طبقه‌بندی ذیل می‌آید.

دولتهای مسلمان دارای:

مونارشی‌های سنتی، مانند مراکش، اردن و عربستان سعودی؛

دولتهای مسلمان میانه‌رو، مانند مالزی، اندونزی و ترکیه؛

دولتهای مسلمان انقلابی نظیر افغانستان، ایران و سودان؛

دولتهای مسلمان سکولار، مانند الجزایر، مصر و تونس.

این طبقه‌بندی مبیّن این واقعیت است که مردم مسلمان توسط حکومتهایی با سیستم سیاسی متفاوت اداره می‌شوند، این تفاوت به تنهایی در روابط دولتهای مسلمان با یکدیگر مؤثر است و موجبات مخالفت با یکدیگر را فراهم می‌کند. این مشکل در خاورمیانه نسبت به مناطق دیگر بسیار جدی‌تر است؛ منطقه‌ای که رژیمهای سکولار افراطی و اسلامگرا در کنار مونارشی‌های سنتی در یک محیط نامطمئن و در برخی مواقع خصمانه قرار گرفته‌اند.

تنوع اقتصادی

تفاوت بین دولتهای مسلمان فقط به حوزه سیاسی محدود نمی‌شود بلکه به همان اندازه در حوزه اقتصادی نیز متنوع است. در یک کفه ترازو، کشورهای مسلمان در حال صنعتی شدن همچون تونس، مراکش، ترکیه، مالزی، اندونزی و احتمالاً پاکستان به همراه چالشی که به عنوان کشورهای جهان سوم در برابر جهان سرمایه‌داری غربی دارند، قرار گرفته‌اند. دولت‌های مسلمان نفت‌خیز منطقه نیز دارای پتانسیل در جهان اسلام هستند. دولتهای نفتی خاورمیانه (به همراه اندونزی و برونئی) در سال‌های اخیر با بازیگران بزرگی چون آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان همکاری خود را آغاز کرده‌اند. بسیاری از این دولت‌های جدید این پتانسیل را دارند که به عنوان ببرهای اقتصادی مطرح شوند و هم‌اکنون این کشورها خود را رهبران اقتصادی منطقه‌ای در قرن بیست‌ویکم می‌بینند؛ اما بلندپروازی این دولتها برای تحصیل این مقام رفیع، برای مثال تبدیل شدن به تولیدکنندگان کلیدی هیدروکربن در قرن بیست‌ویکم، این تهدید را به دنبال دارد که یک رقابت ویرانگر بین کشورهای صادرکننده هیدروکربن در خاورمیانه منجر گردد. این در حالی است که تمامی این کشورها مسلمان هستند.

در کفه دیگر ترازوی اقتصادی، یک سری دولتها به دنبال حفظ بقای خود و با اقتصادهای راکد و ایستا قرار گرفته‌اند. بیش از یک جین از کشورهای مسلمان در آسیا و آفریقا، نه از منابع طبیعی و نه از نیروی کارآمد و ماهر برای رسیدن به یک اقتصاد مطلوب در نظام بین‌المللی برخوردارند. فشار فقر فراگیر موجب آن شده که بسیاری از این کشورها به سیاستهای آزادسازی اقتصادی اقتصاددانان غرب پناه برند.

با وجود تفاوتهای عظیم اقتصادی در بین کشورهای مسلمان، همگی جزئی از همان سیستم تقسیم کار سرمایه‌داری بین‌المللی هستند. دولتهای مسلمان، اگرچه از نظر کارکرد در سطوح مختلف اقتصادی قرار دارند، اما در داخل یک سیستم بین‌المللی اقتصادی قرار گرفته‌اند و هیچ تقسیم کار جداگانه اقتصادی و سیاسی وجود ندارد.

دیدگاه‌های متفاوت درباره بنیادگرایی اسلامی

بنیادگرایی اسلامی در سه دیدگاه متفاوت مورد ارزیابی قرار گرفته است:

اول، همانگونه که قبلاً اشاره شد، بنیادگرایی اسلامی به عنوان یک عکس‌العمل و پاسخ به بحران مواجهه دولت ـ ملت در خاورمیانه مطرح می‌شود. این بحران شامل محرومیت اجتماعی، فقر مداوم، فساد، فامیل بازی، وابستگی به غرب از لحاظ امنیتی و دفاعی و اقتصادی، فقدان مشروعیت سیاسی و تنزل حاکمیت قانون است. همچنین این بحران به وسیله بی‌ثباتی سیاسی عمومی نظامهای سیاسی غیرپاسخ‌گو و نامطمئن حفظ قدرت سیاسی در کشورهای اسلامی تشدید می‌گردد.

این مشکلات در سالهای اخیر به واسطه رشد جمعیت، شهرنشینی و زیست‌محیطی بغرنج شده است. بنابراین از منظر این دیدگاه بنیادگرایی می‌تواند عکس‌العمل افراطی به بحرانهای وسیع عام و فراگیر موجود باشد. اینگونه فرض شده که شکلی از ناسیونالیسم فرهنگی که منعکس‌کننده‌ی نوعی پوپولیسم در حال گذار و ناقص باشد می‌تواند خطر کمی برای غرب به همراه داشته باشد.

دیدگاه دوم را هانتینگتون مطرح کرده است. هانتینگتون ظهور بنیادگرایی اسلامی را زمینه برخورد تمدنی می‌داند. با این تعبیر که دارالاسلام در یک طرف و تمدن یهودی ـ مسیحی در طرف دیگر. ستیزه بین تمدنها جایگزین سیستم قبلی جنگ سرد و رقابت ایدئولوژیک دوران جنگ سرد می‌گردد.

بر طبق نظر هانتینگتون در قرن بیست‌ویکم «محور مرکزی سیاستهای جهان» کنترل متقابل قدرت و فرهنگ غرب با قدرت و فرهنگ جوامع غیرغربی خواهد بود. از دید وی، پایان جنگ سرد راه‌گشای یک ارتباط نظامی بین اسلام و کنفوسیوس غیرعربی بود که برای رشد همکاری بین تمدنهای غیرغربی برای مواجهه با تسلط جهان غرب طراحی گردید.

سرانجام، بنیادگرایی با اسلام سیاسی پیوند خورده که به عنوان یک نیروی معتبر جدید برای تغییرات مثبت تعریف می‌گردد و با شعار «اسلام راه حل است» تزیین شده است. این دیدگاه را مسلمانان پذیرفته‌اند که به اسلام به عنوان مکتبی فراتر از دین و عبادات می‌نگرند و آن را متفاوت با سکولاریسم دولتی موجود در کشورهای اسلامی می‌دانند این شعار بیشتر در کشورهایی شنیده می‌شود که اسلامگرایان در فعالیتهای تند همراه با برخورد برای براندازی رژیمهای خود مشارکت دارند. [مانند الجزایر و مصر] همچنین در کشورهایی که گروههای اسلامی قادر بوده اند که به توسعه اهداف خود از طریق مشارکت در داخل سیستم سیاسی موجود بپردازند. در برخی موارد که مکانیزمهای سیاسی مشروع مورد توجه قرار گرفته، موجبات گسترش اسلامگرایی در خاورمیانه را فراهم کرده است.

در دسامبر 1995 حزب رفاه در کشور ترکیه سکولار با 3/21 درصد آراء به پیروزی انتخاباتی رسید و توانست 185 کرسی از 550 کرسی مجلس ملی را به خود اختصاص دهد. حزب اخوان مسلمین اردن، 33 کرسی از هشتاد کرسی را در انتخابات مجلس 1988 به خود اختصاص داد. در سال 1993 این تعداد به شانزده کرسی کاهش یافت. ولی چند تن از اعضای حزب به کابینه راه یافتند. حزب «الاصلاح» یمن 62 کرسی از 301 کرسی را در انتخابات پارلمانی آوریل 1993 به خود اختصاص داد. حزب‌الله لبنان از سال 1990 تاکنون توانسته است اعضای خود را به عضویت مجلس کشور برساند. اسلامگرایان کویت یک بلوک سیاسی با نفوذ در مجلس ملی این کشور به حساب می‌آیند.

ارزیابی مجدد بنیادگرایی اسلامی

در اواسط دهه 1990 تحلیلگران غربی به ارزیابی مجدد بنیادگرایی اسلامی و اسلام سیاسی پرداختند. از یک طرف، توجه به شکست اسلام سیاسی در ایجاد تغییرات اساسی در داخل جهان اسلام بود. رُی پیش‌نهاد کرد که نفوذ اسلام‌گرایی بسیار قویتر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد.

علاوه بر این، بحثهایی درگرفت مبنی بر اینکه این جریان نظامی‌گری به اوج خود رسیده است و افراطیون در موضع دفاع قرار گرفته‌اند. از این رو قدرت اسلام‌گرایان در حال کاهش است. مطمئناً دیدگاه‌های مربوط به مواجهه‌ی اسلام با غرب بسیار غیر محتمل به نظر می‌رسید و در این نکته که تهدیدی از سوی مسلمانان برای غرب وجود دارد، بسیار غلو شده بود. طرح مواجهه بین اسلام و غرب، فقط یک افسانه بود که برای مشروعیت بخشیدن، گمراه کردن، ساکت نمودن و بسیج کردن استفاده می‌شد.

به‌هرحال دلیل اینکه این افسانه جدی گرفته شده بود تهدید از سوی اسلام، بد فهم شد و در نهایت به یک تشخیص ناقص از چالش اسلامگرایان با ثبات منطقه‌ای یا مصالح غربی منجر گردید.

عکس‌العمل در برابر غربی شدن

دیگر مفسران و تحلیلگران در دهه 1990 اینگونه تحلیل کردند که ظهور بنیادگرایی اسلامی و اسلام سیاسی یک بخش از چالش وسیعی است که دولتهای غربی در طول قرن بیستم برای بنیاد نهادن نظم بین‌الملل موردنظر خود، انجام داده‌اند. یک رشته مقوله‌های جدید شامل ناسیونالیسم، استقلال قومی و حق هویتهای فرهنگی متنوع، بعد از جنگ سرد در دستور کار بین‌المللی قرار گرفته بود و این مسأله جدید خود چالشی در جهت مشروعیت نظم لیبرال بین‌الملل موردنظر غرب به وجود آورد. در همین زمان دستور کار جدید این ضرورت را حس کرد که به اسلام سیاسی از یک زاویه جدید و از یک نگاه و دیدگاه به مراتب بین‌المللی توجه کند. برای مثال تصور جایگزین شدن اتحاد اسلامی به عنوان مدل آلترناتیو غربی مطرح گردید. الگویی که موجبات کانونی شدن کشورهای مسلمان خاورمیانه را به همراه داشته بود و همچنین این تقسیمات استعماری به عنوان منبع تنش در طول سالهای اخیر در بین مسلمانان شناخته شده بود.

به جهت تلاش برای بی‌اعتبار کردن مشروعیت دولتهای مستعمره اسلامگرایان بنیادهای نظام بین‌الملل غربی را به چالش کشیدند، اما فقط سرشت دولت و ساختار نظام بین‌الملل نبود که موجب عکس‌العمل اسلامگرایان شد، بلکه اسلامگرایان به اعتبار مفاهیمی چون دموکراسی و حقوق بشر که غربیها بر قسمت دیگر جهان تسلیم داده بودند، حمله کردند.

اسلام‌گرایان در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در برابر آنچه که دکترین و قواعد دموکراتیک و حقوق بشر جهانی نامیده می‌شود، به مخالفت برخاستند و قواعد و دستورالعمل‌های اسلامی خود در مورد حقوق بشر را که سازمان کنفرانس اسلامی در سال 1990 پذیرفته بود، توسعه دادند. اسلام‌گرایان دستور کار «انسان مداری» را ابزاری در دست غربیها دانستند از این رو آن را غیرقابل قبول شمردند. چرا که ایده «انسان‌مداری» با رهیافت فلسفی ایشان در مورد روابط دولت ـ جامعه مغایرت دارد، چون از نظر اسلام‌گرایان حاکمیت در دست مردم نیست، بلکه از آن خداوند است. اصول غربی دموکراتیک، که بر فردیت تأکید دارد با این جایگاه فلسفی متضاد است در نتیجه ضرورت حقوق بشر، به عنوان جزء مهم نظم نوین جهانی به زوال روابط غرب با مسلمانان شده است.

البته این تنش‌ها که از اختلافات بین کشورهای اسلامی و غربی نشأت می‌گیرد از سوی اسلام‌گرایان بهره‌برداری می‌شود، به طوری که اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل را استمرار و ادامه توطئه‌براندازی و زدودن ارزش‌ها و سنت‌های مسلمانان می‌دانند. در همین زمان، یک مناظره داخلی قابل ملاحظه بین اسلام‌گرایان در مورد روابط بین اسلام و حکومت وجود داشته است.

برخی اینگونه بحث می‌کنند که اسلام دیدگاه صریحی در مورد دولت اسلامی دارد. این دیدگاه که از شریعت اسلامی نشأت می‌گیرد بر این اعتقاد است که مفاهیم وارداتی چون دموکراسی باید طرد گردند؛ اما اسلام‌گرایانی نیز وجود دارند که یک ارزیابی کارکردگرایانه از دموکراسی ارائه کرده‌اند این عده می‌گویند چاره‌ای جز جمع بین اسلام و یک نظام سیاسی تکثرگرا وجود ندارد و حتی ادعا می‌کنند که اسلام و دموکراسی به طور دوجانبه به تقویت یکدیگر می‌پردازند.

جنگ برای جهان اسلام

آرمان‌ها و آمالی که اسلام‌گرایان به دنبال آن هستند توسط روشنفکر مسلمان دکتر نصر به صورتی مناسب خلاصه گردیده است. دکتر نصر اینگونه بحث می‌کند که اسلامگرایان به دنبال ایجاد یک جامعه «نومراتیک» هستند که در آن مردان و زنان بر طبق اراده خداوند که در شریعت تبلور یافته زندگی می‌کنند. این جامعه بر طبق آن دسته از تعهدات و سنت پیامبر که خود الگویی است برای زندگی همه افراد بشر، تصویب و تدوین قوانین جامعه اسلامی شکل می‌گیرد.

بنیادگرایی اسلامی در دستورکار بین‌المللی

گرچه اسلام سیاسی به طور مشهود غالباً در قرن بیستم ظاهر شد، اما فقط در اواخر دهه 1970 انگشت‌نمای بین‌الملل شد. قبل از این، رهبران سکولار همچون انورسادات از واژه اسلام‌گرایان برای مقابله با رشد و نفوذ چینیها در کشورشان استفاده می‌کردند اما با ظهور انقلاب اسلامی در ایران، مقاوت اسلامی در افغانستان در برابر روسها، اسلامگرایان به طور موفقیت‌آمیز به یک تصویر بین‌المللی برای خودشان دست یافتند و به یک نقش فعالتری دست زدند.

راشد غنوشی، رهبر اسلام‌گرایان تونس، از این هم فراتر رفته و بحث جدید را در پاسخ به این پرسش مطرح کرده است. او می‌پرسد: آیا جامعه مسلمانان می‌توانند در یک سیستم دموکراتیک سکولار مشارکت کنند هنگامی که از تأسیس یک سیستم دموکرایتک اسلام عاجز هستند؟ پاسخ منفی است، چراکه یک وظیفه مذهبی (تکلیف) برای همه‌ی مسلمانان است، چه فردی و چه جمعی که مساعی خود را در جهت تأسیس یک نظام دموکرایتک اسلامی مبذول دارند. بنابراین دیدگاه سیستم دموکرایتک غربی به عنوان یک سنگ زیرپا در جهت حرکت به تأسیس سیستم سیاسی اسلامی لحاظ می‌گردد. بدون لحاظ هیچگونه سرانجامی برای مبارزه بین اشکال اسلامی و سکولار دولت. بهرحال به نظر می‌رسد که مناظره بر سر سازش‌پذیری و مسالمت اسلام با دولتهای دموکراتیک استمرار یابد. علاوه بر این، بررسیهای انجام شده درباره این مناظره این چنین نتیجه داده که پیشرفتهای دموکراتیک خاورمیانه بدون پذیرش ابعاد اسلامی، مدت زمان زیادی امکان ادامه حیات نخواهد داشت.

برای اسلامگرایان کنفرانس جمعیت در سال 1994 در قاهره و کنفرانس زنان در سال 1995 در چین به عنوان نوعی تسلط ارزشهای غربی بر ارزشهای مسلمانان شناخته شد، اما از ناحیه تمام مسلمانان عکس‌العملی مشاهده نشد، برای مثال ایران یکی از کشورهای مهم اسلامی در هر دو کنفرانس شرکت کرد و با دیدگاه‌های خود در مورد کنترل جمعیت، تعجب بسیاری را برانگیخت، چراکه با بسیاری از اقدامات کنترل جمعیت سازمان ملل متحد موافقت کرد و حمایت خود را از آنها اعلام نمود. البته یک شکاف عمیق بین دیدگاه‌های مسلمانان و غربی‌ها درخصوص زن باقی می‌ماند چراکه مسلمانان حقوق زنان را در یک متن و فضای مذهبی و با نرم‌های سنتی تفسیر می‌کنند. از نظر مسلمانان، فمینیسم اعتقادی خطرناک و بیگانه تلقی می‌گردد. زنان از دید اسلامگرایان دارای جایگاه ویژه و مهمی در جامعه اسلامی هستند. بهرحال تفسیر خانوادگی و طایفه‌ای روابط زن و مرد در اسلام که به جدا کردن زن و مرد در اماکن عمومی معتقد است به عنوان دیدگاه مسلط در روابط جوامع اسلامی شناخته می‌شود. این دیدگاه مورد تأیید و تصدیق اسلام‌گرایان است.

برخی تحلیلگران غربی این موضوع را طرح کردند که اکنون بنیادگرایی اسلامی برای نظام سیاسی آمریکا جایگزین کمونیسم شده و به عنوان تهدید اصلی برای امنیت این کسور مطرح است.

به طور حتم اسلامگرایی برای مدتی موضوعی برای بحث در محافل منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است. ناتو اتحادیه اروپا غربی همگی در مورد برخورد تروریسم در اجلاس سران در مصر در سال 1996 به توافق رسیدند. این سران زمینه‌ساز فراهم شدن اولین موقعیت مناسب بودند، آن زمان که رهبران عربی و خاورمیانه ای یک موضع عمومی در برابر اسلامگرایان و مخالفان روند صلح اعراب و اسرائیل که بعد از جنگ سرد آغاز شده بود اتخاذ کردند. در ضمن، این عده مخالف روابط اسرائیل با همسایگان خود از قبیل آذربایجان، اردن، عمان، سازمان آزادیبخش فلسطین، قطر، تونس، ترکیه، ترکمنستان و ازبکستان بودند. اسلامگرایان که آمریکا را به دلیل حمایت از سیاست‌های اسرائیل در خاورمیانه سرزنش می‌کنند با شروع فر‎آیند صلح و ایجاد روابط دیپلماتیک اسرائیل با اردن و سازمان آزادیبخش فلسطین به طور عمده ناتوان شدند.

اما تمایل روبه رشد غرب به حضور در منطقه خاورمیانه و ظهور اسلامگرایان در منطقه از زمان پایان یافتن جنگ سرد، این دیدگاه را به وجود آورد که در فقدان تهدید شوروی، نیاز به خلق یک منبع جدید خطر نظام بین‌المللی احساس می‌گردد؛ از این رو، خطر اسلامگرایان بنیادگرا به عنوان آلترناتیو تهدید کمونیسم می‌توانست این منبع تهدید را هموار سازد. ناتو تاکنون قدمهایی در جهت مقابله با تأثیر بنیادگرایی برداشته است. بهرحال ناتو برای توسعه و پیشرفت، تمایل دارد که یک تضاد را خلق کند و لذا به این دلیل است که رهبران نظامی ناتو، اسلامگرایان را در بی‌ثباتی منطقه خاورمیانه مقصر دانسته و آنها را به عنوان تهدید نام می‌برند و اسلامگرایان را نیز در این موضع قرار می‌دهند که از ایشان به عنوان تهدیدنام می‌برند و دنبال یک استراتژی در جهت مقابله با این تهدید هستند.

پس از جنگ سرد

از زمان پایان جنگ سرد، موارد زیادی رخ داده که گروههای قومی ـ مذهبی در تسریع یک تغییر در موازنه قدرت با دولت موفق بوده‌اند، از این رو دولتها اغلب در کنترل این گروهها عاجز بوده‌اند و این مسأله باعث رشد تنش در بین جوامع دارای اقوام و مذاهب مختلف شده است. به دنبال این مسأله، در سطوح بالاتر بی‌ثباتی داخلی و بی‌ثباتی بین‌المللی رخ داده است. در همین زمان اتحادهای جهانی که قبلاً در جنگ سرد نقش داشتند و به حفظ ثبات داخلی و بین‌المللی کمک می‌کردند مورد سؤال قرار گرفته‌اند. اما موارد دیگری نیز وجود دارند، برای مثال فرآیند صلح اعراب ـ اسرائیل که در آن راه‌حلهای بین‌المللی مورد توجه قرار گرفته تا بتواند به نزاع و کشمکش پایان دهد، کشمکشی که از زمان جنگ سرد باقی مانده است. فرآیند صلح اعراب ـ اسرائیل که از مادرید (1991) آغاز شده تاکنون تأثیرات مهمی بر فرصتهای اسلامگرایان گذاشته است. اسلامگرایان از ابتدای فرآیند صلح کنار گذاشته شدند و هنگامی که نتایج مثبت این روند بروز کرد به اضمحلال نزدیک شدند به‌هرحال دولتهای غربی، برای تأمین موفقیتهای بلند مدت چنین صلحی به دنبال سرکوب اسلامگرایان خواهند بود و این اقدام به ناگزیر عکس‌العمل سیاسی مهمی را دربرخواهد داشت. بنابراین با وجود یک صلح بین اعراب و اسرائیل، روند اسلامگرایی به زوال نخواهد رسید، چون اسلامگرایان حساس می‌شوند.

همچنین پایان جنگ سرد باعث شد که نتایجی به بار آید که موجبات تقویت اسلامگرایان و دیدگاههای ایشان در جهان گردد. هم‌اکنون رشد حمایت از ستیز با اسلامگرایان وجود دارد. به جهت فقدان جنگ سرد و تقسیمات داخلی آن زمان، اتحادهای ضدمسلمانان در بین دشمنان سابق هم‌اکنون شکل گرفته است. در این راستا یک اتحاد ضد اسلام بین غرب و روسیه و روسیه اسلاو ظاهر شد.

توجه غرب به سیاست روسیه در چچن و مناطق مسلمان‌نشین شوروی سابق مثل تاجیکستان یا سیاست صربها در قبال بوسنی نمونه‌های این پیچیدگی در برابر مسلمانان تلقی می‌شوند. نخست‌وزیر مالزی در این خصوص می‌گوید:

دهها هزار از مسلمانان در بوسنی و هرزگوین مورد تجاوز و وحشی‌گری قرار گرفته‌اند. قربانگاه عظیمی به دست صربها به راه افتاده است. صربهای بوسنی آشکارا اعلام کرده‌اند که آنها به دنبال یک پاکسازی قومی به منظور جلوگیری از رشد مسلمانان در اروپا هستند اما تاکنون و هیچ زمانی، کشتار تروریسم اعمال شده توسط صربهای میسحی به عنوان تروریسم مسیحی شناخته نشده است.

هرچند اتحاد مورد قبول غرب‌ ـ اسلاو به عنوان یک جبهه ضداسلامی ملاحظه می‌شود، معاهدات چین و هندی در برابر اقلیتهای مسلمان کشورها نشان‌ دهنده یک روند جهانی ضد اسلام است. سوزاندن مسجد در هند توسط هندوها و سیاست دهلی نو در سرکوب مسلمانان در کشمیر از سال 1990، نمونه دیگری از روند ضداسلامی است.

موج دموکراتیزه شدن که بعد از جنگ سرد دنبال می‌شود در تلاقی با عدم توانایی رژیمهای خاورمیانه در تکیه بر ایدئولوژی جنگ سرد و حمایت از سرکوب حرکتهای سیاسی اسلامگرایان این فضا را برای اسلامگرایان به وجود آورده است که به اقدامات خود دست زنند و در جهت اصلاح و براندازی رژیمها تلاش کنند. بعد از سالها فساد و بی‌توجهی در بسیاری از دول خاورمیانه، اسلامگرایان هم‌اکنون در یک وضعیت بهتر از قبل قرار دارند و راحتتر از قبل می‌توانند به فریادخواهی از دولتهای تحت سلطه اقدام کنند. در همین زمان، اسلامگرایان تقاضای کنترل جمعیت و نهاد حقوق بشر را رد کرده‌اند، چراکه آن را در راستای اقدامات غربی و خفه کردن اسلام می‌دانند بنابراین از دید لیبرالهای غربی، جایگاه اسلامگرایی کاملاً پر از تناقضات است اما این رویارویی مبین جدایی فرهنگی دنیای غرب و اسلام می‌باشد.

فرونشاندن و کنترل بنیادگرایی

کوشش برای اسلامگرایی آشکارا در سازمانهای منطقه‌ای بیشتر از سطح جهانی دنبال می‌گردد. سازمانهایی چون اتحادیه عرب و اتحادیه اروپا نمونه‌ای از پیگران این مسأله هستند. پذیرفتن نظام نامه رفتار ضدتروریست در اجلاس سران کشورهای اسلامی کازابلانکا در سال 1994 یک نمونه از اقدامات سازمانهای منطقه‌ای بود.

کنفرانس وزیران کشورهای عرب در تونس (1995) به اقدامات چندجانبه برای پاسخ به مبارزه اسلام سیاسی و همکاری بین گروههای اسلامی صحه گذاشت. این اقدامات شامل توافق بر تبادل اطلاعات و تجسس در حرکتهای اسلامی و اجازه به قدرتهای امنیتی یکدیگر برای دسترسی به اطلاعات گروههای اسلامی مخالف که تهدیدکننده وضع موجود بودند، می‌گردید. این اقدامات در گردهمایی بیست نفر از سران کشورهای عربی در اجلاس سران عرب در قاهره (1996) تشدید گردید. اقدام مشترک برای حذف تروریسم و خشونت سیاسی که منظور همان فعالیتهای اسلامی بود از سوی این گردهمایی صادر شد. دولتهای عرب و غیرعرب در سطح منطقه‌ای نیز اقدامات خود را بر ضد اسلامگرایان توسعه داده‌اند. برای مثال شرکت‌کنندگان در شورای همکاری خلیج‌فارس در طول بحران 1994ـ1995 بحرین از آل‌خلیفه حمایت کردند. این بحران را گروه اسلامگرای مخالف به وجود آورده‌ بودند. در این خصوص گفته می‌شود عربستان سعودی حتی به دولت بحرین کمک نیز کرده است. به طور مشابه در چندین ملاقات و اجلاس رده بالا در سالهای 1995 ـ 1996 رهبران آسیای مرکزی، تمایل جدی خود را به مبارزه با هرگونه چالش اسلامگرایی در آسیای مرکزی نشان دادند. برخی دولتها مثل ازبکستان و قزاقستان از این که تاجیکستان، اسلامگرایان خود را در حصار قرار داده است بسیار خوشحالند. ترکیه تنها عضو مسلمان ناتو که از پایان جنگ اول جهانی تا سال 1996 دارای یک دولت لائیک بوده در اقدامات برضد اسلامگرایان در مناطق جنوب و شرق کشور مصر بوده است. ترکیه در این راستا سعی کرده است از همکاری جمهوریهای تازه استقلال یافته شوروی و رژیمهای عربی سکولار در برابر حرکتهای اسلامگرایان ترکیه بهره گیرد. اما اقدامات ترکیه در حاشیه نگه داشتن اسلامگرایان با موفقیت حزب اسلامی رفاه در سال 1996 مورد چالش قرار گرفت. روسیه هنوز به عنوان بازیگر اصلی در آسیای مرکزی به سرکوب اسلامگرایان در تاجیکستان می‌پردازد.

این واقعیت آشکار شده است که از زمان پایان جنگ سرد، کشورها جهت ایجاد ارتباط با یکدیگر و نیاز همکاری بیشتر با قدرتهای خارجی میزان وسیعتری از انعطاف سیاسی در ارتباط با یکدیگر را تجربه کردند. هرچند حمایت غربیها برای حفظ متحدان خود و تقویت آنها در برابر سازمانهای اسلامگرا وجود داشته است و هزینه‌های بالایی در این راستا پرداخته‌اند.

محاسبات استراتژیک ناتو، کشورهای مشترک‌المنافع روسیه و سازمان اوراسیای متحد برای امنیت و همکاری در اروپا نشان دهنده اهمیت خطر اسلامگرایی است. اما هیچ ابزار مستقلی برای مواجهه با نفوذ اسلامگرایان تاکنون به وجود نیامده است. در ضمن فشار مستقیم و غیرمستقیم در کشورهایی (MENA) مثل ایران و سودان که متهم به کمک و یاری اسلامگرایان هستند در دهه 1990 بیشتر متجلی بوده است. ایران از مدتها تحت فشار سیاسی و تحریم اقتصادی ایالات متحده به جهت حمایت از تروریستهای اسلامگرا بوده است. سودان از سوی سازمان ملل متحد به اعمال تحریم‌های سیاسی و اقتصادی مورد تهدید قرار گرفته است. این عمل به واسطه حمایت سودان از گروهها و نهضت‌های اسلامگرای تندرو عرب می‌باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد