بیت المقدس

فلسطین پاره تن اسلام است.امام خمینیی (ره)

بیت المقدس

فلسطین پاره تن اسلام است.امام خمینیی (ره)

قسمت سوم: مشکل همگرایی وعلل عقب ماندگی در جهان اسلام

تهیه کننده: گروه سیاسی شبکه دری
 در برنامه گذشته جهان اسلام، فرصت‌ها و چالش‌ها، به موضوع گسترش اسلام و خدمات مسلمانان به جهان غرب ازنظر علم و دانش و همچنین به علل تقابل غرب با جهان اسلام پرداختیم.
در این قسمت نگاهی خواهیم داشت به شکل همگرایی سیاسی و عوامل عقب‌ماندگی در جهان اسلام که امیدواریم مورد استفاده‌تان قرار بگیرد.  

*****
 شرکت‌کنندگان:
  1. آیت‌الله هاشمی ارزگانی: (اسلام‌شناس و شخصیت علمی، مذهبی افغانستان مقیم ایران)
2.عبدالرؤف مخلص: (تحصیل‌یافته جامع‌الازهر مصر و استاد دانشگاه هرات)
*****
امروزه یکی از مهمترین ضعف‌های مسلمانان، نداشتن وحدت سیاسی و عدم همبستگی آنها با یکدیگر است. دلایل مختلفی برای چنین وضعیتی می‌توان برشمرد. بسیاری از دولت‌های حاکم بر کشورهای اسلامی بر این باورند که باتوجه به وضعیت اقتصادی، تکنولو‍ژی و مهمتر از همه قدرت نظامی غرب، منافع آنها در ارتباط با کشورهای غربی بهتر تأمین می‌شود. ازسوی دیگر، بی‌ثباتی سیاسی و مشکل جنگ‌های داخلی و تهدیدهای منطقه‌ای در برخی از کشورها، احساس ناامنی را در آنها افزایش داده است. لذا این کشورها برای حفظ موقعیت خود به غرب متوسل شده‌اند. به گونه‌ای که بعضاً برای تأمین غذا، سلاح و حتی امنیت خود به دولت‌های غربی وابسته هستند. امروزه کشورهای درحال توسعه بودجه سنگینی را صرف خرید تسلیحات از کشورهای قدرتمند می‌کنند. چنانکه کشورهای خاورمیانه از خریداران اصلی تسلیحات در جهان محسوب می‌شوند. در جریان حمله عراق به ایران و کویت که اولی با حمایت غرب انجام شد، حدود 200 میلیارد دلار ذخیره ارزی کشورهای منطقه نظیر عراق، کویت و عربستان صرف خرید تجهیزات نظامی از غرب شد. به علاوه، نگرانی از فشار کشورهای قدرتمند غربی و تهدید آنها به تحریم‌های اقتصادی و مالی، موجب بی‌میلی دولت‌های اسلامی به برقراری ارتباط باهم و امضای توافقات منطقه‌ای و همکاری با یکدیگر شده است.
آقای هاشمی ارزگانی به عنوان یک عالم دینی و اسلام‌شناس درمورد پیامدهای فقدان وحدت سیاسی در جهان اسلام، بررسی و تحلیلی دارد: 
آیت‌الله هاشمی ارزگانی: (نبود وحدت سیاسی میان کشورها و دولت‌های اسلامی ازجمله پیامدهای سویی که دربر دارد این است که نبود وحدت دولت‌های اسلامی را به یک نوع رقابت منفی سوق می‌دهد رقابت‌های درون اسلامی و این رقابت از یک طرف، تلف‌شدن سرمایه‌های ملت‌های اسلامی را سبب می‌شود و همچنین ازسویی دیگر وابستگی سیاسی، نظامی و اقتصادی به قدرت‌های استکباری و مجموعه‌های متحد غیرمسلمان را سبب می‌شود چنین که این قدرت‌ها از یکسو وعده حفاظت از منابع این دولت‌های اسلامی و غیرمقتدر را می‌دهد و ازسویی دیگر کارخانه‌های نظامی این‌ها به طرح عنوان مجهزکردن این‌ها به سلاح‌های نظامی و سلاح‌های بازدارنده و برتری‌بخش می‌تواند به عنوان منبعی برای جذب سرمایه‌های این کشورها دربیاید و اندک اندک این کشورها با عنوان یک بخشی از بخش وابسته‌ای از این ابرقدرت‌های استکباری شکل می‌گیرد که در کوتاه مدت به هیچ وجه نمی‌تواند خودشان را از این وابستگی نظامی جدا بکنند. وابستگی نظامی و اقتصادی وابستگی سیاسی را نیز سبب می‌شود چنین باور برای دولت‌هایی که اینگونه تعامل به قدرت‌های استکباری را دارند سبب می‌شود که موجودیت و بودن خود را برای اینکه قدرت وابسته به حمایت این قدرت‌ها ببینند.)

 در ادامه دیدگاه‌های آقای هاشمی ارزگانی، آقای عبدالرؤف مخلص که در رشته الهیات و علوم اسلامی در مصر تحصیل نموده است معتقد است که فقدان وحدت سیاسی درمیان دولت‌های اسلامی، علت‌العلل نابسامانی‌های جهان اسلام است، آقای مخلص می‌گوید، این فقدان وحدت سیاسی بین دول اسلامی و وابستگی آنها به قدرت‌های خارجی و استعماری، بازتاب سوء و گسترده‌ای را در تمام عرصه‌های زندگی مسلمانان درپی داشته است.
نظرآقای مخلص در این زمینه:

عبدالرؤف مخلص: (نبود وحدت و همبستگی سیاسی دربین دولت‌های اسلامی درحال حاضر به عنوان علت‌العلل بسیاری از نابسامانی‌ها و بدبختی‌های این امت درواقع بازتاب سوء را در همه عرصه‌های اجتماعی، فکری، اقتصادی و دیگر زمینه‌ها درمیان این امت بروز داد برای اینکه عمدتاً نظام سیاسی به عنوان یک چتر برای برخی از ابعاد دیگر حیات اجتماعی دربین همه ملت‌ها عمل می‌کند و من آفت کلی که می‌تواند که وجه اجتماع بسیاری از دولت‌ها در کشورهای اسلامی باشد آفت عدم پیوند با مردم و عدم برخواستن از دل مردم است وقتی که این دولت‌ها براثر توطئه و براثر دسیسه و از راه‌های غیرمشروع و در محور زور و استبداد بر روی ملت‌های مسلمان حکومت می‌کنند و به ناچار برای حفظ خود و برای باقی‌ماندن در عرصه قدرت به قدرت‌های بیرونی اتکا پیدا می‌کنند و از ملت‌های خویش فاصله می‌گیرند و می‌برند و این گسست میان دولت‌ها و ملت‌ها عامل اصلی وابستگی دولت‌ها است که این وابستگی به دنبال خود یک مجموعه وسیعی از امکانات ملت را به دنبال خود به بیگانگان می‌سپارد یا به صورت مستقیم و یا به صورت غیرمستقیم امکانات و داشته‌های این امت یا هدر می‌دهند و یا دراختیار بیگانگان قرار می‌گیرد یا اینکه عملاً امت اسلامی به خاطر وجود بحران و اعتمادی که میان دولت‌ها و ملت‌هاست قادر به برنامه‌ریزی صحیح درجهت بهره‌برداری از امکانات بسیار وسیع خدادادی که امت‌ها دارند قادر به این امر نمی‌شود و برای غلبه بر این بحران باید ملت‌های مسلمان با بهره‌گیری از بیداری که هم‌اکنون دربین امت وجود دارد با گام‌های شمرده و سنجیده و دور از احساسات ناجی و مقطعی گذرا بروند به سمت ایجاد مردم‌سالاری و تغییر و تحول در نظام‌های نظامی حاکم بر ملت‌های اسلامی و از این طریق بتواند که یک تحول تدریجی آرامی را به میان امت انشاءالله پدید بیاید.)

واقعیت این است که جدا از امیال و خواسته‌های برخی سران اسلامی در وابستگی‌شان به قدرت‌های خارجی و استعماری، دشمنان اسلام نیز همواره تلاش نموده‌اند تا به فقدان وحدت سیاسی درمیان مسلمانان بیشتر دامن بزنند.
آقای هاشمی ارزگانی درمورد نقش استکبار و استعمار در ایجاد نفاق و جلوگیری از همگرایی سیاسی در جهان اسلام می‌گوید:

آیت‌الله هاشمی ارزگانی: (قدرت‌های استکباری هیچ‌زمان خواهان این نیستند که کشورهای کوچک چه مسلمان و چه غیرمسلمان در یک تعامل داخلی و درونی بتوانند کاستی‌ها و نیازهای خویش را در مجموعه‌های کوچک‌تر برآورده بسازند بلکه این‌ها همیشه درصدد این هستند که تنش‌های مرزی و تنش‌های بین‌المللی را دامن بزنند زیرا در این صورت است که می‌توانند خواسته‌های خود را بر این کشورهای کوچک تحمیل بکنند و آنها را به عنوان مرکز خرید سلاح تبدیل بکنند و بباورانند که بود و نبود آنها در گرو حمایت ما از شما است و ازجمله وسایلی که اینها و ابزارهایی که استفاده می‌کنند بازهم این پرورش احزاب و گروه‌های وابسته در درون کشورهای کوچک و ازجمله کشورهای اسلامی است که اینها به عنوان ستون پنجم دشمن سبب می‌شود که همیشه سیاست ایجاد تنش را در روابط میان کشورهای مسلمان درپیش بگیرند و نگذارند که اتحادیه‌های بین‌الاسلامی و بین‌المنطقه‌ای شکل بگیرد ما نمونه‌های این را امروز در لبنان شاهد هستیم و می‌بینیم که چگونه گروه‌های وابسته به قدرت‌های بیرونی اوضاع را هر روز رو به تنش و درگیری‌های داخلی و همینگونه درگیری‌هایی چه بسا منطقه‌ای پیش می‌برد در افغانستان و در عراق و در سایر کشورهای اسلامی هم ما نمونه‌های این‌چنینی را داشته‌ایم ازسویی دیگر متأسفانه کشورهای اسلامی اکثراً دارای ر‍ژیم‌های مستبد هستند که دارای پایه‌های مردمی نیستند این مجموعه عوامل سبب می‌شود که این کشورها و این دولت‌ها نوعی فرمانی و عقب‌ماندگی را به عنوان یک تجربه تلخ طولانی هم‌چنان در خویش حفظ بکنند.)

جهان اسلام دارای توانمندی‌های انسانی، فرهنگی و اقتصادی بسیار بالایی است که متأسفانه بهره‌برداری مناسبی از آن صورت نگرفته است.
بیش از 75 درصد منابع انرژی جهان در دنیای اسلام موجود است، در عرصه فرهنگی، علمی و تمدنی نیز، اسلام دستاوردهای بزرگی داشته است که بیشتر، اروپاییان در راستای پیشرفت و ترقی جهان غرب از آن بهره برده‌اند، اما به راستی چرا جهان اسلام با تعالیم بزرگ انسانی و کشفیات علمی دانشمندان مسلمان و همچنین با داشتن ذخایر و منابع عظیم زیرزمینی و اقتصادی، همچنان در عقب‌ماندگی بسر می‌برد؟
آقای هاشمی ارزگانی با اشارة کوتاه به توانمندی‌های جهان اسلام به بررسی علل و عوامل عقب‌ماندگی در کشورهای اسلامی پرداخته است:

آیت‌الله هاشمی ارزگانی: (کشورهای اسلامی اگر ازنظر واقعیت عینی و داشته‌های مادی این کشورها درنظر گرفته شود هم ازنظر نیروی انسانی قوی و غنی هستند و می‌توانند به نوعی به خودکفایی و رشد برسند و هم ازنظر معادن و داشته‌های طبیعی ولی همانگونه که در بخش گذشته هم به نوعی اشاره شد ازجمله عواملی که سبب شده است این کشورها همچنان عقب بمانند و از قافله صنعت و تمدن جامعه بشری به‌دور باشند از مهمترین آنها دو موضوع استبداد داخلی و فاصله جدی که میان دولت‌ها و ملت‌های مسلمان وجود دارد و خود این به نوعی سبب وابستگی خارجی این دولت‌ها شده است بدین ترتیب استبداد داخلی و عدم بهره‌برداری درست از منابع انسانی و معادن طبیعی این کشورها و صرف آنها درجهت بهبود معیشت و رفاه اقتصادی این ملت‌ها و ازسوی دیگر وابستگی خارجی که به نوع خودش و در جایگاه خود سبب می‌شود که همه‌روزه میان دولت‌های اسلامی عوامل تنش‌زا و دشمن‌زا را دامن بزند و اینها را مصروف رقابت‌های مرزی و رقابت‌های احیاناً فرقه‌ای و مذهبی و همچنین رقابت‌های نژادی مصرف این امور بسیار کوچک و بازدارنده بکند و درنتیجه اینکه این کشورها هیچ زمان فرصت این را نیافتند که هزینه‌ها و داشته‌های خود را درجهت رشد و شکوفایی اقتصادی و فرهنگی به‌کار ببندند ما اگر به سیاست کشورهای استکباری نگاه بکنیم می‌توانیم این‌ها را به عنوان زالوهایی تشبیه کنیم که همیشه از خون دیگران و از سرمایه‌ها و داشته‌های دیگران خودشان را چاق کردند. اگر به صنعتی و تکنولوژی رسیدند و به پول و سرمایه‌‌ای رسیدند به این دلیل بوده است که نیروهای انسانی مفید دیگران را در استخدام گرفتند و همینگونه سرمایه‌های خام آنها را آوردند و تبدیل به فرآورده‌های صنعتی کردند و دوباره بازپس به قیمت‌های سرسام‌آور و چندین برابر به این کشورها فروختند.)

همانگونه که آقای هاشمی ارزگانی اشاره نمودند، درکنار عوامل داخلی عوامل خارجی نیز در عقب‌ماندگی کشورهای اسلامی مؤثر بوده است.
استعمار با نفوذ مستقیم و غیرمستقیم خود در جوامع اسلامی، در تضعیف باورها و فرهنگ ملل مسلمان نقش داشته است. پاشیدن بذر کینه در بین اقوام مختلف مسلمان، روحیه عزت و استقلال‌طلبی را در مردم این جوامع کم‌رنگ کرده است. مسلمانان جهان که قرن‌ها طلایه‌داران علوم مختلف بودند با توطئه‌های استعمارگران از عرصه دانش و فن‌آوری بازماندند و روز به روز وابستگی آنها به بیگانگان بیشتر شد. به این ترتیب، قدرت‌های سلطه‌جوی غربی با شیوه‌هایی گوناگون، زمینه‌های نفوذ خود را در سرزمین‌های اسلامی فراهم کردند.به هرحال باتوجه به نقش بارز استعمار خارجی و همچنین استبداد داخلی در عقب‌ماندگی جهان اسلام، آقای مخلص به بررسی بیشتر این دو فاکتور و عامل مهم پرداخته و می‌گوید:  

عبدالرؤف مخلص: (واقعیت این است که این 2 عامل که جنابعالی اشاره کردید در مجموعه علل و عوامل عقب ماندگی است اسلام از آن عامل نقش خود را ایفا می کند و هر دو عامل مکمل همدیگر هستند در یک روند تاریخی که این ریشه در دوران انحصار امت اسلامی دارد و بعد از اصل رنسانس اسلامی که نهضت علمی در جهان اسلام بسیار به صورت همه جانبه درخشید و عملاً اروپا از آن بهره مند شد و جهان ما از این نهضت تمدنی به خوبی بهره گرفت ما ملاحظه می کنیم که امت با این ارزش های مدنی خود فاصله گرفت دلیل و عامل اساسی درونی از این در فاصله گرفتن امت از ارزش های قرآنی و از اسلامی است که به عنوان یک سکوی انکشاف ظرفیت های انسانی به انسان مسلمان عمل می کند اسلام اساساً انسان اسلامی، انسان توسعه یافته ای است انسانی اسلامی انسانی است که ظرفیت های عقلی و فکری او در حوزه اندیشه و ظرفیت های روحی و روانی در حوزه شخصیت بسیار به سرعت این انکشاف پیدا می کند ولی با تأسف استعمار که همین عامل خارجی اجازه نداد امروز ما مشاهده می کنیم که سیاست استعمار هر دو همین بوده است که از صدور تکلنولژی های نوین و از صدور فناوری ها و علوم به کشورهای اسلامی وحشت دارد همین فعلاً مسئله هسته ای در جمهوری اسلامی ایران گواه است که هیاهویی به پا شده اساس قضیه این است که فناوری در میان کشورهای اسلامی پا نگیرد علوم و مدنیت در میان کشورهای اسلامی غریب بماند تا این کشورها همچنان عقب مانده باشند و تا امت در سرگردانی و فقر باشدو همیشه نیازمند علم باقی بماند و علم مال همه انسان ها است و موهبت آسمانی است انسان غربی و انسان شرقی و همه می توانند از این بهره ببرند و اگر فضای انسانی بوجود بیاید و تفکر انسانی در عرصه اندیشه در جهان ما باقی باشد و حاکم باشد به یقین باید از ارزش ها و علم همه امت ها و همه ملت ها و همه مدنیت ها با هم بهره ببرند . با مشارکت هم و با مساعدت و همیاری هم.)  

  امروزه با مطرح شدن موضوع «جهانی‌سازی» به نظر می‌رسد قدرت‌های بزرگ در ابعاد وسیع‌تر و به اشکال جدیدتر درصدد سلطه بر جهان هستند. در چنین فضایی، چالش‌های زیادی فراروی کشورهای جهان سوم و ازجمله کشورهای اسلامی وجود دارد.به عنوان مثال جهانی‌سازی فرهنگی در نهایت به تسلط فرهنگ مادی و معنوی غرب بر تمام کشورها می‌انجامد.در این راستا، برخی از منتقدین دیدگاه جهانی‌شدن، این روند را شکلی نوین از امپریالیسم فرهنگی می‌دانند. «ادوارد سعید» استاد فلسطینی‌الاصل دانشگاه‌های امریکا معتقد است که غرب با تکیه بر قدرت خود می‌کوشد تا استعمار فرهنگی را که دربرگیرنده فرهنگ و ارزش‌های غربی است بر دیگر بخش‌های جهان تحمیل کند.آقای هاشمی ارزگانی در پایان برنامه تحلیل این هفته، با تفاوت قائل شدن بین جهانی‌شدن با جهانی‌سازی، با دیدگاه ادوارد سعید متفکر معاصر موافق است و به بررسی بیشتر این موضوع می‌پردازد و می‌گوید:
آیت‌الله هاشمی ارزگانی: (در این زمینه ما باید میان دو مقوله جهانی‌شدن و جهانی‌سازی تفاوت بگذاریم بدین معنی که جهانی‌شدن بدانید چندین بنیاد و پایه و اساس است که ازجمله آنها گسترش ارتباطات و تکنولوژی ارتباطی بین‌المللی و همین گونه احساس گره‌خوردن سرنوشت ساکنان بشر در جنگ و صلح در فقر و ثروت در بیماری و سلامت بدین معنی که همه بشریت در یک مرحله‌ای می‌رسند که احساس ‌می‌کنند ... یک منطقه ای و یک مجموعه‌ای دچار بیماری شد دیگران هم از این بیماری سالم نمی‌مانند بخاطر تنگاتنگی ارتباطی که پیدا می‌شود میان انسان‌ها در روی زمین و همین گونه احساس پیدایش احساس و شعور ضرورت همبستگی میان ملت‌ها و نژاد بشری و انسانی در چنین موقعیتی است که جهانی شدن خود یک حرکت طبیعی و یک مرحله‌ای از مراحل تکامل تاریخ است و متون دینی ما هم آیات قرآنی و .... روایی پیش‌بینی می‌کند که جهان و حمایت بشری یک روزی به این فرجام خواهد رسید اما آنچه که ما متأسفانه در امروز مشاهد آن هستیم جهانی سازی است، جهانی سازی را می‌توان نوعی استعمار استبدادی نوین دانیم بدین معنی که آن روابط ناسالم گذشته میان قدرت‌های برتر نظامی و کشورهای کوچکتر امروز شکل مدرن‌تری به خود گرفته است که نام جهانی سازی به‌ آن نهاده می‌شود در جهانی سازی ما یک قدرت برتری را می‌بینیم که درصدد تحمیل ارزش‌ها و باورها و سیاست‌های خویش به سایر کشورها و دولت‌های کوچک است گمان است که اگر ملت‌های اسلامی دیر نجنبد و نتوانند به یک نوعی خودیابی درونی و وحدت‌های منطقه ای در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی دست پیدا بکنند و سیاست کنونی که عبارت است از وابستگی به قدرت‌های بیرونی و استکباری سیاستی را پیدا بکند آن کمیته جهان سازی که از سوی استکبار به پیش می‌رسد که بتواند قدم‌هایی را به پیش بگذارد.)جهانی‌سازی در زمینه اقتصادی نیز می‌تواند به تضعیف ساختارهای اقتصاد داخلی و ملی کشورهای مسلمان منجر شود و موجب تاراج سرمایه‌های ملی و منابع ذخایر ملی این کشورها شود.به لحاظ سیاسی نیز ظهور قطب‌های جدید قدرت در عرصه جهانی نظیر شرکت‌های فراملیتی باعث متزلزل شدن مرزهای ملی می‌شود. ضمن آنکه سازمان‌های بین‌المللی نظیر سازمان ملل متحد در بسیاری از مواقع، ابزاری در دست کشورهای قدرتمند جهت اعمال خواسته‌های صاحبان قدرت هستند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد