تهیه کننده: گروه سیاسی شبکه دری
در بحث گذشته نگاهی داشتیم به مشکل همگرایی و علل عقب ماندگی مسلمانان و گفته شد که دو عامل استبداد داخلی و استعمار خارجی باعث عقب ماندگی مسلمانان و کشورهای اسلامی در عرصه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده است، در عین حال اشاره شد که عدم همگرایی بین دولت های اسلامی نیز از عوامل مهم مشکلات موجود در جهان اسلام است.
تهیه کننده: گروه سیاسی شبکه دری
در برنامه گذشته جهان اسلام، فرصتها و چالشها، به موضوع گسترش اسلام و خدمات مسلمانان به جهان غرب ازنظر علم و دانش و همچنین به علل تقابل غرب با جهان اسلام پرداختیم.
در این قسمت نگاهی خواهیم داشت به شکل همگرایی سیاسی و عوامل عقبماندگی در جهان اسلام که امیدواریم مورد استفادهتان قرار بگیرد.
تهیه کننده: گروه سیاسی شبکه دری
در برنامه گذشته به بررسی توانمندیها و موقعیت استراتژیک جهان اسلام پرداختیم، اینک در قسمت دوم این برنامه تحلیلی سیاسی به موضوعاتی چون گسترش اسلام و خدمات مسلمانان به جهان غرب از نظر علم و دانش، علل تقابل غرب با جهان اسلام، عوامل انحطاط مسلمانان و مسئله پیوند این دو سیاست در اسلام را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم.
تهیه کننده: گروه سیاسی شبکه دری
به نام خدا، خدایی که اسلام را دین رحمت و مهروری و دین رهایی و آزادگی قرار داد.
اگر مطلع باشید، آیت الله العظمی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، سال جاری 1385 شمسی را سال پیامبر اعظم(ص) نامگذاری نمودند.
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از رجانیوز، حوالی سال 1295 میلادی بود. بیش از نه جنگ صلیبی توسط مسیحیان و یهودیان دنیاگرا علیه مسلمانان سامان داده شده بود. صلیبیون نتوانسته بودند به اهداف اصلی خود برسند. آنها تصمیم داشتند که با حمله از طریق زمین و دریا مسلمین را تضعیف کنند و جلوی گسترش روزافزون اسلام را بگیرند. شام و مدیترانه راه های اصلی حملات صلیبیون علیه جهان اسلام بود. هدف اصلی، فتح فلسطین و تضعیف هر چه بیشتر مسلمین بود تا بدین وسیله راه تخریب کعبه و قلب جهان اسلام و تصرف آن باز شود. آنها به خیال حکومت جهانی و پول و سرزمین بیشتر بودند و دین مسیح و یهود، ملعبه دنیاخواهی آنان بود.(1)
اما بهانه آنها حکومت آخرالزمانی مسیح(ماشییح) بود. بهانه ثروتمندان مسیحی صلیبی، مقدمه سازی برای ظهور مسیح بن مریم(ع) بود. یهودیان سرمایه دار نیز، با ادعای مقدمه سازی برای ظهور مسیح بن داوود، پادشاه آخرین دورانِ یهود، برای حکومت جهانی داوودی بودند. آنها، از مذهب سوء استفاده می کردند. مسیحیت تحریف شده بود. یهودیت نیز تحریف شده بود. اساطیر پاگانیستی(بت پرستی رومی) و دو خداگرایی و سه خدا گرایی گنوسیان و اهالی خاورمیانه و جادوگرایی و شیطان گرایی مصر باستان و بت پرستی و چندگانه پرستی در این دو دین الهی، نفوذ کرده بود و آنها را به انحراف کشانده بود.دیگر کارایی الهی این دو آئین، از بین رفته بود و اسلام برای هدایت همه افراد بشر آمده بود. بسیاری از یهودیان و مسیحیان زاهد و عاقل، لباس مطهر اسلام را بر قامت اندیشه خود پوشانده بودند و با افتخار در صف آهنین مسلمین بودند. اما سرمایه سالاران یهودی ومسیحی و دنیاطلبان بودایی مغول دست در دست هم، جهان اسلام را محاصره کرده بودند. طبق اسناد تاریخی، مغولان که به آئین بودیسم تبتی درآمده بودند، در طول جنگ های صلیبی، به اتحاد راهبردی با صلیبیون اروپائی، رسیده بودند و با فرستادن نمایندگان ویژه به دربارهای اروپائی، بنا داشتند در نقشه انهدام بناهای اصلی اسلامی در فلسطین و شبه جزیره عربستان جامه عمل بپوشند.(2)
مغولان از سمت شرقِ جهان اسلام، حمله کردند و صلیبیون حملات خود از سمت شام و مدیترانه را شدت بخشیدند. اما مسلمانان جهادی و شهادت طلب، با یاد پیامبر عزتمندشان در برابر حملات تخریبی صلیبیون و مغول ها مقاومت جانانه ای کردند و کعبه و بیت المقدس را از شر دشمنان توحید و شرافت در امان داشتند، گرچه ضربات جبران ناپذیری به شهرهای شمال و شرق و غرب جهان اسلام وارد شد.صلیبیون شکست خوردند و مغولان در تفکر اسلامی-شیعی هضم شدند و حکومت های مغول ایران و هند، به ترویج تشیع واسلام روی آوردند؛ اما صلیبیون به فکر انتقام بودند. صلیبیون در این اندیشه بودند که مکتب جدید سیاسی-مذهبی با استفاده از مشترکات مسیحیت و یهودیت به وجود آورند تا بتوانند انسجامی دیگرباره و متشکل به اروپائیان بدهند و آنها را با انگیزه های دین های تحریف شده شان، به نبردی دوباره علیه مسلمین وادارند. اندیشه تاسیس تصوف یهودی(کابالا/ قباله) از اینجا، در ذهن ثروت سالاران صلیبی به وجود آمد. اواخر جنگ های صلیبی، حوالی سال 1285م . کتاب زوهر(Ha- Zohar) نوشته شد و نقش مهمی در انسجام دنیاگروان و صلیبیون پیدا کرد.
در این اندیشه جدیدالتاسیس، بارقه هایی از حقانیت آئین موسوی و عیسوی نیز اشراب شده بود تا توده های مسیحی و یهودی را به خود جذب کند و توان اقناعی بیشتری پیدا کند. این مکتب جدید، التقاطی از مهرپرستی(میترائیسم) و پاگانیسم و هلنیسم(یونان زدگی) و گنوسیسم(ثنویت) و جادوگری و علوم غریبه و خرافات و نفسانیات دنیاگروانه اروپائیان صلیبی بود. کم کم کابالیسم مسیحی نیز تاسیس شد و توده های مسیحی را نیز به خدمت اغراض مادی صلیبیون درآورد. مخالفت های جدی متدینین با این التقاط آشکار جدید، باعث شد که فرقههای شوالیهای مخفی ایجاد شوند و اندیشه کابالایی را در اروپا بسط دهند.(3) خداشناسی مشرکانه و وفور استفاده از نمادهای شیطانی و جادویی و وثنی، گواه این ادعاست.کابالیسم تاثیر شگرفی در ایجاد رنسانس نیز داشت که متاسفانه تا کنون در علوم انسانی مورد کاوش جدی قرار نگرفته است، شاید بدین دلیل که پیوند علم و دانشگاه و قدرت در غرب معاصر با زرسالاری دیکتاتور مآبانه مجالی به این بررسی های دقیق نداده است و پروپاگاند و تبیلغات ظاهراَ علمی، به جعل علوم دامن زده است و علم را در اختیار قدرت مندان، جهت داده است. بی شک، چنین است.
شاید بتوان مهم ترین اندیشه های کابالیست ها را تسخیر سرزمین موعود موهوم یهود و تشکیل حکومت آخرالزمانی داوودی در آن و مقدمه سازی دولت جهانی یهود دانست. از همان سال ها، برنامه تخریب بیت المقدس و ساخت هیکل(معبد) سلیمان در این شهر مد نظر بوده است. چه غافلند، نادانانی که می پندارند مشکل صلیبیون معاصر با دولت جمهوری اسلامی بر سر قدس، دعوای جدید است! این نبرد نور و ظلمت ریشه در تاریخ هزار ساله قدرت طلبی صهیون صفتان تاریخی و ماده گرایان مخفی کابالیست و آبای دنیاپرستشان دارد. بی دلیل نیست که رهبر حکیم انقلاب، همیشه بر تاریخ خوانی و تحلیل تاریخی داشتن تاکید می کنند تا فرزندان خویش را از خطر شبهات صهیونی مصون دارند. ای کاش نسل جدید ما بیشتر به تاریخ اسلام وغرب اهمیت می داد.قرن 16 و17 و تاسیس بریتانیا و سپس غصب آمریکا و کشتار بزرگ سرخ پوستان و سیاه پوستان توسط همان صلیبیون دنیاطلب، اوجی بود بر اندیشه تاسیس دولتی آخرالزمانی در سرزمین شیر وعسل موهوم کتاب محرف یهودیان ومسیحیان. تاسیس مکاتب وهابیت و بهائیت و قادیانیه(احمدیه) حوالی 150 سال پیش در خاورمیانه بزرگ در راستای تفرقه افکنی بین مسلمین و زمینه سازی برای تاسیس اسرائیل بزرگ ارزیابی می شود.(4)
با تاکید قرآن کریم بر دشمن شناسی و یهودپژوهی، علمای بلاد مسلمین در طی قرون، متفطن بودند و از نفوذ بنی یهودا در خاورمیانه اسلامی جلوگیری می کردند تا اینکه با تاسیس فراماسونری و روشنفکری بیمار در میان مسلمین از حدود دویست و اندی سال پیش، برخی مسلمین به پستوی غفلت خزیدند و مشغول مدرنیته و ورزش غافلانه مدرن(5) و علوم پوزیتویستی(ماده گرایی افراطی) و رسانه های صهیونی شدند. تا اینکه پس از فروپاشی هندوستان اسلامی و توطئه عظیم جنگ جهانی اول و انهدام امپراطوری اسلامی عثمانی(6) و تسلط دیکتاتوری روشنفکری و بهائیت پهلوی بر ایران، زمینه های جدی تاسیس دولت صهیونیستی ایجاد شد.(7)پس از جنگ مخرب دوم که برآورد مدرنیته بود و با هدف انهدام تمام قدرت های مخالف سران یهود و مسیحیت دنیاطلب بود، دولت صهیونیستی تاسیس شد و اندیشه تخریب جدی بیت المقدس روح تازه ای گرفت. اسطورههای بنیانگذار دولت اسرائیل همچون مظلومیت تاریخی یهود، سرزمین بدن مردم برای مردم بدون سرزمین، قوم برگزیده یهود، اسرائیل بزرگ به پایتختی بیت المقدس(اورشلیم)، سرزمین موعود، هولوکاست، نجات بخشی تمدن اومانیستی و دموکراسی لیبرال، بارها وبارها در رسانه های صهیونیستی شنیده شد و صدها و هزاران رمان وفیلم در این باره ساختند و مقدمات تخریب بیت المقدس و بنای اورشلیم جدید را در اذهان غافلان بنیان نهادند.(8)
بارها گروههای افراطی یهودی و مسیحی صهیونیست، اقدام به آتش سوزی قدس شریف و اطراف آن کردند تا اینکه اکنون نیز با گسترش غفلت مسلمین، باز هم گرگ های وحشی صهیون، اندیشه شیطانی خویش را در بوق و کرنا کرده اند که تا چند روز دیگر، روز موعود فرا خواهد رسید و بنای معبد موهوم سلیمان آغاز خواهد شد. در سال های اخیر چندین کانال بزرگ و کوچک در ذیل دیوارها و حیاط بیت المقدس شریف حفر کرده اند و کتابخانه و ستون های معبد موهوم خویش را در سایه غفلت مسلمین برافراشته اند و اکنون تصمیمشان بر خرابی مسجد الاقصی جدی تر شده است.آنان با تاکید بر پیش گویی های خاخام های دنیاپرست و پیشگویان اساطیری و روشهای غیرعلمی و خرافی و متوهمانه خویش، می خواهند در تبلیغاتشان چنین جا بیندازند که اکنون روز موعود فرارسیده و باید این مسجد تخریب شود. تعطیلی رسانه ای مضر ابتدای سال نو شمسی در ایران و غفلت نسبی ایرانیان در این ایام، فرصت مغتنمی برای صهیونیان مکّار است تا لااقل بخشی از نقشه خود را عملی کنند و متاسفانه چنین شد. تاسیس کنیسه جدیدی در چند ده متری مسجدالاقصای مسلمین با نام حوریا (الخراب) و گسترش حفاری های زیرزمینی در ذیل دیوارهای بیت المقدس، راه را برای آنان هموار کرده است و متاسفانه رسانه ها و مردم ما که در ایام استراحت زائد به سر می برند، به هوش نیستند.
اما تنها نکته ای که می تواند این انسان نمایان بدتر از کفتار را از تصمیمشان بر هدم خانه خدا باز دارد، هوشیاری مسلمین و وحدت کلمه آنان است. باید کوشید که با برگزاری راهپیمایی های متعدد در اقصای عالم اسلام خصوصا در بلاد شیعه، جلوی تصمیم صهیونیان ایستاد و آنان را درسی آموخت که تا سالها فراموش نکنند. به نظر میرسد راهکارهای ذیل، می تواند تا مدتی آنان را از این تصمیم منصرف کند:1- اتحاد رسانه ای فرزندان انقلاب و آزادگی در سرتاسر عالم و بیدار کردن مسلمین از این خواب غفلت.
2- پیام های بزرگان و منتفذین و گروه های اسلامی و ملی و دانشجویی بر حمایت از بیت المقدس شریف و مردم مظلوم غزه و کرانه باختری (بسی مایه تاسف است که جوانان مجاهد مصر و اردن و ترکیه و فلسطین وسوریه، در همین چند روز اخیر، چندین تظاهرات در حمایت از قدس شریف در این روزها به پا داشته اند و جوانان ایرانی، در تعطیلات و غفلتِ تعویض سال هستیم! بدون تعارف برای ایرانی با شرف، زشت است.)3- سعی در کمک رسانی موثر به گروههای مقاومت و تشویق روحیه آنها برای اتداوم مبارزه و حفظ بیت المقدس.
4- تحرک جدی تر دولت و مقامات مجلس برای ایجاد زنجیره دولتی-مردمی در حمایت از قدس.5- تلاش جدی رسانه ملی در این روزها که حال و هوای عید در حال کم رنگتر شدن است.
6- برگزاری راهپیماییهای خودجوش مردمی در سراسر ایران و جهان اسلام با کمک هستههای مقاومت.7- اعلام جمعه همین هفته توسط شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی به عنوان روز خروش بر ضدصهیونیان و برگزاری راهپیمایی همگانی در سراسر کشور و بازتاب خوب آن در رسانه های بین المللی.
8- تهدیدهای جدی و برنامه ریزی جدی مانورهای نظامی و اعلام آن برای انداختن رعب ترس در دل دشمن خبیثی که زبانی جز زور نمی فهمد.9- یادآوری واقعیت تاریخی اضمحلال شرک و کفر در برابر ایمان اسلامی و جهاد.
10- فشار بر حامیان منطقه ای صهیونیسم و وهابیت و بهائیت و فراماسونری و روشنفکری بیمار، که همواره بازوی صهیونیسم بوده است.11- برجسته سازی اندیشمندان ضد صهیونیسم و تجدیدنظر طلبان تاریخی که در غرب مدعی آزادی زیر فشارهای تبعید و زندان و جریمه هستند.
12- تقویت ارتباط با اندیشمندان الهیات آزادی بخش و مسیحیان و یهودیان ضد صهیونیست با حفظ مباحث امنیتی و احتیاط. تقویت بنیه های مالی وسیاسی و اقتصادی و روانی هسته های مقاومت در سراسر جهان.13- یافتن ریشه های جنایات تاریخی واقتصادی وسیاسی واجتماعی صهیونیسم و افشای آنها. همچنین کشف وافشای شیوه های غفلت پراکنی صهیونیسم و یافتن راهکارهای جدی در مواجهه با آنها. مثلا برجسته سازی جنایات تمدن اومانیستی غرب در جنگ های آمریکا با ملل مختلف، فجایع غصب آمریکا و کشتار وسیع سرخ پوستان وسیاه پوستان و کودتاهای آمریکایی بر ضد ملل مختلف و ایرانیان در اقصای عالم.
14- تداوم جدی بحث مهندسی فرهنگی و مدیریت شبکه تحقیقات و تولید علم، برای رهایی از شر سکولاریسم ودئیسم و علم فراماسون زده و یهودزده و دنیاگرا و پوزیتویستی، در تمام رشته های انسانی وطبیعی وفنی با تاکید بر مباحث تاریخ و فلسفه علم با تکیه بر میراث غنی قرآن و فلسفه و عرفان و تاریخ تمدن اسلامی. ایجاد هستههای مطالعاتی جدی در مباحث علم شناسی و دشمن پژوهی.15- برگزاری کنفرانس ها و همایش هایی در رسوایی تمدن جنایتکار غربی و صهیونی معاصر، برای رسیدن به برنامه ریزی دقیق استراتژیک، برای طرح های جدی و عملی آتی وشیوه عملیاتی کردن موثر آنها.
پی نوشت:1- ر.ک: نگاهی نوبه جنگ های صلیبی، عبدالحسین بینش، قم، پژوهشکده تحقیات اسلامی، نشر زمزم هدایت، چاپ اول،1386. همچنین روزهای سنوشت ساز در جنگهای صلیبی، بسام العسلی، ترجمه عبدالحسین بینش، پژوهشکده تحقیات اسلامی، نشر زمزم هدایت، چاپ اول، 1386.
2- شهبازی، عبدالله، زرسالاران یهودی وپارسی، استعمار بریتانیا وایران، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، چاپ اول، 1377، ج1، صص 258-296. همچنین: نگاهی نوبه جنگ های صلیبی، عبدالحسین بینش، قم، پژوهشکده تحقیات اسلامی، نشر زمزم هدایت، چاپ اول،1386، ص92.3- فراماسونری جهانی، هارون یحیی(عدنان اکتار)، ترجمه دکتر سید داوود میر ترابی، نشر المعی، چاپ اول، بهار 1385. همچنین شوالیه های معبد، نصیر صاحب خلق، نشر هلال و موسسه موعود.
4- ر.ک: عبدالظاهر، حسن عیسی، القادیانیه نشاتها و تطوراتها، کویت، دارالقلم للنشر والتوزیع، محرم 1400ه.ق و همچنین: قزوینی، سید محمد حسن، فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها، ترجمه وتدوین علی دوانی، تهران، نشر رهنمون، چاپ اول، 1382.5- ر.ک: ورزش در غرب، اسماعیل شفیعی سروستانی، نشر هلال و موعود.
6- براندازی صهیونیستی در امپراطوری عثمانی)، محسن فرسایی، نشر هلال،موسسه فرهنگی موعود عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف). چاپ اول، 1388، تهران.7- ر.ک: ماجراهای فلسطین واسرائیل، مجید صفاتاج، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران. همچنین: یهود وصهیونیسم، تحلیل عناصر قومی تاریخی ودینی یک فاجعه، احمد کریمیان، نشر بوستان کتاب، قم. همچنین: زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین، ترجمه علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ چهارم، 1376ه.ش. همچنین: پژوهه صهیونیت، کتاب دوم، به کوشش محمد احمدی، نشر مرکز مطالعات فلسطین، چاپ اول، 1381.
8- اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل، پروفسور روژه گارودی، ترجمه حمید رضا آژیر و حمید رضا شیخی، موسسه فرهنگی انتشاراتی گوهرشاد، چاپ دوم، 1385ه.ش. همچنین اسطوره های صهیونیستی در سینما، محمد حسین فرج نژاد، نشر هلال(موسسه موعود) و مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیما، چاپ اول، 1388، تهران. همچنین: سینما و افسانه سازان هولوکاست، سید ابوالحسن علوی طباطبایی، نشر کیهان. همچنین: صهیونیسم و نقد تاریخ نگاری معاصر غرب، محمد امیر شیخ نوری، نشر پژوهش گاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1388.جنگ 7ماهه یمن فصلی تازه در مطالعات کارشناسان نظامی و آگاهیهای دفاعی گشود. از جمله اتفاقات شگفت جنگ این بود که در روزهای پایانی سال 88 سعودیها به کمک فشار دیپلماسی امریکا همه مبادی ورودی و خروجی یمن را به کنترل خود درآوردند. نه تنها راههای ارسال سلاح به مبارزان یمن بسته شد بلکه راههای امدادرسانی به روی مجامع بینالمللی نیز مسدود گردید. بعد از این نیروهای الحوثی موج تازهای از عملیات خود را شروع کردند. آنها در تاکتیکهای جدید خود توانستند مراکز مختلف ارتش یمن را تصرف و سلاحهای آنان را تصاحب کنند. موفقیت پارتیزانهای الحوثی در رخنه به پادگانها و انبارهای مهمات ارتش موجب شد الحوثیان حمایت بخشی از ارتش یمن را جلب کنند. جنگ در شمال یمن با همه فراز و نشیبهای نظامی - سیاسی، یک تراژدی انسانی در خاورمیانه رقم زد. تاکنون این نبرد موجب آواره شدن 200 هزار نفر و کشته و زخمی شدن هزاران تن از مردم شده است و سربازان زیدی مسلک از آواره شدن و رنج بردن برادران همدینشان رنج میکشند.
● اولین جنگ مستقیم سعودیها
تاریخ یمن بویژه در سه دهه حیات سیاسی علی عبدالله صالح شاهد جنگ و کشمکشهای گوناگون بوده است اما آنچه مسیر این جنگ را دگرگون کرد، ورود همسایه بزرگ صنعا است. «نبرد صعده» اولین جنگی است که ارتش عربستان به طور مستقیم در آن حاضر شده است. به همین دلیل در نگاه محافل عربی معنا و مفهوم عمیقی دارد. زیرا تا پیش از این ریاض همواره در نقش نیروی پشت پرده در جنگهای خاورمیانه دخالت میکرد و حاضر نمیشد، ارتش خویش را وارد میدان سازد. ریاض هنگامی عزم ورود به جنگ صعده را کرد که جنبش مبارزاتی الحوثی ارتش صنعا را در ارتفاعات صعده متوقف ساخت. هراس از به قدرت رسیدن یک جنبش انقلابی، مهمترین انگیزه ریاض در ورود به جنگ بود. به همین سبب سعودیها عملیات زمین سوخته علیه مبارزان الحوثی را در صعده مقر اصلی این گروه پیاده کردند که این سیاست تاکنون 200هزار آواره بر جای گذاشته است. الحوثیان معتقدند مبارزه آنها پاسخی تاریخی به اندیشه توسعهطلبی سعودیها و استفاده آنها از خاک یمن است.
با این حال عربستان مدعی است که مبارزان الحوثی به خاک این کشور تعرض میکنند. این ادعای ریاض بویژه از پنجمین ماه جنگ که ارتش عربستان از تسخیر صعده ناکام ماند بیشتر مطرح شد و ریاض دائم مدعی میشود که سعودیها سربازان خود را فقط با هدف دفاع به مرزهای جنوبی فرستاده اند تا آنان را به داخل یمن پس زنند.
قریب به اتفاق ناظران یمن معتقدند که نگرانی اصلی سعودیها از انزوای اقلیت سلفیها و حنبلیها است که حدود 10درصد جمعیت یمن را تشکیل میدهند. این ناظران، میزان خشونت ورزی ارتش سعودی را نیز برپایه همین نگرانی تحلیل میکنند. حتی آمار و ارقام منتشر شده توسط سازمانهای بینالمللی نیز حاکی از قربانی شدن غیرنظامیان و تخریب مناطق مسکونی در حملات هوایی سعودیها به نواحی شیعهنشین است. این جهتگیری در نحوه جنگ نشان از تفکر ریاض برای تسویه قومی در شمال یمن دارد.
● جنگی علیه تبعیض و تحقیر
مناقشات گروه مبارزان شمال با دولت یمن ریشه عمیقی در تاریخ این کشور دارد. پس از شهادت حسین الحوثی مؤسس و رهبر گروه الحوثی، اعضای آن نام او را به نماد سازمان خویش تبدیل کردند. کشته شدن حسین الحوثی به دست دولت در سال 2004 در واقع جرقه آغاز اولین دور از جنگهای ششگانه یمن شد.
خاستگاه حسین الحوثی که از اعضای سابق پارلمان یمن بود خانواده زیدی و شهر الحوث میان صعده و صنعا بود. خانواده الحوثی وارث تیره زیدیان بود که سابقه تاریخی بلندی در یمن دارد تا حدی که عقبه آنها به سال 893 میلادی برمیگردد. گفته میشود در آن زمان یحیی بن حسین رسا علوی از عراق به شمال یمن رفت و حکومت زیدیان را در این کشور بنا نهاد. نفوذ این چهره زیدیان در جنبشهای اجتماعی این کشور تا آنجا است که اندیشه سیاسی و حکومتی او تا سال 1962 در یمن ادامه یافت. البته انقلاب سال 1962 و پس از آن هشت سال جنگ داخلی وقفهای چند ساله در حکومت زیدیان یمن ایجاد کرد. «صعده» مهمترین نماد پایگاه زیدیان در یمن بوده است. به باور اغلب کارشناسان، این منطقه همچنان تاوان وفاداری خود به زیدیان را میپردازد. اتفاق عجیب این است که حکومت مادامالعمر صنعا برای غلبه بر جنبش صعده، تیره مهم زیدیان هاشمی را به حاشیه راند و طایفه دیگر زیدیها موسوم به زیدیان غیرهاشمی را به قدرت رساند.
با آنکه در تحلیل بحران یمن برخی از جنگ مذهبی سخن میرانند اما کارشناسان ماهیت این جنگ را صرفاً سیاسی ارزیابی میکنند. به گفته آنها در یمن مذهب در خدمت سیاست قرار گرفته است. علی عبدالله صالح همیشه از سیاست ایجاد شکاف برای ادامه حکومت بهره جسته و ائتلاف با گروههای مختلف را فقط برای ثبات حکومت دنبال کرده است.
آنچه پیداست در سالهای اخیر دولت یمن به سمت گروههای وهابی و سلفی گرایش یافت تا کمک مالی عربستان را جلب کند. ضمن آن دولت یمن بر این امید است که این گروهها عامل بازدارندهای در مقابل قدرت زیدیان هاشمی در این منطقه باشد. سلفیها مقبره مقدس زیدیان را تخریب کردند جریان وهابیت به صورتهای مختلف در یمن دامن گسترد. یکی از پوششهای وهابیت برای حضور در یمن، القاعده بود که مهمترین شاخهاش را در این کشور استوار کرد. زیدیها نیز در مقابل این تهاجم ایدئولوژیک اقدام به انتشار و ترویج بیشتر متون مذهبی کردند.
آنها همچنین سازمانی تشکیل دادند که جوانان زیدی را تحت تعالیم مذهبی و نظامی قرار میداد. حوثیها در واقع از جامعهای دفاع میکردند که در معرض تهدید پاکسازی فرهنگی قرار داشت و با شمشیر دولبه ائتلاف سلفیها و دولت مواجه بود.
اما علاوه بر تهدیدات فرهنگی، عوامل دیگری مثل تبعیض سیاسی از جمله عناصر مهم در شکلگیری این جنبش بوده است. همچنین نیازهای اقتصادی و سیاسی استان صعده از طرف دولت صنعا نادیده گرفته شد و اوضاع به سمتی رفت که زیدیان هاشمی تصور کنند دیگر هیچ جایی در ساختار حکومتی یمن ندارند.
● پایان دوران بردباری
از اوایل قرن جدید روابط صنعا با شیعیان صعده رو به تیرگی نهاد و این دور از درگیری دولت یمن با الحوثیان نام جنگ ششم را به خود گرفته است. نزاع میان این دو در سال 2004 پس از کشته شدن رهبر الحوثیان آغاز شد.
جنگ اول 2004: در تابستان سال 2004 ارتش یمن یورش گستردهای را به مواضع شیعیان بویژه در استان صعده آغاز کرد. دلیل این درگیریها هراس صنعا از رواج اندیشههای حسین الحوثی رهبر آن زمان شیعیان یمن بود. دولت یمن وی را متهم کرده بود که عزم تغییر حکومت را دارد و گروهی به نام شباب المؤمنین را ساماندهی کرده تا دولت مرکزی را ساقط کند. پس از گذشت سه ماه از آغاز این تهاجم، نزدیکان حسین الحوثی از کشته شدن وی به همراه تنی چند از نزدیکانش خبر دادند. در این درگیری 500 تا 1000 نفر جان باختند.
جنگ دوم 2005: مبارزان شیعه پس از کشته شدن رهبرشان به یادبود وی نام مبارزان الحوثی را بر خود نهادند و آغاز به ساماندهی نیروهایشان کردند. رهبری این گروه را بدرالدین الحوثی پدر رهبر جانباخته به دست گرفت. در این مرحله او رهبر معنوی و عبدالله عاید الزورامی رهبری نظامی این جنبش را بر عهده داشتند. در جنگ دوم صعده رهبران جنبش الحوثی در نامهای به علی عبدالله صالح برای اولین بار نسبت به رواج پدیده بیعدالتی هشدار دادند. آنها خواستار پایان سرکوبها و برابری حقوق شیعیان و اهل سنت شدند و در مورد افزایش شکاف فرقه ای در کشور اظهار نگرانی کردند. در بهار این سال دور تازهای از درگیریها آغاز شد و حدود 1500 تن از الحوثیان کشته شدند. پس از آن عبدالله صالح به مبارزان پیشنهاد عفو در قبال پایان درگیریها داد ولی این پیشنهاد به دلیل نادیده گرفتن درخواست مبارزان از سوی ایشان رد شد. پس از آغاز درگیریها 522 نفر کشته و 2708 نفر نیز زخمی شدند. در ژوئن سال 2005 الزورامی تسلیم مقامات یمن شد و بدرالدین الحوثی به دیار باقی شتافت.
پس از درگذشت بدرالدین الحوثی، عبدالملک الحوثی و یحیی الحوثی فرزندان وی و برادران حسین الحوثی رهبری گروه را بر عهده گرفتند.
جنگ سوم 2006: بهار این سال دولت یمن 600 تن از مبارزان را آزاد کرد. در زمستان، مبارزان در یک درگیری که 6 کشته و 20 زخمی در پی داشت بر یک پایگاه ارتش چیره شدند. پس از آن درگیریهای پراکندهای در استان صعده رخ داد که پیامد آن 3 کشته از مبارزان و 16 کشته و 30 زخمی از سوی ارتش یمن بود. در پی این رخداد، دولت مبارزه گستردهای را با 30 هزار ارتشی آغاز کرد که در دو هفته 200 کشته از ارتش و 260 کشته از مبارزان بر جای گذاشت.
جنگ چهارم 2007: اواخر بهار این سال پیمان آتشبسی میان دو طرف با میانجیگری قطر بسته شد.اما این پیمان نقض شد. در آن پیمان دولت یمن متعهد شد تا مبارزان را آزاد کند، مناطق جنگی را بازسازی و با کمک کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل آوارگان را ساماندهی کند.
جنگ پنجم 2008: در پی یورش نیروهای ارتش به یکی از پایگاههای مبارزان 6 نفر کشته و 20 نفر زخمی شدند و دور تازهای از درگیریها آغاز شد. سه روز پس از آن انفجار یک بمب در یک مسجد پس از نماز جمعه شمار زیادی کشته و زخمی برجای گذاشت. دولت انگشت اتهام را به سوی مبارزان نشانه گرفت اما آنان این اتهام را رد کرده و آن را فریب افکار عمومی بوسیله دولت برای سرکوب و فشار بیشتر بر شیعیان دانستند. در کشمکشهای پس از این بمبگذاری سه سرباز یمنی و 4 تن از مبارزان کشته شدند در 12 ماه مه درگیریها میان ارتش یمن و مبارزان باعث کشته شدن 13 سرباز و 16 مبارز الحوثی شد. در 17 ژوئیه عبدالله صالح پایان جنگ با مبارزان صعده را اعلام کرد.
جنگ ششم 2009 – 2010: در ماه آگوست سال 2009 پس از حدود یک سال آرامش شکننده، درگیریها دوباره آغاز شد و با دخالت اردن، عربستان و امریکا تا سال 2010 ادامه یافت. در ژانویه 2010 گروه الحوثی پیشنهاد مشروط آتشبس را ارائه داد که دولت یمن آن را رد کرد. بالاخره در ماه فوریه پیمان آتشبسی میان دو طرف به امضا رسید که البته آرامش به وجود آمده نسبی و بسیار شکننده است.
● بازگشت به نقطه صفر
با گذشت بیش از 5 سال از آغاز جنگ زنجیرهای میان دولت یمن و مبارزان صعده برای صنعا مسجل شده که راهی برای تسخیر پایگاه قدرت شیعیان این کشور ندارد. حتی برخی شرکای غربنشین او نیز هشدار دادهاند که راهحل نظامی گزینه موفقی برای ایجاد ثبات در یمن نیست. فرضیه مداخله نظامی خارجی نیز با ناکامی سعودیها رنگ باخت. این مداخلات موجب گسترش و طولانی شدن آن میشد. همچنان که شاهد آن هستیم که جداییطلبان جنوب از فرصت به وجود آمده استفاده کرده و دوباره پرچم استقلال برافراشتهاند.
اکنون همه چیز در صحنه یمن به نقطه صفر بازگشته است. شیرازه انسجام موزائیکی که دولت علی عبدالله صالح ایجاد کرده بود آرام آرام از هم میگسلد. صالح توانسته بود اتحاد یمن و موازنه قدرت را به نفع خود به هم زند. اما اکنون ورق برگشته است.
سیاست تسویه قومی در شمال، جنوبیها را نیز هراسناک کرده است. لذا جنوب چپگرا همزمان با جنگ الحوثی ها مبارزه خود را شروع کرده است. حزب سوسیالیست یمن از ائتلاف ملیگرایان و کمونیستها تشکیل شده و از سوی کشورهای مختلف نظیر لیبی و سوریه حمایت میشد. حال حدود 51 سال پس از جنگ ویرانگر شمال و جنوب، جداییطلبان جنوب بار دیگر به دلیل سرخوردگی از سیاستهای دولت و وضع بد اقتصادی و اجتماعی خواهان استقلال این بخش از کشور شدهاند.
● یمن پایگاه امریکا
رشد فزاینده جنبش الحوثی از چند سو، موقعیت منطقهای امریکا را به چالش کشاند. از زمانی که چشمانداز پیروزی الحوثی ها و شکست عبدالله صالح آشکار شد امریکاییها هشدار دادند که این حادثه نباید منطقه استراتژیک خاورمیانه را تحت تأثیر قرار دهد و به الگوی سایر گروههای مقاومت در کشورهای طرفدار غرب تبدیل شود. لذا امریکا و سپس اروپا همصدا با شورای همکاری خلیجفارس نیز مبارزه جنبش الحوثی را محکوم کردند. برای امریکا در اوج ناکامی در افغانستان، پیروزی جریانی با اندیشه استقلالطلبی مساوی است با به خطر افتادن منافع اقتصادی و از دست دادن پایگاه دیگری در منطقه استراتژیک خاورمیانه.
به همین دلیل امریکا پس از حادثه روز کریسمس در حمله فاروق عبدالمطلب به هواپیمای آمستردام – دیترویت، به بهانه مبارزه با القاعده نظامیان خود را راهی یمن کرد و یمن را یکی از پایگاههای جنگ علیه تروریسم اعلام کرد. اما قصد اصلی واشنگتن نجات سعودیها و حکومت عبدالله صالح از خطر الحوثیان است ضمن آن که پیش از این مناسبات یمنیها با امریکاییها در جریان واقعه 11 سپتامبر تیره شده بود. یمنیها به وضوح آنچه را که در عراق و افغانستان اتفاق افتاد نماد اشغال سرزمینهای اسلامی خواندهاند به عقیده آنها این جنگ در واقع جنگ علیه مسلمانان است.پس از حملات یازده سپتامبر بسیاری از شهروندان یمنی بدون هیچ دلیلی دستگیر و در زندان مخفی سیا زندانی شدند لذا طرح مبارزه با تروریسم امریکا از نظر یمنیها از پایه کج نهاده شده است.
منبع : ویژه نامه ایران
گروه فرهنگی- وقتی پای حرف های حاج حسین می نشینی انگار یک سطل آب یخ رویت ریخته اند؛ او از روزهای نبرد می گوید؛ از فکه، طلائیه، شلمچه و از امروز و نبرد امروز. از مسیر دیروز می گذرد تا امروز را به تو بفماند. در جنگ کسی استراحت نمی کرد و تو استراحت کردی. وقتی نهیبش را با وجودت حس می کنی تازه حجاب روزمرگی هایت کنار می رود.
حرف های حاج حسین مقدمه نمی خواهد. حرفهایش شاید بیشتر به درد افسران جنگ نرم بخورد. جنگی که اکنون کمی مختصاتش تفاوت پیدا کرده؛ اما همچنان به قوت خود باقی است. نبرد از آغاز بوده و تا هست، خواهد بود. تنها این مختصات است که تغییر می کند و افسران جنگ بیش از هر چیز باید مختصات جدید جنگ را در هر برهه بشناسند تا بتوانند میدان دار نبرد باشند. نباید معرکه را رها کنند بلکه باید دنبال مختصات جدید بگردند. آنچه در پی می آید،
13ﺷﻬﺮﻳﻮر 1359، ﻋﺮاق ﺑﻌﺪ از اینکه ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﻳﻜﻲ-دو ﺳﺎل ﻣﺎ را در ﻛﺮدﺳﺘﺎن و ﺷﻠﻮﻏﻲ ﻫﺎی ﻛﺮدﺳﺘﺎن اذیت کرد، و بعد از ﮔﺮد و ﺧﺎک ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در ﻣﺮز اﻳﺮان و ﻋﺮاق و در ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ صورت داد و بعد از درﮔﻴﺮی ﻫﺎی ﺧﻠﻖ ﻋﺮب، ﺟﻨﮓ را ﺷﺮوع ﻛﺮد. زد و آﻣﺪ ﺟﻠﻮ. ﻳﻚ ﺑﻤﺒﺎران ﻣﺸﺘﻲ ﻫﻢ ﺗﻬﺮان را ﻛﺮد و ﻓﺮودﮔﺎه و ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺟﺎی دﻳﮕﺮ را. و ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﻣﺮدم ﻫﻤﻪ ﺧﺒﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺷﺪه اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻳﻚ!
دو!
ﭼﻨﺪ روزی ﻛﻪﮔﺬﺷﺖ، ﻗﻄﻌﻲ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮوﻧﺪ. این ﺟﺪا از درﮔﻴﺮی ﻫﺎی ﭘﺮاﻛﻨﺪه در ﺑﻴﺎﺑﺎن ﻫﺎ و ﺑﻌﻀﻲ درﮔﻴﺮیﻫﺎی ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ در ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺑﻮد. ﺣﻀﺮت اﻣﺎم اﻋﻼم ﻛﺮد ﻛﻪ دﺷﻤﻨﻲ آﻣﺪه اﺳﺖ، دزدی آﻣﺪه اﺳﺖ ﺳﻨﮕﻲ اﻧﺪاﺧﺘﻪ اﺳﺖ و رﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﺷﻴﺮﺟﻮان ﻫﺎ! ﺑﭽﻪ ﺷﻴﺮﻫﺎ! ﺷﻴﻌﻪ ﻫﺎی اﻣﻴﺮاﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ! عاشقهای اﻧﻘﻼب! ﺟﻮان ﻫﺎ! ﻳﺎ ﻋﻠﻲ! ﺑﺰﻧﻴﺪ ﺑﺮﻳﻢ. ﻣﻠﺖ ﭘﺎ ﺷﺪﻧﺪ رﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ. اﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻧﺮﻓﺘﻨﺪ. ﺟﻨﮓ ﺷﺮوع ﺷﺪ اﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻧﺮﻓﺘﻨﺪ. ﻳک ﻋﺪه ﻫﻢ ﻛﻪ رﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ ﭼﻨﺪ دﺳﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ.
ﻳﻜﻲ ﺷﺪ ﺷﻬﻴﺪ ﭼﻤﺮان و ایستاد. رﻓﺖ در دﻫﻼوﻳﻪ و ﺳﻮﺳﻨﮕﺮد و دﻋﻮا و درﮔﻴﺮی... ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﮔﻲ ﻣﺠﻠﺲ را رﻫﺎ ﻛﺮد، وزارت دﻓﺎع را رﻫﺎ ﻛﺮد و ﻳﻚ ﻛﻼﺷﻴﻨﻜﻒ به دست گرفت، و رﻓﺖ ﻛﻒﺳﻮﺳﻨﮕﺮد و دﻫﻼوﻳﻪ، ﺷﺪ ﭼﻤﺮان.
ﻋﻠﻢ اﻟﻬﺪی ﻫم ﺑﺴﺎط ﻻﻧﻪ ﺟﺎﺳﻮﺳﻲ و ﺣﺮف و ﺣﺪﻳﺚ ﺳﻴﺎﺳﻲ و ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺗﻲ را رﻫﺎ ﻛﺮد و رﻓﺖ، ﺷﺪ ﻋﻠﻢ اﻟﻬﺪی. آنجا ایستاد در درﮔﻴﺮی -ﭼﻲ ﺷﺪ را ﻛﺎری ﻧﺪارﻳﻢ- ﻟﻪ ﺷﺪ و ﻣﺎﻧﺪ و دﺷﻤﻦ دورش زد و ﺑﻌﺪ ﺟﻨﺎزه ﻋﻠﻢ اﻟﻬﺪی رو ﭘﻴﺪا ﻛﺮدﻧﺪ. ﺟﻬﺎن آرا ﻫﻢ ﻳﺎ ﻋﻠﻲ ﮔﻔﺖ و ام-ﻳﻚی، ﺗﻔﻨﮕﻲ، ﺑﺴﺎﻃﻲ، راه اﻧﺪاﺧﺖ و ﺷﺪ درﮔﻴﺮی ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ. ﺷﻬﻴﺪ ﺷﻴﺮودی ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺖ ﭘﺸﺖ هلیکوپترش، رﻓﺖ ایستاد ﺗﻮ دﺷﺖ ذﻫﺎب. اﻳﻦ ﺗﺎﻧﻚ را ﺑﺰن، آن ﺗﺎﻧﻚ رو ﺑﺰن، و دﻳﺪﻳﺪ ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﻳﺎ ﺧﺎﻃﺮات ﻳﺎ ﺳﺮﻳﺎل را، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی اﻳﻨﻜﻪ در ﻏﺮﻳﺒﻲ و ﻏﺮﺑﺖ ایستاد ﺷﻴﺮودی و ﻳکﺟﺒﻬﻪ رو ﺑﻪ ﻛﻤﻚ ﺑﻘﻴﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ، ﺑﺴﻴﺠﻲ و ﺟﻬﺎدی و ارﺗﺸﻲ و ﺳﭙﺎﻫﻲ ﺟﻤﻊ اش ﻛﺮدﻧﺪ.
چه دارﻳﻢ ﻣﻲ ﺑﺎﻓﻴﻢ ﺑﻪ ﻫﻢ؟ ﻣﻲ ﺑﺎﻓﻴﻢ ﺑﻪﻫﻢ ﻛﻪ 31 ﺷﻬﺮﻳﻮر ﺟﻨﮓ ﺷﺮوع ﺷﺪ، ﻫﻤﻪ اﻳﺮان ﻓﻬﻤﻴﺪﻧﺪ ﺟﻨﮓ ﺷﺮوع ﺷﺪه. ﻫﻤﻪ اﻳﺮان ﻓﻬﻤﻴﺪﻧﺪ ﺟﻨﮓﺷﺪه، اﻣﺎ ﻫﻤﻪ اﻳﺮان ﺟﺒﻬﻪ ﻧﺮﻓﺘﻨﺪ. اﮔﺮ می رﻓﺘﻨﺪ شاید جنگ ﻫﺸﺖ ﺳﺎل ﻃﻮل ﻧﻤﻲ ﻛﺸﻴﺪ. ﻫﻤﻪ آنهایی ﻫﻢ ﻛﻪ رﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ، ﻋﻠﻢ اﻟﻬﺪی و ﭼﻤﺮان و ﺧﺮازی و ﺑﺎﻛﺮی و ﻫﻤﺖ و ﺣﺎج اﺣﻤﺪ ﻧﺸﺪﻧﺪ. ﺧﻴﻠﻲ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺟﺒﻬﻪ آﻣﺪﻧﺪ، ﺗﺎزه ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎت ﭘﺸﺖ ﻛﻠﻪ ﺷﺎن را ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻲ ﻛﻪ: «ﺑﺎﺑﺎ، ﭘﺎﺷﻮ ﻧﺘﺮس!» دوﺷﻜﺎ ﻣﻲ زد، ﻛُﭗ ﻛﺮده ﺑﻮد، ﻛﻪ ﺑﺒﺮﻳﻤﺶ ﺟﻠﻮ. ﺟﻨﮕﻨﺪه ﻫﻢ ﻣﺎ ﻛﻢ داﺷﺘﻴﻢ.
آﻗﺎ! ﭘﺲ ﺟﻨﮓ روی دست ﻛﻲ ﻣﻲ ﭼﺮﺧﻴﺪ؟ ﺟﻨﮓ روی دست ﻳک ﻋﺪه آدم ﻣﻲ ﭼﺮﺧﻴﺪ ﻛﻪ درک درﺳﺘﻲ داشتند از ﺟﻨﮓ، و ﻣﺘﻜﻲ ﺑﻪ اﻳﻤﺎن و اراده و ﻋﻘﻞ و ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺧﻮدﺷﺎن ﺷﺪﻧﺪ، رﻓﺘﻨﺪ و اﻳﺴﺘﺎدﻧﺪ وﺳﻂ ﻣﻴﺪان. ﻳک ﺗﻌﺪاد ﺑﺮ و ﺑﭽﻪﻫﺎی ارﺗﺶ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺗﺎﻧﻚ را می شناختند، ﺗﻮپ را می شناختند و ﮔﻠﻮﻟﻪ را می شناختند، ﺑﻪ اﻳﻨﻬﺎ ﻳﻚ آﻣﻮزش ﻫﺎﻳﻲ دادﻧﺪ. ﭼﻮن آن موقع ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ در ﺟﻨﮓ را "آﻧﻬﺎ" ﺑﻠﺪ ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﻌﺪ از اﻳﻦ ﻃﺮف ﺑﻮﻣﻲ ﺳﺎزی ﺷﺪ ﺑﺎ ﻧﮕﺎه ﻣﻌﻨﻮی و ﺑﺴﻴﺠﻲ و اﻳﻤﺎﻧﻲ و ﺣﺰب اﻟﻠﻬﻲ و ﺳﭙﺎﻫﻲ. ﻳکﺑﺴﺎط ﺟﺪﻳﺪی ﺑﻪ ﭘﺎ ﺷﺪ.
ﺟﻨﮓ رﻓﺖ ﺟﻠﻮ، اﻣﺎم ﻓﺮﻣﻮد ﺟﻨﮓ در رأس اﻣﻮر اﺳﺖ. ﺑﺎز ﭘﻮل ﻫﺎ ﻳﻚ ﺟﺎی دﻳﮕر ﺷﺎﻳﺪ... ﺑﺎز ﺗﺪاﺑﻴﺮ ﻳﻚ ﺟﺎی دﻳﮕر ﺷﺎﻳﺪ... ﺗﺎ رﺳﻴﺪﻳﻢ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﻣﺎم ﻓﺮﻣﻮد ﻗﺒﻞ از قطعنامه -ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ 1/11 ﺑﺎﺷد- اﻣﺎم ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ: ای اﺣﺮار، ای آزادﮔﺎن، ﺑﻪ ﭘﺎ ﺧﻴﺰﻳﺪ، اﻣﺮوز اﻳﺮان ﻛﺮﺑﻼﺳﺖ. ای ﺣﺴﻴﻨﻴﺎن ﺑﻪ ﭘﺎﺧﻴﺰﻳﺪ. اﮔﺮ دﻳﺮ ﺑﺠﻨﺒﻴﺪ زﻳﺮ ﭼﻜﻤﻪ آﻧﻬﺎ ﺧﺮد ﻣﻲ ﺷﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺣﺘﻲ آخ ﻫﻢ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ. اﻳﻦ ﺟﻤﻼت اﻣﺎم اﺳﺖ 3-4 ﻣﺎه ﻗﺒﻞ از اﻳﻨﻜﻪ ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ را ﺑﭙﺬﻳﺮد. ﻛﻪ اوﺿﺎع ﺟﺒﻬﻪ دﻳﮕر ﻧﻴﺮو ﺗﻮﻳﺶ ﻧﺒﻮد. ﺟﻨﮓ ﻋﺎدی ﺷﺪه ﺑﻮد. ﺣﺮف و ﺣﺪﻳﺚ ﻫﺎ ﻋﺎدی ﺷﺪه ﺑﻮد. ﻫﻤﻪ دﻳﮕر ﻧﻤﻲ رﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ. می گفتند: «ﺣﺎﻻ ﻣﻲ روﻳﻢ! ﺑﮕﺬار ﺗﺮم ﺗﻤﻮم ﺑﺸﻪ. ﺑگﺬار داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻤﻮم ﺑﺸﻪ. ﺗﺎﺑﺴﺘﻮن ﻧﻪ، زﻣﺴﺘﻮن. ﭼﺮا ﻣﻦ؟ ﭼﺮا ﺗﻮ؟ ﭼﺮا ﻣﺎ؟ ﺑﺴﻪ دﻳﮕﻪ! ﺗﺎ کی؟...»
ﻋﺎدی ﺷﺪه ﺑﻮد. ﻣﻮﺷﻚ اوﻣﺪه ﺑﻮد ﺗﻮی ﺷﻬﺮ. ﭼﻬﺎرﻣﺎه ﺑﻌﺪ ﻫﻢ اﻣﺎم ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ را ﻗﺒﻮل ﻛﺮد. ﺑﻪ ﻳﻚ ﻧﮕﺎه زﻫﺮ را ﺑﻬﺶﻧﻮﺷﺎﻧﺪﻧﺪ. (می گویند ﺗﻴﺮ را دﺷﻤﻦ ﻣﻲ زﻧﺪ، زﻫﺮ را ﺧﻮدی ﻣﻲ دﻫﺪ) و اﻣﺎم ﮔﻔﺖ ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ. در آن ﭘﻴﺎم چه ﮔﻔﺖ؟ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎل آﻧﺎﻧﻜﻪ ﺟﺒﻬﻪ رﻓﺘﻨﺪ. ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎل آﻧﺎﻧﻜﻪ در اﻳﻦ ﻣﻌﺮﻛﻪ اﻳﺴﺘﺎدﻧﺪ و ﺑﺪا ﺑﻪ ﺣﺎل آﻧﻬﺎ ﻛﻪ زن و ﻣﺎل و ﺑﭽﻪ و زﻧﺪﮔﻴﺸﺎن را از اﻳﻦ ﻣﻌﺮﻛﻪ دور داﺷﺘﻨﺪ و...
اﻳﻦ روﻧﺪ ﻣﺎ در ﺟﻨﮓ ﺑﻮد. ﺟﻨﮓ ﺷﺮوع ﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﻓﻬﻤﻴﺪﻧﺪ، ﻫﻤﻪ ﻧﺮﻓﺘﻨﺪ. آن ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ رﻓﺘﻨﺪ ﻫﻤﻪ آن ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ، ﻧﺸﺪﻧﺪ. ﺟﻨﮓ روی دست ﻳک ﻋﺪه ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﻋﺎﺷﻖ، ﻧﻴﺮوی ﻣﻮﻣﻦِ معتقد ﺗﻮﻓﻴﻖ دار ﻣﻲ ﭼﺮﺧﻴﺪ. ﺑﻘﻴﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﻢ ﻛﻪ آﻣﺪه ﺑﻮدﻧﺪ ﺟﺒﻬﻪ -ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ یک درصد کل ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻳﺮان!- آن ﻫﺎ ﻫﻢ زﻳﺮ ﻋﻠﻢ اﻳﻦ ﺗﻮﻓﻴﻖ دارﻫﺎ ﺳﻴﻨﻪ ﻣﻲ زدﻧﺪ. آﺧﺮش ﻫﻢ اﻳﻨﺠﻮری ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ را ﺑﻪ اﻣﺎم ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻛﺮدﻧﺪ.
در ﺣﺎﻟﻴ ﻜﻪ در ﻛﺮﺑﻼی 5 ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ آن ﻧﺒﺮد ﺟﺎﻧﺎﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ از ﻧﻮﻧﻲ ﻫﺎ رد ﺷﺪﻧﺪ، ﻋﺮاق ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ را ﻧﻮﺷﺖ. ﺑﺮوﻳﺪ ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ را ﺑﺨﻮاﻧﻴﺪ؛ ﺑﻨﺪﻫﺎﻳﺶ ﻫﻤﻪ اش ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﻣﺎﺳﺖ، ﻫﻴﭻ ﺑﻨﺪی ﺑﻪ ﺿﺮر ﻣﺎ ﻧﺪارد: ﻣﺘﺠﺎوز ﻣﻌﻠﻮم ﺷﻮد؛ ﺧﺴﺎرت داده ﺑﺸﻮد؛ ﺑﻪ ﻣﺮزﻫﺎ ﺑﺮﮔﺮدﻳﻢ. وﻟﻲ اﻣﺎم ﻗﺒﻮل ﻧﻤﻲ ﻛﺮد، ﭼﻮن در ﻣﻮﺿﻊﻗﺪرت ﺑﻮدﻳﻢ. ﻓﺮض ﻛﻦ ﻣﺎ ﺑﺮوﻳﻢ در ﻳﻚ ﻧﻘﻄﻪ ای ﻛﻪ در ﻣﺬاﻛﺮات ﻫﻤﻪ اﻳﻦ ﺑﻨﺪﻫﺎ ﻗﺒﻮل ﺑﺸﻮد، ﻫﻤﻪ اﻳﻦ ﺑﻨﺪﻫﺎ اﺟﺮا ﺑﺸﻮد. و اﻟﺎ دﺷﻤﻦ ﻛﻪ اﺟﺮا ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ. ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ وﻟﻲﻣﻲ زﻧﺪ زﻳﺮش. ﻛﻪ زد زﻳﺮش! دﻳﺪﻳﺪ ﺑﻌﺪ از ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ ﮔﺎزش را ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ آﻣﺪ. درﺳﺖ؟ وﻟﻲ آﻣﺪﻧﺪ و ﻛﺎر را ﺑﻪ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ رﺳﺎﻧﺪﻧﺪ و اﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﺷﺪ. اﻳﻦ ﺟﺎ را ﻧﮕﻪ دار ﻳﻚ دوره ﺗﺎرﻳﺨﻲ را!
رﻓﻴﻖ!
"ﻳک ﻧﻔﺮ" در ﻣﻤﻠﻜﺖ اﺟﺎزه دارد اﻋﻼم ﺟﻨﮓ ﻛﻨﺪ! ﻓﻘﻂ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﻣﻌﻈﻢ ﻛﻞ ﻗﻮا. ﻓﻘﻂ «رﻫﺒﺮی» ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ اﻋﻼم ﺟﻨﮓ ﻛﻨﺪ. و دوﺑﺎر در ﻣﻤﻠﻜﺖ ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﻲ اﻋﻼم ﺟﻨﮓﺷﺪه اﺳﺖ. ﻳﻚ ﺑﺎر در ﻋﺼﺮ 31 ﺷﻬﺮﻳﻮر 1359 -ﺑﺎ اﻳﻦ روﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮاﻳﺖ ﮔﻔﺘﻢ- و ﻳﻜ ﺒﺎر ﻫﻢ ﭼﻨﺪ وقت ﭘﻴﺶ آﻗﺎ اﻋﻼم ﺟﻨﮓ ﻛﺮد. ﺟﻨﮓ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺗﻤﺎم ﻋﻴﺎرِ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ دﺷﻤﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﺎ ﺷﺮوع ﺷﺪ. اﻳﻦ ﻣﺴﺨﺮه ﺑﺎزی ﻫﺎی ﺧﻴﺎﺑﺎن ﻫﺎ و راﻫﭙﻴﻤﺎﻳﻲ ﻫﺎ را رها کن! اﻳﻦ ﻫﺎ را ﺟﻨﮓ نمی گویم، اﻳﻦ ﻫﺎ دود ﺟﻨﮓ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻫﺎ ﮔﺮد و ﺧﺎک رزﻣﺎﻳﺶ ﻗﺒﻞ از ﺟﻨﮓ اﺳﺖ. اﻳﻦﻫﺎ ﻳﻚ ﺗﻚ اﻳذاﻳﻲ دﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺗﺴﺖ ﺑﮕﻴﺮد. ﻳﺎ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮد ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺰﻧﺪ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺟﻠﻮ، ﻣﺤﺎﺳﺒﺎﺗﺶ ﻏﻠﻂ ﺑﻮد.
ﻳﻚ ﺗﻜﻲ ﻛﺮد ﻳﻚ رزﻣﺎﻳﺸﻲ ﻛﺮد. درﺳﺖ؟ ﺟﻨﮓﺗﻤﺎم ﻋﻴﺎر دﺷﻤﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﺎ ﺷﺮوع ﺷﺪ. آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮد ﺷﺒﻴﺨﻮن، آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮد ﺗﻬﺎﺟﻢ، آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮد ﻧﺎﺗﻮ، ﺣﺎﻻ اﻋﻼم ﺟﻨﮓ ﺗﻤﺎم ﻋﻴﺎر دﺷﻤﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﺎ در ﺟﺒﻬﻪی ﻧﺮم. چه ﻣﻴﺨﻮاﻫﻴﻢ ﺑﮕﻮﻳﻴﻢ اﻣﺮوز ﺑﺎ ﻫﻢدﻳﮕﺮ؟
دﺷﻤﻦ وارد ﺣﺪود ﻣﺎ ﺷﺪ. دﺷﻤﻦ وارد ﺳﺮﺣﺪات ﻣﺎ ﺷﺪ. ﺑﭽﻪ ﻫﺎ دﺷﻤﻦ آمد، آمد، ﻳک ﻣﺮﺗﺒﻪ آﺗشش را رﻳﺨﺖ. ﻳﻌﻨﻲ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻮش ﺷﺪی، ﺗﺎ ﺑﻪ ﮔﻮش ﺷﺪی، ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ ﻳﻚ ﻋﺎﻟﻤﻪ از ﻋﻘﻮل و ﻗﻠﻮب ﺑﭽﻪﻫﺎی ﻣﺎ ﻓﺘﺢ ﺷﺪه. ﻳﻘﻴﻦ ﻫﺎ، ﺷﻚ ﺷﺪه، ﺣﺐ ﻫﺎ، ﺑﻐﺾ ﺷﺪه.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺣﺎﻟﺖ، ﺣﺎﻟﺖ ﺟﻨﮕﻲ اﺳﺖ. ﻧﻪ دوﺑﺎره ﺷﻠﻮغ ﭘﻠﻮﻏﻲ و ﻓﺘﻨﻪ و ...، ﺑﺤﺚ ﻫﺎی زﻳﺮﺳﺎﺧﺘﻲِ اﺳﺎﺳﻲ را ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻢ. ﺷﻠﻤﭽﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ، ﻓﻜّﻪ اﻣﻴﺮﻛﺒﻴﺮه، ﻃﻼﺋﻴﻪ ﻋﻠﻢ و ﺻﻨﻌﺘﻪ. ﻫﺮ ﻛﺪام از ﻳﺎدﻣﺎن ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ رﻓﺘﻲ می ایستادی آﻧﺠﺎ گریه می کردی! ﺷﻬﺎدت، ﺷﻬﺎدت، ﺷﻬﺪا ﻗﺮﺑﻮﻧﺘﻮن ﺑﺮم! ﻧﻤﻲ ﺧﻮاد ﻗﺮﺑﻮﻧﺸﻮن ﺑﺸﻲ! اﻳﻨﻘﺪر ﻛﺎر ﺧﺮاب ﺷﺪه اوﻧﻬﺎ آﻣﺪﻧﺪ و دارﻧﺪ ﻗﺮﺑﻮن ﺷﻤﺎ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ! ﭘﺮﻳﺸﺐ ﻳﻚ ﺑﭽﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻦ را دﻳﺪ ﮔﻔﺖ: «ﺣﺎج ﺣﺴﻴﻦ، ﭘﺮﻳﺸﺐ ﺧﻮاب ﺑﺎﺑﺎم رو دﻳﺪم ﺑﻌﺪ از ﻣﺪت ﻫﺎ، ﭘﺮﻳﺸﻮن و ﺧﺎﻛﻲ آﻣﺪه ﻳﻪ ﻣﻮﺗﻮر ﺳﻮاره، داره ﺧﻴﺎﺑﻮن اﻧﻘﻼب را ﻣﻲ ره و ﻣﻴﺎد.» اون ﻫﺎ ﻧﻴﻮﻣﺪﻧﺪ؟ "اونﻫﺎ" اوﻣﺪﻧﺪ ﺗﻮ ﻣﻴﺪون دﻳﮕﻪ.
اول از ﻫﻤﻪ ﻣﺸﻜﻞ اﺳﺎﺳﻲ این هست که ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎور ﻧﺪارﻧﺪ ﺟﻨﮓ ﺷﺮوع ﺷﺪه. آﻗﺎ ﮔﻔﺖ ﺟﻨﮓ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻗﺒﻠﺶﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﻏﺰه، ﻗﺒﻠﺶ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﻟﺒﻨﺎن. آﻗﺎ ﻣﻴﮕویند ﻟﺒﻨﺎن، ﻣﺎ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻴﻢ: ﻟﺒﻨﺎن، ﻟﺒﻨﺎن، ﻟﺒﻨﺎن! آﻗﺎ ﻣﻴﮕوویند ﻏﺰه، ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻴﻢ: ﻏﺰه، ﻏﺰه، ﻏﺰه،...! ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺷﺪﻳﻢﺳﻴﺴﺘﻢ داﻟﺒﻲ، ﻓﻘﻂ اﻛﻮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﺣﺮف آﻗﺎ را! دﺷﻤﻦ وارد ﺳﺮﺣﺪات ﻣﺎ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺨﺶ ﻫﺎﻳﻲ از ﺧﺎﻛﺮﻳﺰ داﻧﺸﮕﺎه ﻓﺘﺢ ﺷﺪه. ﺗﻌﺪادی از ﺳﻨﮕﺮﻫﺎ ﻓﺘﺢ ﺷﺪه. ﺗﻌﺪادی ﺟﻨﺎزه ﻛﻒ داﻧﺸﮕﺎه رﻳﺨﺘﻪ، ﺑﻮی ﮔﻨﺪ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﺑﻮی ﺗﻌﻔﻦ داره ﺑﻴﻤﺎری ﻫﺎ و ﻣﻴﻜﺮوب ﻫﺎ و ﻣﺮض ﻫﺎ رو دور ﺧﻮدش ﺟﻤﻊ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. ﺗﻌﺪادی ﺗﻴﺮ ﺧﻮردﻧﺪ دارﻧﺪ، ﺧﻮن رﻳﺰی ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻫﻨﻮز ﺗﻮ ﺣﺎﻟﺖ اﻏﻤﺎ و ﺑﻴﻬﻮﺷﻲ ﻧﺮﻓﺘﻨﺪ. ﺗﻌﺪادی ﺑﻴﻦ ﻣﺎ و آن ﻃﺮف ﻣاﻧﺪﻧﺪ، ﻣﻮﺟﻲ ﺷﺪند، ﻧﻤﻲ دانند ﻛﺪوم ﻃﺮﻓﻲ ﺑﺮوﻧﺪ.
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺟﻬﺎن آرای اﻳﻦ ﺟﻨﮓ ﻛﻴﻪ؟ ﻫﻤﻪ ﻧﺸﺴﺘﻴﺪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﺪ اﻧﻘﻼب ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، وزارت ﻋﻠﻮم، دوﻟﺖ،... ﺷﺶ ﺗﺎ ﺟﺒﻬﻪ اﻟﻜﻲ ﺑﺮای ﺧﻮدﻣﻮن ﺑﺎز ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ، دوﺑﺎره ﻣﻲﻛﺸﻴﻢ ﻛﻨﺎر ﺗﻴﺮ ﺑﺨﻮرد ﺑﻪ آﻗﺎ! ﺗﺎ آﻗﺎ ﻣﻲﮔﻮﻳنﺪ ﻧﺨﺒﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺎﻫﻤان ﺑﻪ ﺳﻴﺎﺳﻴﻮن اﺳﺖ. ﺗﺎ آﻗﺎ ﻣﻴﮕویند ﺧﻮاص ﻧﮕﺎهمان ﺑﻪ آﻗﺎﻳان ﻗﻢ اﺳﺖ. ﻧﺨﺒﻪ داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻠﻢ و ﺻﻨﻌﺖ، داﻧﺸﮕﺎه ﺷﺮﻳﻒ، اﻳﻨﺠﺎ ﻛﻴست؟ ﺧﻮاص آﻗﺎ اﻳﻨﺠﺎ ﻛﻴست؟
ﻣﺎﺣﺎﻟﺘﻤﻮن ﺑﺎ ﻗﺒﻞ از ﺟﻨﮓ ﻧﺮم ﻛﻪ آﻗﺎ اﻋﻼم ﻛﺮد، اﻓﺴﺮ ﺟﻮان، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه، ﻓﺮق ﻛﺮد؟ ﻓﺮﻗﻲﻧﻜﺮده. ﻣﻴﮕویم: «ﺧﺎﻧﻢ ﺷﻤﺎ ﻛﻲ ﻣﻴﺮوی ﺧاﻧﻪ؟» میﮔوید: «ﻣﺎ ﺳﺎﻋﺖ 2 ﻛﻼسﻫﺎیمان ﺗﻤام ﺷد ﻣﻴﺮوﻳﻢﺧاﻧﻪ.» ﺑﺮادر، ﺷﻤﺎ ﻛﻲﺗﺸﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﺑﺮﻳﺪ؟ ﺟﻮاب ﻣﻲ دﻫﺪ:«ﻣﺎ ﻫﻢ دﻳﮕﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻳﻢ ﺧﻮﻧﻤﻮن دﻳﮕﻪ!» روش ﻫﺮ ﺷﺒﻤﻮن ﺑﺮﻗﺮاره. ﻟﺒﺎس و آﻧﻜﺎردﻣﻮن ﺑﺮﻗﺮاره. ﻣﻬﻤﻮﻧﻲ ﻫﺎ ﻣﻮن ﺑﺮﻗﺮاره. ﻫﺮ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﻢ دﻟﻤﻮن ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺐﻋﻴﺪ ﺑﺮﻳﻢ راﻫﻴﺎن آﺑﻐﻮره ﺑﺮﻳﺰﻳﻢ. ای ﺑﻪ ﮔﻮر ﺳﻴﺎه! ﻫﻤﻪ زﻧﺪﮔﻴﻤﻮن داره ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻣﻲ ﭼﺮﺧﻪ، ﺑﻌﺪ ﻗﺮﺑﻮن ﺷﻬﻴﺪ ﻫﻤﺖ و ﺟﻬﺎن آرا و اوﻧﻬﺎ ﻣﻲروﻳﻢ ﻛﻪ ﭼﻨﺪﺷﺐ ﺑﻮد ﻧﺨﻮاﺑﻴﺪه ﺑﻮدﻧﺪ، رﻓﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ ﺗﻮ ﻣﻌﺒﺮ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﻓﻘﻂ ﻗﺮﺑﻮن اوﻧﻬﺎ ﺑﺮﻳﻢ ﻛﻪﻣﻲ رﻓﺘﻨﺪ روی ﻛﺎﻟﻚ و ﻧﻘﺸﻪ، ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ ﺑﺤﺚ ﻣﻲ ﻛﺮدﻧﺪ ﺗﺎ ﻳﻚ ﻣﻌﺒﺮ ﺑﺮای ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ. اون وﻗﺖ ﻗﺮﺑﻮن اوﻧﻬﺎ ﺑﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﺎه، ﭼﻬﻞ روز ﻫﻤﺖ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺑﻴﺎد ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺗﻮﻫﻤﻮن اﻧﺪﻳﻤﺸﻚ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﻪ. ﻣﮕﻪ ﻧﺨﻮﻧﺪﻳﻦ ﺗﻮ ﺧﺎﻃﺮات ﺷﻬﺪا؟ ﻓﻘﻂ ﻗﺮﺑﻮن اون ﻫﺎ ﺑﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﮔﻴﺮ ﻣﻴﻜﺮد ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺮوﻧﺴﻲ، ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﺮد- ﺧﻮﻧﺪﻳﻦ در ﺧﺎک ﻫﺎی ﻧﺮم ﻛﻮﺷﻚ- ﮔﺮﻳﻪﻣﻴﻜﺮد، ﺿﺠﻪ ﻣﻴﺰد، ﺣﻀﺮت زﻫﺮا در ﮔﻮﺷﺶ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ ﺑﻴﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﭼﭗ، ده ﺗﺎ ﺑﻪ راﺳﺖ، ﻣﻌﺒﺮ ﭘﻴﺪا ﻣﻲ ﺷﻪ!
اﻳﻦ ﺣﺮف ﻫﺎ ﻣﺎل اون ﻫﺎﺳﺖ، ﺑﻪ ﻣﺎﻫﺎ ﻛﻪ رﺳﻴﺪه ﻫﻤﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻳﻢ. ﺑﻪ ﻣﺎﻫﺎ ﻛﻪ رﺳﻴﺪه ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺟﻨﮕﻲ ﻧﺪارﻳﻢ. ﺑﻪ ﻣﺎﻫﺎ ﻛﻪ رﺳﻴﺪه اﺻﻼً ﻧﻤﻲ ﻓﻬﻤﻴﻢ آﻗﺎ ﭼﻲ ﻣﻴﮕﻪ! ﭼﻮن آراﻳﺶﺟﻨﮕﻲ ﻧﮕﺮﻓﺘﻴﻢ. ﭼﻮن ﻟﺒﺎسﺧﺎﻛﻲ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻧﻜﺮدﻳﻢ. ﭼﻮن دل ﻫﺎﻣﻮن ﻣﺜﻞ ﺷﻬﻴﺪ ﻛﺎﻇﻤﻲ ﭘﺸﺖﺧﺎﻛﺮﻳﺰ ﺑﺎﻧﺪ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻛﻠﻪ اش، دل ﻫﺎﻣﻮن ﭘﺮﻳﺸﻮن ﻧﻴﺴﺖ. ﻛﻲ ﻗﻠﺒﺶ اﻳﻦ ﻣﺪت ﺗﻴﺮﻛﺸﻴﺪه؟ ﻛﻲ ﻣﻌﺪه اش اﻳﻦ ﻣﺪت ﺳﻮﺧﺘﻪ؟ ﻛﻲ ﺧﻮاﺑﺶ ﻛﻢ ﺷﺪه؟ ﻛﻲ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ اش ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﺪه؟
رﻓﻘﺎ! آراﻳﺶﺟﻨﮕﻲ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ رﻓﻘﺎ! ﺟﻨﮓ ﺷﺪه اﺳﺖ! رﻓﻘﺎ رﻫﺒﺮ ﻣﺤﺪوده ﺟﻨﮓ را داﻧﺸﮕﺎه ﮔﺬاﺷﺘﻪ. ﻫﻲ ﺑﺮﻳﺪ در ﻣﺪح دﻳﮕﺮان ﺑﺴﺮاﻳﻴﺪ. ای ﻗﺮﺑﻮن اﻳﻦ ﺑﺮم ﺟﺎﻧﺒﺎز ﻗﻄﻊﻧﺨﺎﻋﻲ! ای ﻗﺮﺑﻮن اﻳﻦ ﺑﺮم ﻣﺎدر ﺷﻬﻴﺪه! ای ﻗﺮﺑﻮن اﻳﻦ ﺑﺮم ﭘﺪر 5 ﺗﺎ ﺷﻬﻴﺪه! ای ﺑﻪ ﻓﺪای اﻳﻦ ﺑﺮم ﻛﻪ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ رﻓﺖ ﺗﻮ اردوﮔﺎه ﻋﺮاﻗﻲ ﻫﺎ ﻛﺘﻚ ﺧﻮرد!
ﺣﺴﻦ ﺑﺎﻗﺮی ﻛﻴﻪ؟ ﺣﺴﻦ ﺑﺎﻗﺮی 19 ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮد ﻣﻲ اوﻣﺪ ﻣﻲ اﻳﺴﺘﺎد ﺗﻮ وزارت دﻓﺎع ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﻫﺎ را ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻣﻲ ﻛﺮد؟! ﺣﺴﻦ ﺑﺎﻗﺮی ﻛﻴﻪ؟ ﻫﻲ ﻋﻜﺲ ﺣﺴﻦ ﺑﺎﻗﺮی ﻣﻲ زﻧﻴﻢ ﺗﻮ ﻛﺘﺎﺑﻤﻮن و در و دﻳﻮار اﺗﺎق ﺧﻮاﺑﮕﺎﻫﻤﻮن. ﺑﻪ ﭼﻪ درد ﻣﻴﺨﻮره؟ ﻋﻜﺲ ﺷﻬﺪا را ﻣﻲ زﻧﻴﻢ، وﻟﻲ ﻋﻜﺲِ ﺷﻬﺪا ﻋﻤﻞ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ!
ﻣﻦ ﻧﻴﻮﻣﺪم اﻣﺮوز ﺣﺮف تهییجی و ﺗﺤﺮﻳﻜﻲ و ﺣﻤﺎﺳﻲ ﺑﺰﻧﻢ ﻫﺎ! ﻣﻦ اﻫﻞ ﺧﺎﻃﺮه و رواﻳﺖ و ﺷﻬﻴﺪ و... هستم. ﻫﻤﻪ ﺗﻮن ﻫﻢ ﻣﻲ دوﻧﻴﺪ. وﻟﻲ ﺗﻤﻮم ﺷﺪ ﺑﺴﻴﺞ ﺑﺎ اون ﻓﻀﺎ، ﺗﻤﻮم ﺷﺪ راﻫﻴﺎن ﺑﺎ اون ﻓﻀﺎ. آراﻳﺶ ﺟﻨﮕﻲ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ! ﻫﻴﭽﻜﻲ ﺣﻖ ﻧﺪاره از اﻳﻦ داﻧﺸﮕﺎه ﺑﺮه ﺑﻴﺮون ﺑﺪون ﺑﺮﮔﻪ ﻣﺮﺧﺼﻲ ﻣﺴﺌﻮل ﺑﺴﻴﺞ. ﺣﻖ ﻧﺪاری ﺑﺮی ﺑﻴﺮون! داری ﻣﻲ ﺟﻨﮕﻲ! ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﻣﻦ اﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﻮﻧﻲ دارم! دارﻳﻢ ﻣﻲ ﺟﻨﮕﻴﻢ ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ اﻣﺸﺐﺧﻮاﺳﺘﮕﺎر اوﻣﺪه! آﻗﺎ دارﻳﻢ ﻣﻲ ﺟﻨﮕﻴﻢ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮم اﻣﺸﺐ ﺷﺮﻛﺘﻤﻮ ﺗﺄﺳﻴﺲ ﻛﻨﻢ! آﻗﺎ دارﻳﻢ ﻣﻲ ﺟﻨﮕﻴﻢ. ﻣﻦ اﻣﺸﺐ دﻋﻮت دارم ﺟﺎﻳﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮم! آﻗﺎ دارﻳﻢ ﻣﻲ ﺟﻨﮕﻴﻢ. ﻣﻦ ﺣﺎﻻ ﻓﻌﻼ ده روز ﻧﻴﺴﺘﻢ، دارﻳﻢ ﻣﻲ رﻳﻢ ﺧﻮﻧﻤﻮن! ﺗﻚ ﺑﻪ ﺗﻚ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ دارﻧﺪ ﭘﺮﭘﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، دارﻧﺪﮔﻠﻮﻟﻪ ﻣﻲ ﺧﻮرﻧﺪ، ﻛﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ اﻳﻨﻬﺎ ﺣﺮف ﺑﺰﻧﻪ؟ ﻛﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮه ﻛﺎر ﭼﻬﺮه ﺑﻪ ﭼﻬﺮه ﺑﻜﻨﻪ؟ ﻛﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮه ﻛﺎر ﻧﻔﺲ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﻜﻨﻪ؟
آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮد: اﻓﺴﺮ. ﺗﻌﺒﻴﺮش ﻫﻢ اﻳﻨﺠﻮرﻳﻪ ﻛﻪ :«ﻣﻦ ﺳﺮﺑﺎز ﻧﻤﻴﮕﻢ. ﺳﺮﺑﺎز ﻛﺴﻲ ﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻄّﺶ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﺳﺮﺑﺎز ﻛﺴﻲ ﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ او ﺑﺸﻴﻦ و ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ اﻓﺴﺮ ﻣﻴﮕﻮﻳﻢ.» اﻓﺴﺮ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ؟ اﻓﺴﺮ در ﺣﺪاﻗﻞ ﺗﺮﻳﻦ ﺣﺎﻟﺘﺶﻳﻌﻨﻲ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﮔﺮوﻫﺎن و گردان؛ درﺣﺪاﻗﻞ ﺗﺮﻳﻦ ﺣﺎﻟﺘﺶ ﺗﻮ ﻟﺸﻜﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻳﺎد ﻳﺎرای اﻣﺎم ﺣﺴﻴﻦ 72 ﺗﺎﻳﻲ ﻣﻲ ﺑﺴﺘﻨﺪ. ﺑﻪ ﺧﻂ ﻛﻦ ﻧﻴﺮوﻫﺎت رو ﺑﺒﻴﻨﻢ! ﻫﺮ ﻛﺪوم 72 ﻧﻔﺮ رو ﺑﻪ ﺧﻂﻛﻨﻴﺪ، از ﺟﻠﻮﻧﻈﺎم! داری؟ داری 72 ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻛﻨﻲ؟ اﺻﻼً ﺑﺎ 72 ﻧﻔﺮ رﻓﻴﻖ ﻫﺴﺘﻲ اﻳﻨﺠﺎ؟ اﺻﻼ ﺑﺮای 72 ﻧﻔﺮ وﻗﺖ ﮔﺬاﺷﺘﻲ اﻳﻨﺠﺎ؟ اﺻﻼً اﻓﺴﺮی ﻛﺮدی اﻳﻨﺠﺎ؟ اﺻﻼً ﺗﻌﺎﺑﻴﺮ آﻗﺎ رو ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻳﻢ! ﺧﻮاﺑﻴﻢ!
ﻛﺎر ﭼﻬﺮه ﺑﻪ ﭼﻬﺮه اﺳﺖ. ﻛﺎر ﻧﻔﺲ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ اﺳﺖ. اون ﻫﺎ ﺗﻚ ﺗﻚ ﭘﺸﺖ اﻳﻦ ﺟﺒﻬﻪ دارند ﻧﻴﺮو ﻣﻴﮕﻴﺮند. ﺗﻚ ﺗﻚ داره ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ. ﺗﻚ ﺗﻚ داره ﺷﻚ ﻣﻴﺎره. ﺗﻚ ﺗﻚ داره ﺑﻐﺾﻣﻴﺎره. ﺗﻚ ﺗﻚ ﺑﺎﻳﺪ ارﺗﺒﺎط ﺑﮕﻴﺮی. ﻫﻤﺎﻳﺶ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ! ﺳﺎﺧﺘﺎرﻣﻮن رو ﻋﻮض ﻛﺮدﻳﻢ! از اون ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎ ﻣﺎ دﻳﮕﻪ ﻧﻤﻲ ﺧﻮاﻳﻢ! ﻣﺎ اﺻﻼً ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻧﻤﻴﺨﻮاﻫﻴﻢ! ﻣﺎ ﻳﻚ ﻗﺮارﮔﺎه ﺟﻨﮕﻲِ ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻲِ ﻣﻌﺮﻓﺘﻲ ﺑﺼﻴﺮﺗﻲ ﺑﺎ ﻋﻨﻮان ﺗﻴﭗ و ﮔﺮدان و ﻟﺸﮕﺮ و ﻳﮕﺎن، ﺑﺎ اﻃﻼﻋﺎت ﻋﻤﻠﻴﺎت و ﺗﻮﭘﺨﺎﻧﻪ و دﻳﺪه ﺑﺎﻧﻲ و ﺣﻤﻠﻪ و ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻴﻢ. اﻳﻨﻄﻮری ﺑﺎﻳﺪ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺑﺒﻨﺪی.
ﻛﻲ داره اﻻن بحث می کند؟ ﻣﻦ ﻗﺒﻮل ﻧﺪارم ﺑﭽﻪ ﺑﺴﻴﺠﻲ در ﻋﺼﺮ اﻣﺮوز داﻧﺸﮕﺎه، آﺧﺮ ﺷﺐ ﺑﺪون ﺑﻴﻬﻮش ﺷﺪن و ﻓﺸﺎرش اﻓﺘﺎدن و ﻳﻪ ﮔﻮﺷﻪ ای از ﺣﺎل رﻓﺘﻦ ﺧﻮاﺑﺶ ﺑﺒﺮد! ﻣﻦ ﻗﺒﻮل ﻧﺪارم! ﻫﺮ ﻛﻲ ﻫﻢ ﻫﺮ ﺣﺮﻓﻲ دارد رو ﻛﻨﺪ! ﻣﺎ ﺧﻴﻠﻲ ﻫﻢ ﺟﺎ ﺑﺮای ﻛﺎر ﻛﺮدن دارﻳﻢ. ﺧﻴﻠﻲ ﺟﺎ ﺑﺮای ﺣﺮف زدن ﺑﺎ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ دارﻳﻢ. ﺧﻴﻠﻲ ﺑﺮای ﺣﻀﻮر در ﻋﺮﺻﻪ ﺑﺼﻴﺮﺗﻲ و ﻣﻌﺮﻓﺘﻲ و ارﺗﺒﺎط ﮔﻴﺮی ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻛﺎر دارﻳﻢ. آﻧﻜﺎرد ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺨﻮره! آﻧﻜﺎرد ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻫﻢﻧﺨﻮره! ﻓﻘﻂ ﻗﺮﺑﻮن ﺣﻀﺮت زﻫﺮا ﺑﺮم، ﻗﺮﺑﻮن اﻣﺎم ﺣﺴﻴﻦ، ﻗﺮﺑﻮن رزﻣﻨﺪه ﻫﺎ ﺑﺮم ﻛﻪ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﻬﻴﺪ و ﺟﺎﻧﺒﺎز و ﻗﻄﻊ ﻧﺨﺎع و آزاده بشوند. اﻳﻦ ﻫﻤﻪﻣﺎدرﻫﺎ ﺑﻲﺑﭽﻪﺑﺸﻮﻧﺪ. ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﻳﺪ دﺳﺖ ﺑﺨﻮرد!
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ، ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺮد؟ ﻣﻦ اون ﺧﻮدﺳﺎزی زﻣﺎن ﺟﻨﮓ را ﻧﺪارم، ﺧﻮدم ﻳﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﺷﺒﻬﻪ دارم. ﺧﻮدم ﻳﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﻛﺴﺮی دارم. ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ رو ﺟﻮاب ﺑﺪم؟ ﭼﻪﺟﻮری ﺑﺎﻳﺪ ﺟﻮاب ﺑﺪم؟ ﺑﺮو زﻳﺮ ﭼﺮخ ﺗﺎﻧﻚ ﻟﻪ ﺑﺸﻮ، ﻳﻪ ﺳﺎل ﺑﻌﺪ اﺳﺘﺨﻮان ﻫﺎﻳﺖ را ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ، ﺑﺸﻮ ﻋﻠﻢ اﻟﻬﺪی. ﻣﺎ ﺑﻪ ﺗﻜﻠﻴﻒ ﻣﻮن ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﻢ. ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﻛﻨﻴﻢ. ﻣﺎ ﺑﺎور ﻛﻨﻴﻢ اﻣﺮوز وﻇﻴﻔﻪ ﻣﻮن ﻛﺎر ﺳﺨﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ روزی اﺳﺖ. ﻣﺎ ﻗﺒﻮل ﻛﻨﻴﻢ اﻣﺮوز وﻇﻴﻔﻪ ﻣﻮن رﺻﺪ درﺳﺖ ﺿﻌﻒ ﻫﺎ و ﻗﻮت ﻫﺎست. ﻣﺎ ﻗﺒﻮل ﻛﻨﻴﻢ اﻣﺮوز ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﻳﺴﺘﻴﻢ. ﺷﺒﺎﻧﻪ روزی ﺑﺮوﻳﻢ. ﻣﺎ ﻗﺒﻮل ﻛﻨﻴﻢ ﺣﺎل اﻣﺮوزﻣﻮن ﺑﺎ ﺣﺎل ﺳﻪﻣﺎه ﻗﺒﻞ ﻣﻮن ﺑﺎﻳﺪ ﻓﺮق ﻛﻨﻪ. ﺧﺪا ﻣﺨﺮج ﺻﺪق اش را ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﺪ.
ﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻪ ﻛﻨﻴﻢ اﻻن؟ ﺑﺎﻳﺪ اﻻن ﻳﻚﻗﺮارﮔﺎه ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻲ واﻗﻌﻲِ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺗﻤﺎم ﻛﻠﻤﻪ ی ﺗﻮی ﻣﻴﺪون ﺑﻮدن ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺑﺪﻳﻢ. ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﺄﻣﻮرﻳﺖ ﺑﺸﻪ. اﺻﻼً ﻳﻚ ﮔﺮوﻫﻲ ﺑﺸﻮﻧﺪ اﻃﻼﻋﺎت ﻋﻤﻠﻴﺎت رﺻﺪ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ اوﺿﺎع در داﻧﺸﮕﺎه ﭼﻪ ﺧﺒﺮ اﺳﺖ؟ اوﺿﺎع ﻳﻌﻨﻲ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﻧﻔﺮ. ﭼﻨﺪﻧﻔﺮ داﻧﺸﺠﻮ دارﻳﺪ؟ ﻟﻴﺴﺖ ﺷﻮ ﺑﺮدار ﺑﻴﺎر. اﻳﻦﺧﻮاﺑﮕﺎﻫﻴﻪ. اﻳﻦ ﺗﻬﺮاﻧﻴﻪ. اﻳﻦ اﺳﺘﺎداﺷﻮن اﻳﻦ ﻫﺎ اﻧﺪ. اﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺑﻤﺒﺎراﻧﺸﻮن اﻳﻨﻪ. از اﻳﻨﺠﺎﻫﺎ ﺧﻮردن. اﻳﻦ داﻧﺸﻜﺪه ﺿﻌﻔﻤﻮن اﻳﻨﻪ. ﻛﻤﺒﻮد ﻧﻴﺮو در اﻳﻨﺠﺎ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ اﻳﻦ اﺗﻔﺎق اﻓﺘﺎد. ﻳﻚ رﺻﺪ درﺳﺘﻲ از وﺿﻊ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻜﻨﻴﺪ. از ﻳک ﻧﻔﺮ هم ﻏﺎﻓﻞ ﻧﺸوﻴﺪ! اون ﻳﻪﻧﻔﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻛﺮﻳﺰ ایستاده، ﮔﻮﺷﻪ داﻧﺸﻜﺪه ایستاده، ﺑﻪ اﻣﻴﺪ اوﻧﻲ-ﺣﺘﻲ ﺑﭽﻪ ﻫﺎی ﺧﻮدﻣﻮن را ﻏﺎﻓﻞ ﻧﺸوﻴﺪ- ﻫﻤﻮن را دور ﻣﻲ ﺧﻮرﻳﻢ. از ﻫﻤﻮن ﺟﺎ ﻣﺸﻜﻞ درﺳﺖ ﻣﻲﺷﻮد. ﻫﻤﻮن ﻓﺮدا ﻣﺪﻳﺮ ﻧﻈﺎم ﻣﻲ ﺷود، دﺧﻞ ﻧﻈﺎم را از آن ﻧﻘﻄﻪ ﻣﻴﺎورد. اﮔﺮ ﻣﺎ رﺻﺪ درﺳﺖ ﻧﻜﻨﻴﻢ، اﮔﺮ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ درﺳﺖ ﻧﻜﻨﻴﻢ و ﻧﺪاﻧﻴﻢ واﻗﻌﺎ ﺳﻮال ﺑﭽﻪ ﻫﺎ، ﺣﺮف ﺑﭽﻪ ﻫﺎ، ﻗﺼﻪ و ﻏﺼﻪﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭼﻴﻪ و ﺟﻮاب ﻣﻨﻄﻘﻲ درﺳﺖ ﻛﻨﻴﻢ...
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣﺎ ﺑﻌﻀﻲ وﻗﺖ ﻫﺎ ﻣﻜﻠﻒ ﺑﻪ ﺟﻮاب دادن ﻫﻤﻪ چیز ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ. ﻳﻪ اﺗﻔﺎﻗﺎﺗﻲ ﺗﻮ ﻧﻈﺎم ﻣﻲ افتد. ﻣﻦ ﺑﺨﻮاهم ﻫﻤﻪ را ﺟﻮاب ﺑﺪهم، ﺧﺐ! ﻗﻄﻌﺎً ﻧﻤﻲ ﺗﻮﻧﻢ. ﻣﻦ ﻣﻴﺨﻮام ﺑﮕﻢ اون روز ﻛﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ رفتند ﺗﻮ ﺟﺒﻬﻪ ﻣﻲ ﺟﻨﮕﻴﺪند، ﺷﻬﻴﺪ ﻫﻤﺖ ایستاد ﺗﻮ ﺧﻴﺒﺮ. اﻣﺎم ﮔﻔﺖ اﻣﺮوز ﺑﺎﻳﺪ ﺟﺰاﻳﺮ ﺣﻔﻆ ﺑﺸﻪ، ﻧﻤﻲ دوﻧﺴﺖﺗﻬﺮون ﭼﻪ ﺧﺒﺮه؟ ﻣﻴﺮﺣﺴﻴﻦ را ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺧﺖ؟ ﺗﻬﺮان را ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺧﺖ؟! ﻣﻨﺘﻈﺮی را ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺧﺖ؟ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﻟﺸﻜﺮِ ﺑﭽﻪ ﺗﻬﺮاﻧﻲ، ﺗﻬﺮان را ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺧﺖ؟ ﻛﻪ ﺑﺮود ﺗﻮ اون ﻣﺮداب ﻫﺎ، بایستد اوﻧﺠﺎﻫﺎ، ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺸﻪ؟ ﺳﺮش ﻗﻄﻊ ﺷﻪ؟ ﻣﻲ دوﻧﺴﺖ! اﻣﺎم ﮔﻔﺘﻪ اﻣﺮوز ﺑﺎﻳﺪ ﺟﺰاﻳﺮ ﺣﻔﻆ ﺷﻮد. ایستاد ﺗﻮ اون ﺟﺰﻳﺮه ﻣﺠﻨﻮن، ﺑﻪ ﻋﺸﻖ اﻳﻦ ﻟﻴﻠﻲ ﺟﻨﮕﻴﺪ، ﻛﻪ اﻣﺮوز ﺑﺮای ﻫﻤﻪی ﻣﺠﻨﻮن ﻫﺎی راﻫﻴﺎن ﻧﻮر ﺷﺪه ﻟﻴﻠﻲ، ﻛﻪ ﻣﻲ روی از ﻃﻼﻳﻴﻪ ﺧﺎک ﺗﺒﺮﻛﻲ ﺑﺮﻣﻴﺪاری ﻣﻴﺎری.
ﺗﻚ ﺑﻪ ﺗﻚ ﻧﻴﺮو ﻫﺎ را ﺑﺮرﺳﻲ ﻛﻨﻴﺪ وﺿﻊ ﺑﭽﻪ ﻫﺎی ﺧﻮدی را ﺑﺮرﺳﻲ ﻛﻨﻴﺪ. ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ ﻣﻲ زﻧﻨﺪ! ﭘﻴﺪا ﻧﻴﺴﺖ. ﻳﻚ دﻓﻌﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻫﻮا -ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﻮاﺳﺖ- ﺗﻨﻔﺲ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ. ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ اﻓﺘﺎدﻧﺪ. ﻫﺮ جور ﻗﺮاره ﺗﺠﻬﻴﺰ ﺷوﻴﺪ. رﻓﻘﺎ! از دﺳﺖ ﻣﻲ روﻳﺪ. ﺑﻤﺒﺎرون ﺳﻨﮕﻴﻨ است، آﺗﻴﺶ ﺳﻨﮕﻴﻨ است، ﻛﺎر ﺳﻬﻤﮕﻴﻨ است. دارم ﺑﻬﺘﻮن ﻣﻲ ﮔﻢ ﻫﺎ! حالا ﺑﺎزی ﺑﺎزی ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻛﺎر ﺗﻤﻮم ﺷﻪ! ﺗﺎ اﻳﻦ ﻳﻪ ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ را ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﻴﺪ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻛﻨﻴﺪ. ﺗﺎ این دفعه ﻫﻢ دﺧﻠﻤﻮن ﺑﻴﺎد. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺧﺪا رﻓﻮﻳﺶ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺧﺪا درﺳﺘﺶ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻫﺮ ﻛﻲ ﺧﺪا رو ﻧﺼﺮت ﻛﺮد ﺧﺪا ﻳﺎرﻳﺶ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺣﻮاﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ان ﺗﻨﺼﺮوا ﷲﻳﻨﺼﺮﻛﻢ، ﺗﻮ اون آدﻣﻲ ﺑﺎش ﻛﻪ ﺧﺪا رو ﻳﺎری می کنه! ﻛﻲ ﻗﺮاره ﭘﺸﺖ دﺷﻤﻦ را ﺑﺸﻜﻨﺪ؟ ﻛﻲ ﻗﺮاره ﻃﺮح رو درﺳﺖ اﺟﺮا ﻛﻨﻪ و آراﻳﺶ ﺟﻨﮕﻲ ﻛﻪ آﻗﺎ ﺧﻮاﺳﺘﻪ و ﺟﻨﮓ ﻧﺮم رو درﺳﺖ ﻛﻨﻪ و ﺑﺮای ﺑﻘﻴﻪﺟﺎﻫﺎ اﻟﮕﻮ ﺑﺸﻮد؟ ﺣﺘﻲ اﮔﻪ ﻟﻪ ﺑﺸﻪ؟ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﺖ، ﺑﺎ ﺑﺼﻴﺮت، ﺑﺎ آﺧﺮﻳﻦ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ وارد ﻋﻤﻞ ﺑﺸﻪ؟
ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﻨﻴﺪ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻫﺎ را. ﻳﻜﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮود ﻣﻬﻤﺎت ﺑﻴﺎورد -ﻛﺘﺎب ﺑﻴﺎره، ﻣﺤﺘﻮا ﺑﻴﺎره، ﻣﻼت ﺑﻴﺎره. ﻳﻜﻲ ﺑﺎﻳﺪ بایستد اﻳﻨﺠﺎ دﻳﺪه ﺑﺎﻧﻲ ﻛﻨﻪ. رﺻﺪ ﻛﻨﻪ ﻛﺠﺎ رو ﺑﺰﻧﻴﻢ. ﻳﻜﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮه ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻛﻨﻪ. ﻳﻜﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮه ﻣﻌﺒﺮ ﺑﺰﻧﻪ. ﺗﺎزه ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﻫﺎی ﺟﻨﮓ رو ﭼﻲ ﻛﺎر ﻛﻨﻴﻢ؟ آﻗﺎ ﮔﻔﺘﻪ اﺳﺎﺗﻴﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪهاﻧﺪ. ﺷﻤﺎ اوﺿﺎع اﺳﺎﺗﻴﺪ را ﻣﻲ دوﻧﻴﺪ.
آﻗﺎ داره ﺑﻪ زﺑﻮن ﺑﻲ زﺑﻮﻧﻲ ﻣﻲ ﮔﻪ اﻳﻦ ﺟﻨﮓ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه اش اﺳﺘﺎده. ﻣﻴﮕﻲ اﺳﺘﺎد اﺷﻜﺎل داره؟ ﻣﻴﮕﻲ آﻗﺎ ﭼﺮا ﮔﻔﺘﻪ اﻳﻦ اﺳﺘﺎد ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه اﺳﺖ؟ ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺳﺮﻳﻊ ﺧﻮدﺗﻮ ﺑﻜﺸﻲ ﺑﺎﻻ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﺑﺸﻲ. ﻳﻌﻨﻲ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ اﻳﻨﺠﺎ اﺳﺘﺎد ﺑﻪ ﻳﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺣﻮزه ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﺎﻻﺗﺮی ﻫﻢ دارد، ﻫﻢ ﺑﻪ ﻳﻚ ﻣﻌﻨﻲﻓﻮت ﻛﻮزه ﮔﺮی را ﻫﻢ ﺑﻠﺪ اﺳﺖ. ﺑﺮوﻳﺪ ازش ﻳﺎد ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ. ﺑﻌﺪ ﺧﻮدﺗﻮن را ﺳﺮﻳﻊ ﺑﻜﺸﻴﺪ ﺑﺎﻻ. ﭼﻮن ﺑﺤﺚ ﻣﺎ آﺧﺮش ﻫﻢ ﺑﺤﺚ ﻋﻠﻤﻲ اﺳﺖ.
آﻗﺎ ﺑﻪ ﻳﻪ ﺑﻨﺪه ﺧﺪاﻳﻲ ﮔﻔﺘﻪ: «ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﮕﺎه ﻛﻨﻴﺪ! ﻓﻼﻧﻲ! -ﻛﻪ در ﻋﺮﺻﻪﻓﺮﻫﻨﮓ ﻛﺎر ﻣﻲ ﻛﺮد- ﻛﺎر ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺖ اﺳﺖ.» ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻛﺎر ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺖ اﺳﺖ! ﻳﻌﻨﻲ اﻣﺸﺐ ﺑﺎﻳﺪﺟﻠﺴﻪ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺑﺪﻳﺪ. اﻣﺸﺐ ﺑﺎﻳﺪ ﻃﺮح ﻋﻤﻠﻴﺎت ﺑﺮﻳﺰﻳﺪ. اﻣﺸﺐ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻴﻢ ﻫﺎی ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲﺑﺮوﻧﺪ. اﻣﺸﺐ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﺄﻣﻮرﻳﺖ ﺑﺸﻪ. ﻧﮕﻴﺪ ﻣﺎ ﻧﻤﻲ داﻧﻴﻢ! اول ﺟﻨﮓ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﻴﭽﻲ ﻧﻤﻲ دوﻧﺴﺖ. ﻫﺮ کسی ﻳک ﮔﻮﺷﻪ را دﺳﺘﺶ ﮔﺮﻓﺖ. ﻫﺮ کسی ﻳک داﻧﺸﻜﺪه را دﺳﺘﺶ ﺑﮕﻴﺮد.
ﻳﻚ ﻣﻄﻠﺐ دﻳﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺎ اون ﺟﻨﮓ ﺳﺨﺖ رو ﺑﺎ ﻧﮕﺎه ﻧﺮم ﭼﺮﺧﻮﻧﺪﻳﻢ؛ ﻳﻌﻨﻲ اون ﺳﻨﮕﺮﻫﺎ، اون ﺗﺎﻧﻚ ﻫﺎ، اون ﺗﻮپ ﻫﺎ، اون دور زدن و رﻓﺘﻦ ﭘﺸﺖ ﺗﻮﭘﺨﺎﻧﻪ دﺷﻤﻦ در ﻓﺘﺢ اﻟﻤﺒﻴﻦ، اوﻧﺠﻮری ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ را ﺧﺪا آزاد ﻛﺮد. ﺷﺮﻳﻒ را ﻫﻢ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺧﺪا آزاد ﻛﻨﺪ. اﻣﺎﺧﺪاوﻧﺪ ﻋﻨﺎﻳﺖ را رﻳﺨﺖ ﻛﺠﺎ؟ اﺑﺮ ﺑﻬﺎری از ﺑﺎﻻی ﺳﺮ ﻣﺎ رد ﻣﻴﺸﻪ، ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﺗﻮ اﻫﻠﺶ ﻧﻴﺴﺘﻲ ﺑﺎﻻﺳﺮ ﻳﻜﻲ دﻳﮕﻪ ﻣﻲ رﻳﺰه. و اﻟّﺎ ﺧﺪا ﺑﺎرون رو ﺑﺮ زﻣﻴﻦ ﻣﻲ ﺑﺎره وﻟﻲ ﺑﻪ اﻫﻠﺶ ﻣﻲ ﺑﺎره. ﺷﺐ ﭘﺎﺗﻚ، ﻛﺎرﺧﻮﻧﻪ ﻧﻤﻚ، ﻋﺮاﻗﻲ ﻫﺎ ﺗﻴﺮاﻧﺪازی ﻛﺮدﻧﺪ. ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣﻲ ﺧﻮاﺳﺘﻦﺑﺮﻳﺰﻧﺪ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﻫﺎیﻋﺮاﻗﻲﻫﺎ، ﻳﻬﻮ ﻋﺮاﻗﻲ ﻫﺎ ﺳﺎﻛﺖ ﺷﺪﻧﺪ. ﻳﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺮﻳﻢ ﺑﺰﻧﻴﻢ ﺑﻪ ﺻﻒ؟ دوﺑﺎره ﻋﺮاﻗﻲ ﻫﺎ آﺗﻴﺶ رﻳﺨﺘﻨﺪ. دوﺑﺎره گفتند ﺑﺮﻳﻢ ﺑﺰﻧﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﻂ، رفتند دیدند ﻋﺮاﻗﻲ ﻫﺎ خوابند! ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻋﺮاﻗﻲ ﻫﺎ گفتند ﭼﻲ ﺑﻮد؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻫﻴﭽﻲ! دو ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ از اﻳﻨﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺣﻤﻠﻪ کنید ﻳﻪﺳﺮ و ﺻﺪا ﻫﺎﻳﻲ ﺷﺪ ﺗﻮ ﺧﻂ ﻣﺎ، ﻣﺎ ﻓﻜﺮ ﻛﺮدﻳﻢ اﻳﺮاﻧﻲ ﻫﺎ آﻣﺪﻧﺪ آﺗﺶ رﻳﺨﺘﻴﻢ. ﻳﻪ ﺧﻮرده ﮔﺬﺷﺖ دﻳﺪﻳﻢ ﺳﺎﻛﺖ ﺷﺪ و ﺧﺒﺮی ﻧﻴﺴﺖ. ﻳﻚ ﺧﻮرده ﺑﻌﺪ دوﺑﺎره دﻳﺪﻳﻢ ﺳﺮ و ﺻﺪا ﺷﺪه آتش رﻳﺨﺘﻴﻢ. ﺑﻌﺪش دﻳﺪﻳﻢ دﻳﮕﻪ ﺧﺒﺮی ﻧﻴﺴﺖ ﮔﻔﺘﻴﻢ اﻳﺮاﻧﻲ ﻫﺎ دیگه ﻋﻤﻠﻴﺎت ﻧﻤﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺗﻤﻮم ﺷﺪ دﻳﮕﻪ! رفتند ﺻﺒﺢ دیدند ﻋﺠﺐ! ﺧﺪا اﻣﺮ ﻛﺮده ﺑﻪ اﻳﻦ ﮔﺮازﻫﺎی داﺧﻞ ﺧﻠﻴﺞ داﺧﻞ ﺧﻮرﻋﺒﺪﷲ، ﺟﻠﻮی ﺧﺎﻛﺮﻳﺰ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ، ﻳﻪ ﮔﻠﻪﮔﺮاز ﻣﻲ رﻓﺘﻪ اﻳﻦ ﻃﺮف، دوﺑﺎره ﻣﻲ اومده اﻳﻦﻃﺮف! ﺧﺪا ﺑﺎ ﮔﺮازﻫﺎ ﺑﻪ ﻛﻤﻜﺶ آﻣﺪ. ﺧﺪا ﺑﺎ ﺑﺎد و ﻃﻮﻓﺎن ﻃﺒﺲ ﺑﻪ ﻛﻤﻚ ﻣﻲ آﻣﺪ. اﻫﻠﺶﺑﺎﺷﻲ ﺧﺪا ﻛﻤﻚﻣﻲ ﻛﻨﻪ. رﻓﻴﻖ ﻫﺎ! اﻫﻠﺶ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺧﺪا ﻛﻤﻚ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻫﺎ!
ﺷﻮﺧﻲ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪ ﻛﺎر رو! وﻗﺘﻲ آﻗﺎ دﻟﺶ ﺧﻮﻧﻪ، وﻗﺘﻲ آﻗﺎ آﻣﺎده ﺑﺎش زده، ﻣﺎ ﺑﺮﻳﻢ اﺳﺘﺮاﺣﺖ ﻛﻨﻴﻢ؟ از ﮔﻠﻮت ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻲ ره؟ ﺷﺎم و ﻧﻬﺎر از ﮔﻠﻮﻳﺖ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻲ ره؟ اﺻﻼً ﻣﺎ مگه ﻣﻲ ﺗﻮﻧﻴﻢ اﺳﺘﺮاﺣﺖ ﻛﻨﻴﻢ؟ اﺻﻼً ﻣﮕﻪ ﻣﺎ می تونیم از داﻧﺸﮕﺎه ﺑﻴﺮون ﺑﺮﻳﻢ؟ ﻛﻲ دﻟﺶ ﻣﻴﺎد از داﻧﺸﮕﺎه ﺑﻴﺮون ﺑﺮه؟ وﻗﺘﻲ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ دﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﻫﺎﻣﻮن رو، دﺧﺘﺮ-ﭘﺴﺮﻫﺎی دﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻧﻲ 88ی ﻣﻮن رو زدﻳﻢ ﭘﺮﭘﺮ ﻛﺮدﻳﻢ ﺗﻮ داﻧﺸﮕﺎه ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ دادﻳﻢ! ﻧﺸﺪﻧﺪ 88ﻳﻬﺎ ﭘﺮﭘﺮ؟ ﻧﺸﺪﻧﺪ؟ وﻗﺖ ﮔﺬاﺷﺘﻴﺪ؟
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ! ﺟﺪﻳﻪ ﻫﺎ! ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ اﻳﻦﺟﻨﮓ ﻫﻢ ﻣﺎ با ﻧﮕﺎه ﻧﺮم ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺠﻨﮕﻴﻢ. ﻫﻤﻮن ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺗﻮﺳﻞ ﻫﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﺪ. دﻋﺎﻫﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﻤﺪﻟﻲ ﺑﻴﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﻮ ﮔﺮدان و ﮔﺮوﻫﺎن ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺎ دﻳﮕﻪ ﺣﺮف و ﺣﺪﻳﺚ ﻧﺪارﻳﻢ ﺑﺎﻫﻤﺪﻳﮕﺮ! وﻗﺘﻲ آﻣﺎدهﺳﺖ ﺑﺮه ﺷﻬﺎدت، وﻗﺘﻲآﻣﺎدهﺳﺖ ﺑﺮه ﺗﺎ اﺟﺮای ﻓﺮﻣﺎن اﻟﻬﻲ. ﻳﻪ ﺟﻴﺐ ﺗﻮن ﺑﺎﻳﺪ ﻗﺮص زﻳﺮ زﺑﻮﻧﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﻠﺒﺘﻮن درد ﻧﻜﻨﻪ، ﻳﻪ ﺟﻴﺐ ﺗﻮن ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ از اﻳﻦ ﺷﺮﺑﺖ ﻫﺎی آﻟﻮﻣﻴﻨﻴﻮﻣﻲﺑﺎﺷﻪ ﻛﻪ ﻣﻌﺪه ﺗﻮن درد ﻧﮕﻴﺮه. ﻧﻤﻴﺸﻪ ﻛﻪ! ﻫﻴﭽﻜﻲ ﻫﻴﭻ ﻃﻮرﻳﺶ ﻧﻴﺴﺖ! ﻫﻤﻪ ﺷﻨﮕﻮل، ﻫﻤﻪﺷﺎداب، ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻃﺮاوت! ﻧﻤﻲ ﺷﻪ! دلﭘﺮﻳﺸﻮن ﻧﻴﺴﺘﻴﺪ! ﻟﺒﺎس ﺧﺎﻛﻲ ﻫﻨﻮز ﺑﻪ دل ﻫﺎﻣﻮن و ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮن ﻧﻜﺮدﻳﻢ. ﻓﺎﻧﻮﺳﻘﻪ ﻫﺎ رو ﻧﺒﺴﺘﻴﻢ. ﺑﻨﺪ ﺣﻤﺎﻳﻞ ﻧﺒﺴﺘﻴﻢ. ﭘﺎی ﻣﻴﺪون ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ. درسﻛﻪ واﺟﺒﻪ، ﺟﻬﺎد ﻋﻠﻤﻲ واﺟﺒﻪ. اﺻﻞ اﻳﻦ ﻛﺎر ﻋﻠﻤﻲ و ﻣﻌﺮﻓﺘﻲ و ﺑﺼﻴﺮﺗﻴﻪ. ﻛﺘﻚ و ﻛﺘﻚ ﻛﺎری ﻧﻴﺴﺖ.
ﻣﺸﻜﻞ ﻣﺎ اﻻن دوﺗﺎ ﭼﻴﺰه؛ ﺣﻞ ﺑﺸﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰﺣﻠﻪ. ﺑﺎور ﺟﻨﮓ، ﺑﻮدن ﺗﻮ ﺟﻨﮓ. واﻟﺴﻼم! ﺑﺎور ﻛﺮدﻳﻢ ﻣﻲ رﻳﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ. ﻫﺮ ﻛﻪ دارد ﻫﻮس ﻛﺮب و ﺑﻼ ﺑﺴﻢ ﷲ! ﺑﻮدن ﺗﻮ ﺟﻨﮓ دﻳﮕﻪﺧﻮﻧﻪ ای ﻧﻴﺴﺖ، زﻧﺪﮔﻲای ﻧﻴﺴﺖ، اﺳﺘﺮاﺣﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﻧﺎز و ﻛﺮﺷﻤﻪای ﻧﻴﺴﺖ. ﻗﻬﺮ و اﺧﻢ و دﻋﻮاﻳﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﻫﻤﻪ دارﻳﻢ ﻣﻲ روﻳﻢ ﺳﻤﺖ ﻣﺄﻣﻮرﻳﺖ اﻟﻬﻲ. اﮔﻪ اﻳﻦ ﺑﺎور ﺑﺸﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺣﻞﻣﻴﺸﻪ.
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺧﺪا ﻛﻤﻚ ﻣﻲ کنهﻫﺎ! ﺧﺪا ﻳﺎری ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺧﺪا ﻣﺪد ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻫﺮ کسی را که ﺧﺪا را ﻳﺎری ﻛﺮد، ﻫﺮ کسی وﻟﻲ ﺧﺪا را ﻳﺎری ﻛﺮد. واﻻ ﻛﺘﻚ ﻣﻲﺧﻮرﻳﺪ ﻫﺎ! ﺳﻴﺎﻫﻲ ﻛﺘﻚ ﺧﺪا روی ﺑﺪﻧﺘﻮن ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ. ﻣﻲﺑﻴﻨﻢ اﮔﻪ ﻧﻴﺎﻳﻴﺪ ﺗﻮ اﻳﻦ ﺟﺮﮔﻪ، اﮔﻪ وﻗﺖ ﻧﮕﺬارﻳﺪ، اﮔﻪ ﺗﻌﻄﻴﻞﻧﻜﻨﻴﺪ زﻳﺎدی ﻫﺎی زﻧﺪﮔﻲ رو، اﮔﻪ ﻟﺒﺎس ﭘﻮﺷﻴﺪه، ﮔﺘﺮ ﺷﺪه ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﺎﺷﻲ ﭘﺎی ﻣﻴﺪون رزم. ﺑﻪﺧﺪا ﺧﻴﺮ ﻧﻤﻲﺑﻴﻨﻲ. ﻣﮕر ﺧﻴﺮ دﻳﺪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﺎﻣﺪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺟﺒﻬﻪ؟
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﺎرغ اﻟﺘﺤﺼﻴﻞ ﻫﺎ ﻫﻢ میگویم ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ. ﻫﺮ ﭼﻲ ﻛﺎرت ﭘﺎﻳﺎن ﺧﺪﻣﺖ و ﻫﺮ ﭼﻲ ﻛﺎرت ﻣﻌﺎﻓﻴﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ اﺳﺖ، ﻛﻨﺴﻞ! ﻧﻴﺮوی اﺣﺘﻴﺎط، ﻫﻤﻪ ﺑﺮﮔﺮدﻧﺪ ﺟﺒﻬﻪ. ﺑﺮﮔﺮدﻧﺪ ﭘﺎدﮔﺎن. ﻧﻤﻲ ﺷﻪ ﻗﺪﻳﻤﻲﻫﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ رﻓﺘﻨﺪ دﻧﺒﺎل زﻧﺪﮔﻴﺸﺎن... ﭼﻬﺎر ﺗﺎ ﺟﻮان را ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ وﺳﻂ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ آﺗﻴﺶ! راه ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮوﻳﺪ، آﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ.
ﻧﮕﻬﺒﺎن اﻣﺸﺐ ﺗﻮ ﺧﻮاﺑﮕﺎهﻫﺎ ﻛﻴﻪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪﺷﺒﻬﻪﻫﺎ ﺷﺒﺎﻧﻪ روزی ﻛﻴﻪ؟ و ﻋﻠﻲ اﻟﺨﺼﻮص از ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮ ﻧﻴﺮو ﺑﺎﻳﺪ ﺳﺮﻳﻊ ﺷﻜﺎر ﺷﻮد.
ﺗﺎﻳﻢ ﺑﮕﺬارﻳﺪ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ روز دﻳﮕﺮ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﮔﺮوﻫﺎﻧﺶ را ﺑﻪ ﺧﻂ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ؟ ﺣﺎج آﻗﺎ ﻣﺎ از اﻳﻦ ﻋﺮﺿﻪ ﻫﺎ ﻧﺪارﻳﻢ ﺑﺮﻳﻢ 70 ﻧﻔﺮ رو ﺷﻜﺎر ﻛﻨﻴﻢ! ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺑﺮو ﺑﻴﺮون دﻳﮕﻪ روﻳﺖ ﺣﺴﺎب ﻧﻜﻨﻴﻢ! ﻧﻤﻲ ﺗﻮﻧﻲ ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ رو ﺷﻜﺎر ﻛﻨﻲ؟ ادﻋﺎی ﻳﺎری اﻣﺎم زﻣﺎن ﻫﻢ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ! فکر کردید ﻣﺎ ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎت ﭼﺸﻢ در ﭼﺸﻢ ﻫﻢ ﻧﮕﺎه ﻣﻲ ﻛﺮدﻳﻢ که ﺑﺮﻳﻢ؟ ﺑﺰﻧﻴﻢ؟ ﭘﺎﺷﻴﻢ ﺑﺮﻳﻢ ﻣﻴﺪون ﻣﻴﻦ؟! نه! ﻣﻲ دوﻳﺪﻳﻢ ﺗﻮی ﻣﻴﺪون ﻣﻴﻦ ﻣﻲ رﻓﺘﻴﻢ. کجا ﭼﺸﻢ ﺗﻮی ﭼﺸﻢ اﻳﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﮕﺎه ﻛﺮدﻳﻢ ﺑﻪ ﺣﺮف ﻣﺎ ﮔﻮش ﻧﻜﺮدﻧﺪ؟ ﻛﻲ رﻓﺘﻴﻢ دل دادﻳﻢ ﺑﻪﺣﺮف ﻣﺎ ﮔﻮش ﻧﻜﺮدﻧﺪ؟ ﺟﻴﺐ ﻫﺎی ﻫﻤﻪ ﺗﻮن ﻛﺎﻛﺎﺋﻮ اﺳﺖ؟ ﺷﻜﻼت اﺳﺖ؟ ﻫﻤﻪ ﻟﺐ ﻫﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ اﺳﺖ؟ ﻫﻤﻪ روﻫﺎ ﺑﺸﺎش اﺳﺖ؟ ﻳﻪ ﺳﻮال ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺟﻮاب ﺑﺪﻳﺪ! در روز ﭼﻘﺪر ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﺮای داﻧﺸﮕﺎه؟ دارﻳﻢ ﺑﺎ ﺟﻨﮓ ﻧﺮم ﺣﺮف ﻣﻴﺰﻧﻴﻢ، ﺷﻮﺧﻲ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻴﻢ. در روز ﭼﻘﺪر ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ ﺑﺮای رﻓﻴﻖ ﻫﺎ و ﻫﻢﻛﻼﺳﻲ ﻫﺎ؟ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ روزی چقدر واﻗﻌﺎً ﺧﻠﻮت ﺑﺎ ﺧﺪا دارﻳﺪ؟ ﭼﻪ ﻧﻤﺎزی دارﻳﺪ ﻣﻲ ﺧﻮﻧﻴﺪ؟ ﺳﺠﺪه ﺷﻜﺮ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻌﺪ از ﻧﻤﺎز ﻛﻪ ﺷﻜﺮاً لله، ﺣﻤﺪاً لله ﻳﻚ ﺳﺎﻋﺖ ﻃﻮل ﻣﻲ ﻛﺸﻴﺪ، دور و ﺑﺮ ﺳﺠﺎده اش ﺧﻴﺲ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺧﺪاﻳﺎ ﻣﻦ ﻓﺮدا ﻛﻢ ﻧﻴﺎرم در ﻣﻘﺎﺑﻞ دﺷﻤﻦ. ﺗﻮ ﭼﻘﺪر ﮔﺮﻳﻪﻛﺮدی؟ ﭼﻘﺪر رﻓﺘﻲ زدی ﺑﻪ اﻳﻦ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ و ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﭘﺮت ﻧﺸﺪ؟ ﺣﺎج آﻗﺎ ﻣﻲ زﻧﻴﻢ، ﺷﺒﻬﻪ داره! ﺷﺒﻬﻪ داره؟ از ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺘﻮﻧﻲ ﻋﺮاﻗﻲ ﻫﺎ ﻛﻪ ﻣﺤﻜﻢ ﺗﺮ ﻧﻴﺴﺖ؟ آﺑﺶ ﻛﻦ، ﺟﺬﺑﺶ ﻛﻦ. ﮔﺮم ﻧﻴﺴﺘﻲ! ﺧﺮﻣﻦ او ﺧﻴﺴﻪ، ﮔﻨﺪم او ﺧﻴﺴﻪ، ﻣﺤﺼﻮل او ﺧﻴﺴﻪ. ﺗﻮ ﺑﺨﺎری ﮔﺮم ﺑﺸﻮ بایستد ﺟﻠﻮﻳﺶ. ﺷﺒﻬﻪ اش را ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪﺟﻮاب ﺑﺪی. راﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﻲ ﮔﻪ ﻃﺮف. ﻫﺰار ﺗﺎ ﺣﺮف و ﺣﺪﻳﺚ دارد. ﻣﮕﻪ ﻣﺎ ﺗﻮ اﻳﻦ 20 ﺳﺎل ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓﭼﻲ از ﺟﻨﮓ ﺑﺮاﻳﺶ ﮔﻔﺘﻴﻢ؟ ﭼﻲ از ارزش ﻫﺎ ﮔﻔﺘﻴﻢ؟ ﭼﻲ از ﺷﻬﺪا ﮔﻔﺘﻴﻢ؟ ﭼﻴﺰی ﻧﮕﻔﺘﻴﻢ! ﻣﮕﻪﮔﺬاﺷﺘﻲ ﺑﺮه ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ؟
ﺑﺮدﻳﻤﺶ ﻛﻴﺶ! ﻣﮕﻪ ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ ﭼﺎدرش ﺳﻔﺖ ﺳﺮش ﺑﺎﺷﻪ؟ ﺑﺮش داﺷﺘﻴﻢ! ﻣﮕﻪ ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ ﺗﻮ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻤﻮﻧﻪ؟ ﺑﺮدﻳﻤﺶ ﻓﺮﻫﻨﮕﺴﺮا. ﻣﮕﻪ ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ دﻳﻨﺶ ﺑﻤﻮﻧﻪ؟ ﭘﻮل ﺧﺮج ﺑﻲ دﻳﻨﻲ ﺷﺪه. ﺗﻮ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻮن دﻟﺖ ﺧﺮج دﻳﻨﺪاری ﺑﺸﻪ. ﺑﺎﻳﺪ اﺷﻚ ﭼﺸﻤﺖ ﺧﺮج دﻳﻨﺪاری ﺑﺸﻪ.
ﻣﺤﺎﺳﺒﺎت ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎت ﻣﺎ ﻓﺮق دارد. ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻣﺎ 30 ﺳﺎﻟﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ روزی ﺑﻮدﻳﻢ ﺗﺎ ﭘﺮده ﻧﻔﺎق و ﻓﺘﻨﻪ، ﭘﺮده دو روﻳﻲ ﺑﺮه ﻛﻨﺎر. اﻳﻦﺟﻨﮓ ﻣﺎل ﻣﺎﺳﺖ. اﻣﺎم ﺣﺴﻴﻦ ﻣﺎل ﻣﺎﺳﺖ. اﻣﻴﺮاﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻣﺎل ﻣﺎﺳﺖ. ﺣﻀﺮت زﻫﺮا ﻣﺎل ﻣﺎﺳﺖ. ﭘﻴﺮوز ﻣﻴﺪان ﻣﺎﻳﻴﻢ. ﭼﺮا ﻫﻮل ﺑﺮت داﺷﺘﻪ؟ ﺑﺰن ﺑﻪ ﺧﻂ! ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺣﻖ ﻧﺪاره ﭘﺪاﻓﻨﺪ ﻛﻨﺪﻫﺎ! ﭘﺪاﻓﻨﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺮگ ﻳﻚ ﻧﻴﺮوی ﻣﺴﻠﺢ، ﻣﺮگ ﻳﻚ اﻓﺴﺮ. ﻓﻘﻂ ﺣﺮﻛﺖ رو ﺑﻪ ﺟﻠﻮ! ﻣﻲرﻳﻢ می ایستیم وﺳﻂ اون ﺧﺎک ﻫﺎ! ﻛﺠﺎ واﻗﻌﻲ ﺣﺮف زدﻳﻢ، دﻟﻲ ﮔﻔﺘﻴﻢ، ﺧﺎﻟﺼﺎﻧﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢ و ﻃﺮف ﮔﻮش ﻧﻜﺮد؟ ﻧﺪﻳﺪید ﺷﻠﻤﭽﻪ ﺷﻬﺪا ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﭼﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ؟ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﻴﺎﻓﻪ ﻫﺎ ﻋﻘﻴﺪه ﻫﺎ، ﺷﻞ ﻣﻴﺸﻪ ﻣﻲ نشیند! ﭼﺮا ﭘﺎی ﻣﻨﺒﺮ ﺗﻮ ﻧﻤﻲ نشینند؟ ﺗﻮ ﺷﻬﻴﺪ ﻧﻴﺴﺘﻲ! ﺗﻮ نفست رو ﻧﻜﺸﺘﻲ. ﻫﻨﻮز ﻧﻔﺴﻤﻮن رو ﻧﻜﺸﺘﻴﻢ. ﻫﻨﻮز ﻣﺎ ﻛﻢ آوردﻳﻢ. ﻣﻮرﭼﻪ را آب ﻣﻲ ﺑُﺮد، ﻣﻲ ﮔﻔﺖ دﻧﻴﺎ را آب ﺑﺮده! ﻣﺎ ﻛﻢ آوردﻳﻢ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﻢ اوﺿﺎع ﺧﺮاﺑﻪ. ﻣﺸﻜﻞ ﻣﺎ اﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ اﻗﻴﺎﻧﻮس ﻧﻤﻜﻲ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪﻫﺮﭼﻲ ﻣﻲ رﻳﺰن ﺗﻮش ﻣﺰه و ﻃﻌﻤﺶ ﻋﻮض نشه! ﺑﻲ ﻧﻤﻜﻴﻢ. دائم هم ادﻋﺎ داره. ﻣﺎ اﻫﻞ ﻛﻮﻓﻪ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ، ﻋﻠﻲﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪ. و ﻳﺎ ﻟﻴﺘﻨﺎ ﻛﻨﺎ ﻣﻌﻚ!
اﻳﻨﺠﻮری ﻧﻤﻲ ﺷﻪ رﻓﺖ. ﻳﻚﺗﺠﺪﻳﺪ ﻧﻈﺮ ﻛﻨﻴﺪ. دﺷﻤﻦ ﺟﺪﻳﺴﺖ. ﺟﻨﮓ ﺟﺪﻳﺴﺖ. ﻛﺎرﺟﺪﻳﺴﺖ ﺗﻮ ﻧﻜﻨﻲ ﻳﻜﻲ دﻳﮕﻪ ﻣﻲ ره اﻧﺠﺎم ﻣﻲ ده و اﻳﻦ ﻳﺪاﻟﻠﻬﻲ ﺗﻮ ﻧﻤﻲ ﺷﻲ. ﻋﻴﻦ اﻟﻠﻬﻲ ﺗﻮ ﻧﻤﻲ ﺷﻲ. ﻣﻲ ﻣﻴﺮی! ﺗﺎزه ﻣﺎ اﻫﻞ ﻓﺘﻨﻪ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ. ﻣﺎ اﻫﻞ ﻧﺎ اﻣﻨﻲ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ. وﻟﻲ ﺑﺨﻮای ﻧﺨﻮای، ﺑﻪﻳﻪ ﻛﻠﻜﻲ ﻻی در ﺷﻬﺎدت ﻫﻢ ﺑﺎز ﺷﺪه ﻫﺎ!
ﺑﻪ ﺟﻨﻮن ﻛﺎر ﻛﻨﻴﺪ، ﺑﻪ ﻋﺎﺷﻘﻲ ﻛﺎر ﻛﻨﻴﺪ. ﺧﺪا از ﻧﺎزش ﻛﻢ ﻛﺮده، ﺷﻬﺪا از ﻧﺎزش ﻛﻢ ﻛﺮده ﺗﻮ ﻋﺼﺮ ﺷﻤﺎ. ﺗﻮ دوره ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺷﻤﺎ اﻳﻦ ﺟﻨﮓ را ﮔﺬاﺷﺖ در داﻣﻨﺘﺎن. ﺑﭽﻪ ﻫﺎ اﻣﺮوز اﮔﻪ ﺷﺎخ ﻣﻲ ﺷﺪ ﺗﻮ ﻛﻠﻪی ﻣﻦ در ﺑﻴﺎد ﺑﺮای ﻣﺮﺧﺼﻲ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ آﻣﺪﻳﻢ و ﭘﺎﻳﺎﻧﻲ ﻫﺎ، ﺑﺮای ﻣﺮﺧﺼﻲ ﻫﺎی ﭼﻨﺪ روزه اش ﺷﺎخ در ﻣﻲ آوردﻳﻢ. از ﻧﺎراﺣﺘﻲ و از ﭘﺸﻴﻤﻮﻧﻲ. ﭘﺸﻴﻤﻮن ﻣﻲ ﺷﻲ ﻫﺎ! از ﺷﺮﻳﻒ ﻣﻲ ری ﺑﻴﺮون ﺑﺮای روزی ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ دﻳﮕﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢﭘﺸﻴﻤﻮن ﻣﻲ ﺷﻲ ﻛﻪ ﻛﺎر ﻧﻜﺮدی. ﺑﻌﺪ ﻣﻲ ﮔﻲ ﭼﺮا ﺑﭽﻪ ام اﻳﻨﺠﻮری ﺷﺪه؟ ﭼﺮا ﺷﻮﻫﺮم اﻳﻨﺠﻮری ﺷﺪه؟ ﭼﺮا زﻧﺪﮔﻴﻢ ﮔﻴﺮ ﻛﺮده؟ ﭼﺮا ﻛﺎرم ﻗﻔﻞ ﻛﺮده؟ ﭼﻮن ﮔﻴﺮ ﺑﻪ ﻛﺎر آﻗﺎ اﻧﺪاﺧﺘﻲ. ﮔﺮه ﺑﻪ ﻛﺎر آﻗﺎ اﻧﺪاﺧﺘﻲ. ﺗﻮ ﻣﻲ ﺗﻮﻧﺴﺘﻲ اﻣﺮوز ﻳﻪ ﻛﺎری ﺑﻜﻨﻲ. ﺗﻮ ﻣﻴﺘﻮﻧﺴﺘﻲ اﻣﺸﺐ بایستی، ﻳﻪ ذره دﻳﮕﻪ ﺣﺮف ﺑﺰﻧﻲ ﻳﻪ ذره دﻳﮕﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻛﻨﻲ ﻳﻪ ذره دﻳﮕﻪ ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﻛﻨﻲ و ﻧﻜﺮدی.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﻮرو ﺧﺪا ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺑﺮﻳﻢ ﺟﺒﻬﻪ! ﺗﻮ رو ﺧﺪا ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ اﻋﺰام ﺑﺸﻴﻢ. ﺗﻮ رو ﺧﺪا ﺳﺎک ﻫﺎﺗﻮن رو ﺑﺒﻨﺪﻳﺪ. ﺗﻮ رو ﺧﺪا اﮔﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎت ﻳﻪ ﺟﺎ ﺧﻠﻮت ﻣﻲ ﻛﺮدﻧﺪ وﺻﻴﺖ ﻧﺎﻣﻪﻣﻲ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ اﻣﺸﺐ ﺗﻮ ﻳﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﻠﻮت ﻛﻦ وﻗﻒ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﻨﻮﻳﺲ. ﺗﻮ رو ﺧﺪا وﻗﻒ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﻮن رو ﺑﺮای آﻗﺎ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ. ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪﺧﺪا ﺧﻮاص ﺷﻤﺎﻳﻴﺪ، ﻧﺨﺒﻪ ﺷﻤﺎﻳﻴﺪ. ﭘﺎی ﻛﺎر آﻗﺎ ﺷﻤﺎﻳﻴﺪ. ﻫﻴﭽﻜﺲ دﻳﮕﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﻛﺎر ﻫﻢ ﺷﻮﻟﻮغ ﭘﻮﻟﻮﻏﻲ ﺑﺮدار و ﻫﺎرت و ﭘﻮرت ﻛﻦ ﻧﻴﺴﺖ. ﺧﻮن دل ﺧﻮردن اﺳﺖ. ﺗﺎ دق ﻛﺮدن اﺳﺖ، ﺗﺎ ﻣﺮدن اﺳﺖ، ﺗﺎ دود از ﻛﻔﻦ ﺑﺮآﻣﺪن اﺳﺖ. اﮔﺮ ﻣﺮدﻳﻢ و آﻗﺎ ﻧﻴﻮﻣﺪ، ﺑﻌﺪاً ﺷﺎﻫﺪاً ﺳﻴﻔﻲ ﻣﺠﺮداً ﻣﻠﺒﻴﺎً ...ﺻﻔﺎش ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻨﻪ. ﺻﻔﺎش ﺑﻪ وﻓﺎﺷﻪ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ وﻓﺎ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻣﺎم زﻣﺎن. ﺑﻴﻦ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ آدم ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻮﺷﻲ ﺗﻮ، ﻧﻤﺮه ﺗﻮ، ﻧﻪ، ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺗﻮ، ﺗﻮ رو اﻧﺪاﺧﺖﺗﻮی اﻳﻦ ﻳﺎدﻣﺎن، اﻧﺪاﺧﺖ ﺗﻮ اﻳﻦ ﺟﺒﻬﻪ. اﻧﺪاﺧﺖ ﺗﻮ اﻳﻦ ﺳﻨﮕﺮ. ﺑﺮاش فریاد ﺑﺰﻧﻴﺪ. ﺑﺮاش ﻛﺎر ﺑﻜﻨﻴﺪ. ﺑﺮاش ﻗﻠﻢ ﺑﺰﻧﻴﺪ. ﺑﺮاش ﻗﺪم ﺑﺰﻧﻴﺪ. ﺑﺮاش ﻧﻔﺲ ﺑﺰﻧﻴﺪ. ﺧﺪا ﻧﻔﺴﺘﻮن رو ﮔﺮم ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. اﻟﻌﻠﻢ ﻧﻮر. ﻣﻲ ﺧﻮای ﺟﻮاب ﺷﺒﻬﻪ ﺑﺪی؟ اﻟﻌﻠﻢ ﻧﻮر ﻳﻘﺬﻓﻪ ﷲ ﻓﻲ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻳﺸﺎء. ﺧﺪا ﺣﻜﻤﺖ را ﺑﻪ زﺑﺎﻧﺖ ﺟﺎری ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺧﺪا ﺣﻜﻤﺖ را ﺟﺎری ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﻗﻠﺐ ﻫﺎ را ﻧﺮم ﻣﻴﻜﻨﺪ.
ﺑﮕﻢ ﺑﺮاﻳﺖ ﻳﻚ ﺧﺎﻃﺮه؟! ﮔﻔﺖ ﺣﺎج آﻗﺎ ﻣﻲ ﺷﻪ ﻣﻦ ﭘﺸﺖ ﺑﻮﻟﺪوزر ﺑﻨﺸﻴﻨﻢ؟ بهش گفتم: ﻧﻪ ﻧﻮﺑﺖ اﻳﻨﻪ ﻧﻮﺑﺖ اوﻧﻪ. ﭘﺸﺖ دﺷﻤﻦ زﻳﺮ ارﺗﻔﺎﻋﺎت ﻣﻲﺧﻮاﺳﺘﻴﻢ ﻳﻪ ﺟﺎده ﺑﺰﻧﻴﻢ. ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﻣﻮن ﻫﻢ اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻣﺜﻼً اﻣﺸﺐ ﻛﻪ ﺑﺰﻧﻴﻢ ﻓﺮدا ﺷﺐ ﻣﻲ رﺳﻴﻢ اون ﺑﺎﻻ. اوﻣﺪ در ﮔﻮش ﻣﻦ ﻳﻪ ﭼﻴﺰی ﮔﻔﺖ: ﺣﺎج ﺣﺴﻴﻦ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﺮات ﺑﮕﻢ ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴﻞ، ﺑﻪ اون دﻟﻴﻞ ﺑﮕﺬار ﻣﻦ ﺑﻨﺸﻴﻨﻢ ﭘﺎی ﺑﻮﻟﺪوزر. ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻛﺎر ﺗﻮ ﺷﺮﻳﻒ اﻳﻨﺠﻮری ﺣﻞﻣﻴﺸﻪ ﻣﻲ ﺧﻮای ﺑﻔﻬﻢ، ﻣﻲ ﺧﻮای ﻧﻔﻬﻢ. ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺮﻓﻲ ﻛﻪ زد ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺸﻴﻦ ﭘﺸﺖ ﺑﻮﻟﺪوزر. ﺳﺮﺷﺐ ﺑﻮد. ﺑﻮﻟﺪوزر و ﺻﺨﺮه، دره، ﺳﻨﮓ، ﻛﻮه. اﺳﺘﺨﻮان ﻫﺎت ﺧﺮد ﻣﻲ ﺷﻪ. دﻣﺪم ﻏﺮوب ﻛﻪ ﻫﻮا ﮔﺮگ و ﻣﻴﺶ ﺷﺪ ﺑﻮﻟﺪوزر ﺣﺮﻛﺘﺸﻮ ﺷﺮوع ﻛﺮد ﻛﻪ دﺷﻤﻦ ﻧﺒﻴﻨﺪ. ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻫﻢ ﻣﻲ زدﻧﺪ. ﻣﻦ رﻓﺘﻢ دﻧﺒﺎل ﻛﺎرﻫﺎم. ﻗﺮار ﺑﻮد دو ﺳﺎﻋﺖ اﻳﻦ ﺑﺸﻴﻨﻪ دو ﺳﺎﻋﺖ اون. دم اذان ﺻﺒﺢ آﻣﺪم ﺑﺒﻴﻨﻢﺟﺎده ﭼﻘﺪر رﻓﺘﻪ ﺟﻠﻮ؟ دﻳﺪم ﻋﺠﺐ! ﺧﻴﻠﻲ زﻳﺎد رﻓﺘﻪ ﺟﻠﻮ. ﺗﻨﺪﺗﺮ از ﻣﺤﺎﺳﺒﺎت ﻣﺎ رو ﺧﺎک و رو ﺳﻨﮓ و رو ﻣﺴﻴﺮ و ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻨﻄﻘﻪ و ﺣﺪ و ﺣﺠﻢ و ﺗﻮان ﺑﻮﻟﺪوزر ﻛﺎر رﻓﺘﻪ ﺟﻠﻮ. ﻛﻲﺧﺎک رو ﻧﺮم ﻛﺮد؟ ﻛﻲ راه رو ﺑﺎز ﻛﺮد؟ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﻀﺮت ﻋﺒﺎس ﻗﺴﻢ ﺧﺪا ﻫﺴﺖ!
ﻳﻜﻲ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻪ روﺿﻪ ﺧﺪا ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ! ﻣﻮﺣﺪ ﺷﻴﺪ! ﺧﺪا ﻣﺎل ﺗﻮﺋﻪ! دم ﺻﺒﺢ اوﻣﺪم ﮔﻔﺘﻢ: ﺗﻮ ﻫﻨﻮز ﻧﻴﻮﻣﺪی از ﺑﻮﻟﺪوزر ﭘﺎﻳﻴﻦ؟ دﻳﺪم ﻫﻤﻮﻧﻪ ﻛﻪﺳﺮ ﺷﺐ اوﻣﺪ در ﮔﻮش ﻣﻦ ﻳﻪ ﭘﭻ ﭘﭽﻲ ﻛﺮد. ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻤﻴﺎی ﭘﺎﻳﻴﻦ؟ ﮔﻔﺖ ﺣﺎج آﻗﺎ ﻣﺎ ﻗﺮارﻣﻮﻧﻪ ﺑﺮﻳﻢﺗﺎ ﺑﺎﻻ دﻳﮕﻪ. ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ وﻟﻲ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻲ ﻛﺮدم ﺑﺮی ﺗﻮ. ﮔﻔﺘﻢ ﭼﻪ ﺟﻮری ﺑﻜﺸﻤﺶﭘﺎﻳﻴﻦ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻤﺎز ﺻﺒﺤﻪ، ﻣﻴﺎی ﭘﺎﻳﻴﻦ؟ ﺗﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻤﺎزه دﺳﺘﻪ ﺑﻮﻟﺪوزر رو ﻛﺸﻴﺪ. اوﻣﺪﭘﺎﻳﻴﻦ. اﻳﻨﻮر دره اﻳﻨﻮر ﺻﺨﺮه. ﻳﻜﻲ دﻳﮕﻪ رو ﻓﺮﺳﺘﺎدم ﺑﺎﻻی ﺑﻮﻟﺪوزر. ﺧﻮدم رﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮی ﺑﻮﻟﺪوزر ﭼﺮاغ ﻗﻮه اﻧﺪاﺧﺘﻢ ﺑﺒﻴﻨﻢ راه درﺳﺖ ﻣﻲ زﻧﻪ ﻣﻲ ره ﺟﻠﻮ؟
اوﻣﺪم ﭘﺸﺖ ﺑﻮﻟﺪوزر ﺑﺒﻴﻨﻢ ﭼﻨﮕﻚ ﭘﺸﺖﺑﻮﻟﺪوزر ﻫﻢ داره ﺧﻮب ﺳﻨﮓ ﻫﺎ رو ﺟﻤﻊ ﻣﻴﻜﻨﻪ؟ دﻳﺪم اﻧﮕﺎر ﻳﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺷﻜﺎﻓﺘﻪ ﺷﺪه و آﺑﻲﺟﺎری ﺷﺪه وﺳﻂ ﺟﺎده. ﭼﺮاغ ﻗﻮه رو دﻗﻴﻖ ﺗﺮ اﻧﺪاﺧﺘﻢ. دﻳﺪم ﻗﺮﻣﺰه! از ﺑﻮﻟﺪوزر اوﻣﺪ ﭘﺎﻳﻴﻦ. دﻳﺪم رو اﻳﻦ ﺧﺎک ﻫﺎی ﻟﺐ دره از ﺧﺴﺘﮕﻲ ﺧﻮاﺑﺶ ﺑﺮده، اﻓﺘﺎده، ﻫﻲ ﺑﻮﻟﺪوزر رﻓﺖ ﻋﻘﺐ، ﻫﻲ رﻓﺖ ﺟﻠﻮ، ﻫﻲ رﻓﺖ ﻋﻘﺐ، ﻫﻲ رﻓﺖ ﺟﻠﻮ. ﻫﻴﭽﻲ ازش ﻧﻤﻮﻧﺪه ﺑﻮد. ﮔﻮﺷﺖ ﭼﺮخ ﻛﺮده ﻫﺎ رو ﺟﻤﻊ ﻛﺮدم، ﺑﺮدم. ﻛﻲ ﺑﻮد؟ داﻧﺸﺠﻮی ﺷﺮﻳﻒ ﺑﻮد؟ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻘﺪﻳﺮ و ﺗﺸﻜﺮ ﺑﺸﻪ؟ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎﻳﺪ راه ﺑﺮای ﻣﻦ ﺑﺎز ﺑﺸﻪ؟ ﻛﺠﺎﻳﻴﺪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ؟
ﻣﺤﺎﺳﺒﺎت ﻣﺎ ﺑﺎ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎت ﺑﭽﻪ ﺟﺒﻬﻪ ای ﻫﺎﻓﺮق داره. ﻣﻌﺎدﻻت ﻣﺎ ﺑﺎ ﻣﻌﺎدﻻت ﺑﭽﻪ ﺟﺒﻬﻪ ای ﻫﺎ ﻓﺮق داره. ﻣﺎ ﺟﺒﻬﻪ ﻧﺮﻓﺘﻴﻢ. ﻫﻨﻮز ﺷﺮﻳﻒ ﺟﻨﮓ ﻧﺸﺪه. ﻫﻨﻮز ﺷﺮﻳﻔﻲ ﻫﺎ ﺗﻮ اﻓﺴﺮی ﺟﻨﮓ ﻧﺮم وارد ﻧﺸﺪﻧﺪ. ﺑﻪ ﺧﺪا از ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﻻ و ﭘﺎﻳﻴﻦ، از ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻌﻨﺎ، ﺑﻪ روﻳﺎ، ﺑﻪ ﺧﻮاب، ﺑﻪ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ، ﺑﻪ ﺗﻔﺄﻟﻲ، ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ای، ﺑﻪ ﺑﺎرﻗﻪ ای، ﺑﻪ ﺟﺮﻗﻪ ای، ﺑﻪ ﻳﻪ آﻧﻲ، ﺑﻪ ﻳﻪ ﻣﺸﻮرﺗﻲ، ﺑﻪ ﻳﻪ ﺗﻠﻨﮕﺮی، ﺑﻪ ﻳﻪ ﺣﺪﻳﺜﻲ، ﺑﻪﻳﻪ رواﻳﺘﻲ راه رو ﺑﺮاﻳﺖ ﺑﺎز ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. "ﻳﺎ دﻟﻴﻞ اﻟﻤﺘﺤﻴﺮﻳﻦ" ﺧﺪا رو ﺗﻮ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮ ﺷﺮﻳﻒ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﻨﻲ. ﻧﺬار اﻳﻦ ذﻛﺮ ﺧﺪا رو زﻣﻴﻦ ﺑﻤﻮﻧﻪ. ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻲ ﭼﻲ ﻣﻲ ﮔﻴﻢ ﺑﺎﻫﻢ؟ ﺑﺨﻮن ﻛﺘﺎب ﭘﺮواز ﺗﺎ ﺑﻲ ﻧﻬﺎﻳﺖ رو. ﺑﺨﻮن ﻛﺘﺎب ﺧﺎک ﻫﺎی ﻧﺮم ﻛﻮﺷﻚ رو. ﺑﺨﻮﻧﻴﻦ. ﻳﻪ ﺑﺎر دﻳﮕﻪﺑﻴﺎﻳﻦ ﻣﺒﺎﺣﺜﻪ ﻛﻨﻴﻢ. دﻋﻮت ﻛﻨﻴﺪ از ﻣﻼﺋﻜﻪ ﺧﺪا. دﻋﻮت ﻛﻨﻴﺪ از ﺷﻬﺪا.
آﺧﺮی ﻫﺎ ﻛﻪ ﻳﻪ ذره ﺣﻮاﺳﻤﻮن ﭘﺮت ﺷﺪه ﺑﻮد، ﺳﻪ راه ﺷﻬﺎدت ﻣﻲ ﮔﺸﺘﻴﻢ. داﻧﺸﻜﺪه اﻟﻤﻬﺪی ﺷﺮﻳﻒ ﻛﺪوﻣﻪ؟ اﻣﺎم زﻣﺎن را ﻣﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ روی طﺎﻗﭽﻪ! ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ ﺑﺮای ﺷﺐ ﻛﻨﻜﻮر. ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ ﺑﺮای ﻗﺼﻪ و ﻏﺼﻪ. ﺑﭽﻪ ﻫﺎ، ﺟﻤﻜﺮان، ﮔﺮﻳﻪ، حضرت ﻋﺒﺪاﻟﻌﻈﻴﻢ ﮔﺮﻳﻪ. ﺗﻮﺳﻞ، ﺗﻮﺳﻞ. زاﻫﺪان ﺷﺐ و ﺷﻴﺮان و ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻛﻦ ﻫﺎ و ﻣﺒﺎﺣﺜﻪ ﻛﻦ ﻫﺎ و ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻨﺪه ﻫﺎی روز... راه دﻳﮕﺮی ﻧﺪارﻳﺪ.
ﺣﺠﺖ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎی ﺷﺮﻳﻒ و اﻳﻦ ﻓﺮﻣﺎن ﻧﺎﻳﺐ اﻣﺎم ﻋﺼﺮ ﺗﻤﺎم ﻛﺮدم. ﻣﻦ دﻳﮕﻪ ﺣﺮﻓﻲ ﻧﺪارم. ﺑﺮﻳﻢ ﻛﻪ وﻗﺖ ﻛﻤﻪ، ﺳﺮﻳﻊ ﺟﻠﺴﺎت ﻛﺎریﺗﻮن رو ﺷﺮوع ﻛﻨﻴﺪ...
منبع: رجا نیوز
قوم یهود از دشمنان دیرینه اسلام به شمار میرود و با رسول گرامی اسلام به جنگ برخاستند و با مشرکان و کفار قریش دست به توطئههای مختلفی زدند. اکنون نیز که قرنها از رسالت پیامبر خاتم میگذرد، اسرائیل یکی از دشمنان سر سخت دنیای اسلام است. صهیونیسم که همان یهودیان افراطی هستند، اکنون کشور فلسطین را اشغال کردهاند و با کمک قدرتهای بزرگ و از جمله آمریکا با مسلمانان به جنگ برخاستهاند و روز قدس در واقع یادآور دشمنی دیرینه یهود با اسلام و مسلمانان است. در این مقاله ویژگیهای یهود را از منظر قرآن ذکر کردهایم. در یک نگاه کلی ایات مربوط به یهود را میتوان به دو گروه تقسیم نمود: الف) عقاید و باورهای یهود؛ ب) کارشکنیها و فعالیتهای تخریبی علیه مسلمانان. الف) عقاید و باورهای یهود 1. دشمنی با مؤمنین:لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا؛مائده/82 به طور مسلّم ( ای پیامبر ) دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت. 2. اذیت و آزار مؤمنین:لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور؛ِ آل عمران/186 به یقین (همه شما) در اموال و جانهای خود، آزمایش میشوید و از کسانی (یهودیان) که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده است و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید (شایستهتر است؛ زیرا) این از کارهای مهم و قابل اطمینان است. 3. عقیده یهود در مورد خودشان:وَ قالَتِ الْیهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ؛ مائده/18 یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان ( خاص ) او هستیم. 4. عقیده یهود درباره خداوند:وَ قالَتِ الْیهُودُ یدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ ایدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یداهُ مَبْسُوطَتانِ؛ مائده/64 . و یهود گفتند: « دست خدا ( با زنجیر ) بسته است». دستهایشان بسته باد! بلکه هر دو دست ( قدرت ) او، گشاده است. 5. طغیان و سرکشی یهود:وَ قَضَینا إِلى بَنی إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی اْلأَرْضِ مَرَّتَینِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیرًا ، فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیکُمْ عِبادًا لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْدًا مَفْعُولاً؛ اسراء4/5 ما به بنی اسرائیل در کتاب ( تورات ) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد و برتری جویی بزرگی خواهید نمود. هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکار جوی خود را بر ضد شما بر میانگیزیم ( تا شما را سخت در هم کوبند، حتی برای بهدست آوردن مجرمان ) خانهها را جستوجو میکنند و این وعدهای است قطعی. 6. قساوت و سنگدلی:ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِی کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً؛ بقره/74 سپس دلهای شما ( خطاب به یهود ) بعد از واقعه سخت شد، همانند سنگ یا سختتر. 7. ایمان نداشتن به نبوت:وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ؛ بقره/55 . و (نیز به یاد آور) هنگامی را که گفتید: « ای موسی! هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکار ببینیم ». پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالی که تماشا میکردید. 8. کفران نعمت:وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ اْلأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها؛بقره/61 و (نیز ای یهود! به خاطر آورید) زمانی را که گفتید: « ای موسی ! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم. از خدای خود بخواه که از آنچه زمین میرویاند؛ از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیازش برای ما فراهم سازد. 9. کشتار انبیا:وَ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یکْفُرُونَ بِایاتِ اللّهِ وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یعْتَدُونَ؛ بقره/61 و مُهر ذلت و نیاز بر پیشانی آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایی شدند؛ چون آنان بایات الهی، کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند، اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند. 10. انداختن نارساییها و مشکلات به گردن رهبری:وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ یطَّیرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ؛ اعراف/131 وقتی که بدی ( و بلا ) به آنها میرسید، میگفتند: « از سوی موسی و کسان اوست». 11ـ فراموش کردن خدمات دیگران:وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یسْتَحْیونَ نِساءَکُمْ وَ فی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ؛ إبراهیم/6 و ( به خاطر بیاورید ) هنگامی را که موسی به قومش گفت: نعمت خدا بر خود را به یادداشته باشید، زمانی که شما را از ( چنگال ) آل فرعون رهایی بخشید. همانا شما را به بدترین وجهی عذاب میکردند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را ( برای خدمتکاری ) زنده نگه میداشتند و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود. 12. اذیت و آزار پیشوا و رهبری:وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکُمْ؛ صف/5 و ( به یاد آورید ) هنگامی را که موسی به قومش گفت: ای قوم من! چرا مرا آزار میدهید، با اینکه میدانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟! 13. عهد شکنی:فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیةً ؛ مائده/13 ( بنی اسرائیل را ) به خاطر پیمان شکنی، از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم. 14. تحریف کلام خداوند:یحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ؛ مائده/13 سخنان ( خدا ) را از موضعش تحریف میکنند. ب) کارشکنیها و فعالیتهای تخریبی علیه مسلمانان1. تفرقه افکنی بین مؤمنین:وَالَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ کُفْرًا وَ تَفْریقًا بَینَ الْمُؤْمِنینَ؛ توبه/107 ( گروه دیگر از آنها ) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان رساندن ( به مسلمانان ) و ( تقویت ) کفر، و تفرقه افکنی میان مؤمنان. 2. پناه دادن به عناصر ضد الهی:وَ إِرْصادًا لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ؛ توبه/107 و ( مسجد ضرار ) کمینگاهی بود برای کسی که از پیش، با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. 3. آواره کردن شهروندان:یقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدینَةِ لَیخْرِجَنَّ اْلأَعَزُّ مِنْهَا اْلأَذَلَّ ؛ منافقون/8 میگویند:« اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون میکنند». 4. سیاست محاصرة اقتصادی:هُمُ الَّذینَ یقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّى ینْفَضُّوا ؛ منافقون/7 آنها کسانی هستند که میگویند: « به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند». 5. عدم خرسندی از مسلمانان مگر با پیروی از یهود:وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدى؛ بقره/120 هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، تا ( به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی و ) از ایین ( تحریف یافته ) آنان، پیروی کنی. بگو ( ای پیامبر ): « هدایت الهی ، تنها هدایت است». و امروز اسرائیل که ادامه دهنده تفکرات خصمانه یهود افراطی دیروز است، با اعمال و رفتار وحشیانه و غیرانسانی به ساحت قدس شریف و همجواران آن، قصد استثمار و استعمار تمامی سرزمینها را دارند ... به امید نابودی نهایی یهود به دست منجی مظلومان. |
اسراییل شصتمین سالگرد تاسیس کشور یهود را جشن میگیرد و در این زمان هیچ چیز بهتر از شناختن یهود، صهیونیسم و اسراییل نمیتواند ما را از نیات پلید آنها اگاه کند. پستی که پیش روی شماست ترجمهای از کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون نوشتهی عجاج نهیوض است و در بردارندهی 24 پروتکل که توسط سران صهیونیسم که متشکل از دانشوران و مغزهای متفکر یهودیت است به تصویب رسیده و امضا گردیده است و در واقع همان تفکرات اهریمنی آنان برای سلطه بر جهان توسط یک حکومت یهودی است. مطالعهی این نوشتار ما را بر آن میدارد تا در تحقیق و شناخت این پدیدهی شوم همت بیشتری گمارده و در پاسخ به ندای هل من ناصر ینصرنی که در زمین و زمان پیچیده ثابت قدم باشیم.
پروتکل اول
حق با زور است. آزادی ایدهای بیش نیست. طلا، ایمان، خود مختاری، سرمایه و حاکمیت مطلق آن، دشمن داخلی، تودهی مردم، هرج و مرج اجتماعی، ناسازگاری سیاست و اخلاق، قدرت یهودیت آزادیخواه شکست ناپذیر است، هدف وسیله را توجیه میکند، توده و اکثریت مانند انسان کور است. الفبای سیاست: اختلافات حزبی، استبداد مطلق در حکومت، رواج مشروبات الکلی، کهنه پرستی، تباهی اینها اصول و قواعد حکومت یهودی است که متشکل از ترور، آزادی، مبانی حکومتهای موروثی، سلطهی پنهانی که نمایندگان را از مردم دور می کند شیرازهی آن را تشکیل داده است.
پروتکل دوم
شالودههای تفرق یهود: جنگهای اقتصادی ، حکومتهای ظاهری و مشاوران مخفی مانند دولت آمریکا، موفقیت تعالیم ویرانگر، نرمش در سیاست، نقش مطبوعات، ارزش قربانیان یهود.
پروتکل سوم
افعی نماد یهود و مفهوم آن اختلال در معیارهای شرعی و قانونی کشورها، ترور و وحشت در کاخها و حکومتها، ابراز قدرت و جاه طلبی یهود، حمایت از پارلمانها و سخنرانان و نویسندگان پر حرف و کم کار، سو استفاده از قدرت، بردگی اقتصادی، افسانهی حقوق ملت، آرمانهای یهود در کشورهای دیگر، انحطاط توسط عوامل گرسنگی تودهی مردم ثمرهی آن، تاجگذاری و حکومت پادشاهان حاکم (یهود) بر سراسر جهان، نیاز به شالودهی تعلیم در مدارس، آزادی خواهی بحران اقتصادی، تضمین امنیت برای ملت ما (یهود) لازمهی حاکمیت مطلق تحت اندیشهی یهودیت همانند انقلاب کبیر فرانسه و نقش عمال مخفی یهود در آن.
پروتکل چهارم
مراحل مختلف یک حکومت جمهوری از دید یهود: آزادی خواهی توسط عوامل یهود، رقابت اقتصادی بینالمللی، نقش سفته بازیها، زر پرستی که نتیجهی آن را در پروتکل پنجم میبینیم.
پروتکل پنجم
راههای ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر یهودی: گرفتن زمام قدرت با حربهی آزادیخواهی، عواملی که اتحاد کشورها را ناممکن میسازد. اندیشهی تشکیل کشور یهود یک خواست الهی است. تاثیر فراوان انتقاد و عیب جویی در تخریب و ویرانگری اندیشهها بوسیلهی فن مخرب سخنوری که با آن افکار عمومی و فعالیتهای فردی و جمعی در دستان ماست.
پروتکل ششم
انحصار و وابستگی ثروت کشورها و بیرون آوردن ثروتهای مستغلاتی (زمین) از دست دولتها، تجارت صنعت و بورس بازی، رواج عیاشی و تجمل پرستی، افزایش دستمزدهای کارگری و گران کردن مایحتاج عمومی، ترویج عوامل هرج و مرجو میگساری، معنای مخفی تبلیغات و تثبیت آن بوسیله اندیشههای اقتصادی ما (یهودیت.)
پروتکل هفتم
مسلح شدن یهود جهت دفاع و حملات شدید، سرکوب قیامها توسط عوامل، بر افروختن جنگهای محدود و منطقهای یا جهانگیر، راز داری رمز موفقیت سیاست ما (یهود)، استفاده از مطبوعات و افکار عمومی، استفاده از قدرتهای عواملی مانند آمریکا، چین، ژاپن و دولتهای دیگر.
پروتکل هشتم
بکار گیری حقوق قانونی بصورت مبهم و گمراه کننده توسط دستیارانی از مرکز صهیونیست در مدارس و در میان فارغ التحصیلان سطح بالای علمی، اقتصاددانها و میلیونرها، صاحبان پستهای بزرگ و حساس در حکومتها .
پروتکل نهم
پیاده کردن اصول آزادیخواهی آنطور که ما در تعلیمات خود به ملتها میآموزیم، از بین بردن مفهوم و اندیشهی یهود ستیزی با استفاده از ابزار دیکتاتوری، ترور و وحشت توسط خدمتگزاران ما که همان قدرت بینای ما و ضعف کور در کشورها توسط دست نشاندههای ما در اختیار گرفتن زمام تعلیم و تربیت، ایجاد فرضیههای دروغ و به راه انداختن جنبشهای سری و لانههای مخفی با استفاده از شور جوانان نا آگاه.
پروتکل دهم
نمای بیرونی صحنه سیاسی یهود: نبوغ حرامزادهها، وعدهی انقلاب و آزادی، حق دموکراسی یا انتخاب عمومی در رای گیریها ، از بین بردن اعتماد به نفس توسط رهبران آزادیخواه (دست نشانده)سموم لیبرالیسم عوامل ما درموسسات دولتی، انشعابات حزبی مبتنی بر قانون اساسی، روسای جمهور مرکبهای آزادیخواهی و نقش نمایندگان و رییس مجلس در قانونگذاری و انتقال حکومت استبدادی زمینهی آشکار شدن حکومت یهودیت و پادشاهی آن بر جهان، منتشر کردن میکروبهای بیماریهای اخلاقی و زشتیهای آزادیخواهی.
پروتکل یازدهم
برنامههای قانون اساسی جدید در حکومتها و انقلابهای نوین توسط عوامل ما، نمای بیرونی آزادی در حکومتها است.
پروتکل دوازدهم
برداشت آزادی خواهان از واژهی آزادی، آینده مطبوعات در آن کشور، تسلط برمطبوعات و بنگاههای خبرگزاری، ترقی در قاموس یهود، همبستگی در مطبوعات بصورت زنجیرهای، دامن زدن به خواستهای مردم در اطراف شهرها وروستاها، افشای خطای حکومتها.
آزادی تفسیرات مختلفی دارد، ما اینگونه تعریف میکنیم: آزادی یعنی اینکه تو حق داری قانون را هر طور که خواستی عمل کنی، این تعریف در زمان مناسب برای ما سودمند خواهد بود زیرا زمام حکومتها را با این واژه ( آزادی) به دست خواهیم گرفت، چون این قوانین هستند که حرف آخر را میزنند و به اقتضای مصالح ما آنطور که میخواهیم آنرا وضع یا حذف میکنیم.
پروتکل سیزدهم
نیاز به مسایل سیاسی و صنعتی و تفریحات و سرگرمیها مانند نیاز انسان به نان روزانه است، درست به خودی خود درست است در مسائل مهم این حقیقت با نظرما تغییر میکند.
پروتکل چهاردهم
یهودیت دین آینده: شکلهای آیندهی بردگی در قالب دین پوشیده و ناشناخته خواهد بود. ادبیات اباحیگری و ادبیات عمومی در آیندهی زبان ماست.
پروتکل پانزدهم
قیام یهود کودتایی که جهان آینده را فرا خواهد گرفت، اعدام سرنوشت آیندهی آزادی خواهان و حتی دست نشاندههای ما، زیاد کردن محافل یهود تحت نظر هیئت مرکزی حاکمه با استفاده از روشهای فریب و رهبری آنها تحت نظر جمعیت های سری و همبسته. از بین بردن شکوه قوانین در حکومتها، موفقیت ما به عنوان ملت برگزیده ، اطاعت از فرامین یهود و تثبیت قوانین یهود، قاطعیت و سخت گیری در مجازات و جمع آوری ثروت های جهان برای بدست آوردن حق استیناف در حکومتهای دیگر، یهود مظهر پدر در حکومت های جهان، پادشاه اسراییل همان پدر جهان است.
پروتکل شانزدهم
از بین بردن و عقیم کردن برنامههای آموزشی دانشگاهها، جایگزین کردن تعالیم و راه بردهای ما بوسیلهی قدرت تبلیغ در مراکز علمی، حذف آموزش آزاد برفراری نظریات نوین (استقلال فکر.)
پروتکل هفدهم
وکالت قضایی تنها از آن ماست که با نفوذ روحانیون دست نشانده به نام آزادی وجدان با از میان برداشتن حکومت پاپ و جایگزین کردن پادشاهی یهود در مبارزه با کلیسای فعلی با ابزار مطبوعات در عصر حاضر و جاسوسی به شیوهی آژانس یهود، لازمههای سواستفاده از قدرت به نفع خود.
پروتکل هجدهم
اندیشهی تدابیر دفاعی مخفی، زیر نظر داشتن توطئهها از داخل و خارج، تدابیر دفاع علنی با بدست آوردن ابزار جنگی هرچند مخالف جهان باشد، ایجاد گارد مخفی پیرامون پادشاه یهود، از بین بردن صبغهی مذهبی حکومتها بر دین یهود، دستگیری، زندان و اعمال فشار با کمترین شبهه.
پروتکل نوزدهم
اندیشه حق ملتها در ارائه شکایات و پیشنهادها در جامعه که همان آشوب سیاسی و آگهی کردن جرمهای سیاسی در حکومتها.
پروتکل بیستم
برنامهی مالی یهود، مالیات تساعدی، خزانه داری کل و اسناد وام با بهره ، رکورد سرمایه، انتشار اسکناس بر اصل طلا، سطح دستمزدهای کارگری، وامهای دولتی و انتشار اوراق با ربح درصدی (ربا)، سهام های شرکت های صنعتی (بورس.)
پروتکل بیست و یکم
قرضه داخلی، دیون و مالیاتها ، تبدیل دیون به دیون تلفیقی ، ورشکستگی بانکهای پس انداز و درآمد(قرض الحسنه)، حذف ارزش های صنعتی.
پروتکل بیست و دوم
اسرای که در آینده معلوم خواهد شد با عمل به پروتکل بیست و یکم بدهیهای دولتها و شالوده آینده خوب برای ما، شعار قدرت و تسلیم و بردهداری در برابر ما.
پروتکل بیست وسوم
بیکاری صنعتگران، از بین بردن ممنوعیت اباحیگری و مشروبات الکلی برای از بین بردن جوامع و ادیان پیشین غیر یهود و احیای برگزیده خداوند که همان حکومت یهودیت است.
پروتکل بیست و چهارم
تلاش ما در تثبیت و تقویت سلالهی پادشاه داوود که به یهود ختم میشود، تربیت و آماده کردن پادشاه برای حکومت و تخت، کنار زدن وارثان غیر شایسته هرچند از تبار داوودی باشد فقط پادشاه و دستیاران سه گانه او حاکمان جهان وتعیین گرسرنوشت امت یهود هستند ، تلاش ما بر آن است تا پادشاه یهود را از هر عیبی مبرا داریم.
اصطلاح ژئو پلتیک یا جغرافیای سیاسی برای نخستین بار توسط جغرافیدان سوئدی «رودلف کلین» به کار گرفته شد. در این رشته نقش عوامل جغرافیایی و اقلیمی در تعیین سیاستهای حکومتها مورد بررسی قرار میگیرد.
در تحلیلهای جغرافیای سیاسی، سعی بر آن است که میان کانونهای قدرت منطقهای و بین المللی با موقعیت جغرافیایی منطقه مورد نظر رابطهای برقرار شود. از نظر ژئو پولتیکی ساختار جغرافیایی سرزمینی که قلمرو حکومتی را شامل میشود از اهمیت بسیاری برخوردار است. برای مشخص شدن مطلب صاحبنظران مثال «صفحه شطرنج» را بیان میکنند که در آن علاوه بر تعداد و نوع مهرههای موجود محل قرار گرفتن آنها نسبت به مهرههای رقیب نیز اهمیت زیادی دارد.
با توجه به این مثال میتوان گفت که موقعیت جغرافیایی هر منطقه میتواند در میزان رقابت ابرقدرتها برای دستیابی به آن تأثیر بگذارد و از لحاظ جغرافیای سیاسی آن را مهم جلوه دهد.
اهمیت یک منطقه از دیدگاه جغرافیای سیاسی به خودی خود یک عامل مثبت یا منفی محسوب نمیشود بلکه میزان اهمیت منطقه با توجه به خواستههای ساکنان آن و اتحاد و همفکری آنان یا برعکس، تفرقه و درگیری آنان با یکدیگر تفاوت میکند. در نتیجه گاهی ممکن است عوامل جغرافیایی سیاسی، موجب قدرت و پیشرفت یک منطقه و گاهی هم موجب ضعف و عقب ماندگی آن گردد.
هدف این مقاله بررسی جایگاه قدس با در نظر گرفتن تمامی ویژگیهای جغرافیای سیاسی آن است خصوصاً آنکه موقعیت ویژه این سرزمین در خاورمیانه بر نقش استراتژیک آن افزوده است.
سرزمین فلسطین که در گذشته به آن «کنعان» میگفتند، با مساحت 25000 کیلومتر مربع در ساحل شرقی دریای مدیترانه و در همسایگی کشورهای مصر، سوریه، اردن و لبنان قرار دارد. فلسطین سرزمین حاصلخیزی است و از آب و هوای معتدلی برخوردار است و محل ظهور پیامبران بزرگ الهی همچون حضرت عیسی(ع) و موسی(ع) و محل عبور و سکونت حضرت
ابراهیم(ع) بوده و از لحاظ جغرافیای سیاسی اهمیت ویژهای دارد و بیت المقدس نیز که یکی از مناطق مهم فلسطین است در دامنه کوههای «زیتون» واقع شده است.
در بررسی جغرافیای سیاسی هر منطقه از جهان آنچه که مورد توجه قرار میگیرد عبارت است از مراحل شکلگیری آن منطقه در طول تاریخ و حکومتهای موجود در آن که قبلاً در مقالهای تحت عنوان «تاریخ قدس» مورد بررسی قرار گرفت، اما در بررسی جغرافیایی ـ سیاسی هر منطقه باید همه عوامل مؤثر بر اینده آن به همراه وضع موجود را در نظر بگیریم. به عبارت دیگر جغرافیای سیاسی هر منطقه ماحصل مجموعه پیچیدهای از نیروهای مخالف موجود در منطقه است که در برابر یکدیگر قرار دارند.
از مهمترین ویژگیهای جغرافیای سیاسی قدس رابطه متقابل میان ادیان الهی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام در آن است که طبعاً موجب ایجاد فرهنگهای متفاوتی میشود و این مسأله باعث به وجود آمدن وضعیت جغرافیایی سیاسی خاصی میگردد.
با بررسی تحولات و درگیریهای ایجاد شده در منطقه خاورمیانه در طور تاریخ، در مییابیم که یکی از علل مهم تحولات این منطقه تاریخی یعنی سرزمین فلسطین، وجود بیت المقدس در آن بوده و از اینرو، مراحلی از تاریخ گذشته سرزمین فلسطین عرصه نزاع و کشمکشهایی بر سر دستیابی به حاکمیت بر بیت المقدس بوده است.
در دوران معاصر نیز با پیدایش استعمار و حضور استعمارگران در خاورمیانه و اشغال سرزمینهای اسلامی با هدف تشکیل رژیم صهیونیستی این منطقه به صحنه جدیدی از درگیریهای منطقه خاورمیانه تبدیل شد.
آنچه که بحث درباره جغرافیای سیاسی فلسطین را مهم جلوه میدهد مواردی است که عبارتند از:
الف) موقعیت جغرافیایی ـ سیاسی بیت المقدس همواره نظر توجه پژوهشگران و صاحبنظران را به خود جلب کرده است. اما با این حال به دلیل گستردگی و ابعاد بحث همواره نظریات مطرح شده با کاستیهایی همراه بوده و از این رو مقاله حاضر تلاش میکند تا باب جدیدی از بحث و تبادل نظر پیرامون این موضوع و ابعاد مختلف آن را بروی استادان و پژوهشگران محترم بگشاید تا زمینهای برای استفاده از نظریات و افکار دیگران فراهم شود.
ب) بیت المقدس، به سبب وجود مسجد الاقصی و قبة الصخره و مکانهای مقدس که در نزد پیروان ادیان سه گانه یعنی اسلام مسیحیت و یهودیت اهمیت دارند جایگاه ویژهی یافته است. بنابراین تلاش برای در دست گرفتن حاکمیت بر این منطقه همواره در طول تاریخ موجب بروز بحرانها و
مشکلاتی در خاورمیانه بوده و جنگهای بزرگی در این منطقه اتفاق افتاده است.
ج) خارج شدن بیت المقدس از حاکمیت مسلمانان که در واقع ضربهای بر پیکره مسلمانان محسوب میشود، عاملی برای اتحاد ملتهای اسلامی و نقطه تلاقی اندیشههای مبارزاتی برای مقابله با تهدیدات خارجی بوده و دولتهای اسلامی را در یک موضع مشترک و جبههای واحد در برابر اشغالگران قرار داده است.
د) بیت المقدس، جزئی از اراضی تحت اشغال مسلمانان است که از سوی دشمنان غصب شده و بیشتر مکانهای مقدس آن، به مسلمانان تعلق دارد. این منطقه در بیشتر دورانهای تاریخی تحت حاکمیت مسلمانان قرار داشته و بیشترین ساکنان آن در طول تاریخ عرب و مسلمانان بودهاند.
درباره نامگذاری بیت المقدس، که خود از ابعاد مهم تاریخی آن است باید گفت که بر اساس مدارک تاریخی موجود در پایان هزاره چهارم پیش از میلاد نخستین مردمی که در این سرزمین زندگی میکردند، کنعانیان بودند. آنان شهری بنا کردند و از آنجا که پادشاه آنان موسوم به «ملک صادق»، دوستدار صلح و آرامش بود، به احترام الهه صلح و آرامش یعنی «شالیم» آن شهر را «اورشلیم» به معنی «شهر صلح و آرامش» نام نهاد.
بنابر روایت دیگری، از دو هزار سال پیش
از میلاد، این شهر «اورسلم» نام داشت و پیش از نبردی که حضرت داوود(ع) انجام داد آن را «یبوس» مینامیدند، اما در زمان حکومت حضرت داوود(ع) این شهر را «اورشالم» و «یورشالائیم» و «اورشلیم» (به معنی شهر صلح) نامیدند.
پس از ظهور اسلام و در مدت سیزده سال نخست پس از بعثت پیامبر اکرم(ص)، مسجد الاقصی قبله مسلمانان بود. در این سال (سال سیزدهم بعثت)، در حالیکه پیامبر(ص) در مسجد بنی سلمة مشغول اقامه نماز بودند فرمان الهی مبنی بر تغییر قبله به سوی مسجد الحرام نازل شد و به همین سبب مسجدالاقصی را قبله اول و سومین حرم شریف الهی پس از مسجد الحرام و مسجد النبی(ص) مینامند.
پس از آنکه مسلمانان بیت المقدس را فتح کردند بنابر عهدنامهای که در سال پانزدهم هجری قمری منعقد شد قدس رسماً تحت حاکمیت مسلمانان قرار گرفت و نام آن را از «ایلیا» به بیت المقدس تغییر یافت.
عبدالملک مروان، از خلفای اموی، در سال 690 میلادی (حدود 80 هجری) تصمیم به ساختن «قبة الصخره» و مسجد الاقصی در بیت المقدس گرفت و برای تأمین مخارج و هزینه ساخت آن دستور داد به مدت هفت سال مالیات و خراج سرزمین مصر به این کار اختصاص یابد.
در دوران حکومت بنی عباس نیز بیت المقدس به دست مسلمانان اداره میشد و خلفای عباسی برای تکریم و حفظ حرمت و قداست آن تلاش زیادی به خرج میدادند. زمانی که بخشی از بنای مسجدالاقصی بر اثر زلزله تخریب شد، منصور عباسی دستور داد طلای به کار رفته در ساخت درهای مسجد را برداشته و با آن سکه ضرب کنند تا هزینههای بازسازی بخشهای تخریب شده، تأمین گردد.
به طور کلی علاوه بر موقعیت جغرافیایی و اهمیت استراتژیک منطقه بیتالمقدس آنچه که موجب توجه و اهمیت دادن مسلمانان به این منطقه مقدس گشته در دو عامل اصلی خلاصه میشود: نخست آنکه بیتالمقدس یکی از شهرهای مسلماننشین فلسطین است که از سوی دشمن صهیونیستی اشغال شده و بر اساس قوانین شرع اسلام مسلمانان نمیتوانند در برابر مسأله ساکت بمانند، زیرا سرزمین اسلامی و جامعه اسلامی نباید تحت امر وحکومت غیر مسلمانان قرار گیرد.
دوم آنکه این شهر از لحاظ روحی و معنوی از جایگاه ویژهای در نزد مسلمانان برخوردار است چرا که نخستین قبله مسلمین در این شهر قرار دارد و نیز مسجدالاقصی و مسجد الصخره در منطقه وسیعی از این شهر که حرم شریف نام دارد قرار گرفتهاند. پس
بیتالمقدس یکی از سه حرم شریف و مقدس مسلمین است.
از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که مسجدالاقصی یکی از مهمترین مساجد اسلام است و عبادت در آن فضیلت بسیار دارد.
علاوه بر این، این مسجد از جهت دیگری هم برای مسلمانان حائز اهمیت است و آن، قداست و اهمیت معراج پیامبر اکرم(ص) است که از این مسجد آغاز شده و خداوند متعال در ابتدای سوره اسراء در این باره میفرماید:
«پاک منزه است پروردگاری که شبانگاه، بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد پر برکت اقصی برد تا ایات و نشانههای خویش را به او بنمایاند...».
در شهر بیت المقدس علاوه بر مسجد الاقصی، 36 مسجد دیگر وجود دارد که 29 مسجد در داخل شهر و 7 مسجد نیز در خارج از بافت قدیمی و حومه شهر قرار دارد. علاوه بر آن مقبرهها و زیارتگاههای بسیاری از رهبران بزرگ اسلام و اصحاب پیامبر اکرم(ص) در این شهر واقع است که یکی از آنان «عبادة بن صامت انصاری» است که در این شهر زندگی میکرد و در «باب الرحمة» مدفون است.
بنابر همه مطالب مذکور، هر نوع حرکت شکنی و تعدی به اماکن مقدس این شهر و اذیت و آزار ساکنان مسلمانان از سوی
صهیونیستها، مورد خشم و نفرت تمامی مسلمانان خواهد بود.
از آنجا که انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر مفهومی جدید و برگرفته از افکار مبارزاتی امام خمینی(ره) به پیروزی رسید و در واقع نیروی محرک آن از حرکت و انسجام ملت بر مبنای باورها و تعالیم دینی نشأت گرفته بود طبیعی است که سیاستهای چنین انقلابی در همه ابعاد، بخصوص در برابر مهمترین مسأله جهان اسلام یعنی آزادی فلسطین از لوث وجود صهیونیسم، بیتفاوت نباشد و این مطلب را در همه موضعگیریهای انقلاب مشاهده میکنیم. پس میتوان گفت سیاست انقلاب اسلامی در قبال مسأله فلسطین و قدس در واقع همان سیاست امام خمینی در برابر مسأله است.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاثیر بسزایی در تقویت جبهه مبارزه مسلمانان با صهیونیسم داشت و تحولی در این مسیر ایجاد کرد چرا که شاه یکی از همپیمانان مهم غرب و اسرائیل در منطقه مهم خاورمیانه محسوب میشد. ایران در زمان شاه، یکی از بازارهای مصرف کالاها و تولیدات اسراییل بود و در حقیقت اقتصاد رژیم اشغالگر قدس را تقویت میکرد. از سوی دیگر شاه با صدور نفت به این کشور، رژیم صهیونیستی
را یاری میداد و نفت ایران به ساختاری اقتصادی و صنعتی تبدیل میشد و اسلحهای در دست اسرائیل بود که سینه فلسطینیها را هدف قرار میداد. بدین ترتیب ایران به پایگاهی تبدیل شده بود که عملیات جاسوسی اسرائیل بر ضد کشورهای عربی از طریق آن انجام میشد.
یکی از انگیزهها و ابزار پیشبرد انقلاب امام خمینی افشای روابط پنهان و آشکار شاه و اسرائیل و کمکهایی بود که شاه به دشمن مشترک مسلمانان انجام میداد. امام در این باره میفرمایند:
«یکی از عوامل مبارزه ما با شاه کمکهای او به اسرائیل است. من همیشه گفتهام که شاه از ابتدای تشکیل اسرائیل با او همکاری میکرده است و زمانی که جنگ اسرائیل با مسلمانان را به تاراج میبرد و به اسرائیل میداد. همین امر یکی از دلایل مخالفت من با شاه بود...». 1
امام خمینی از همه انسانهای پایبند به ارزشها و اصول انسانی میخواست که از راه راست و از مسیر اسلام منحرف نشوند. حال باید دید از نظر امام راه راست چیست؟ راه راست عبارت است از مسیر مبارزه با استکبار جهانی در این مسیر مفهوم انسان و مبارزه آگاهانه و فراگیر انسان موجب میشود که سرنوشت انسانها و ملتها در دست یک نفر قرار نگیرد حتی اگر آن یک نفر خود امام باشد.
امام، از ابتدای مبارزه طولانی خویش برای ایجاد رابطهای محکم با فلسطین تلاش میکردند، زیرا به خوبی دریافته بودند که مبارزه در راه رهایی فلسطین، تنها مبارزه برای یک منطقه جغرافیایی محدود نیست بلکه مبارزه در راه گذشته، حال و اینده اسلام است، زیرا فلسطین یک سمبل مقدس دینی تاریخی و سیاسی است.
امام خمینی، فلسطین را از حوزه محدود ملی و منطقهای خارج کرده و آن را در سطح جهانی و به عنوان یک مفهوم انسانی جدید مطرح نمودند.
در اندیشه امام خمینی فلسطین از حدود مرزهای آن فراتر رفته و به مسألهای مورد توجه همه خداپرستان تبدیل گردید. ایشان در این باره میفرمایند:
«مسأله فلسطین، یک مسأله شخصی و مربوط به یک حکومت معین نیست. حتی این مسأله، تنها به مسلمانان هم مربوط نمیشود بلکه همه خداپرستان جهان باید به این مسأله اهمیت بدهند...».
امام پس از ترسیم مبانی انسانی قضیه فلسطین، به مبانی اسلامی آن توجه کرده و نقش مهم امت اسلام را در راه رهایی فلسطین مورد تأکید قرار دادند و آن را مسئولیت بزرگی دانستند که امت بر دوش دارد. ایشان میفرمایند: «قدس متعلق به مسلمانان است و باید به آنان بازگردد.»
حضرت امام، قضیه فلسطین را محور اصلی نهضت جهانی اسلام قرار داده و روز قدس را روز احیای اسلام نامیدند. و آن روز تعیین سرنوشت ملتهای مستضعف خواندند و از ملتها خواستند که برای تحقق این هدف به طور جدی اقدام کنند.
ایشان میفرمایند: تکلیف و وظیفه همه ما، نابود کردن اسراییل است... سردمداران کشورها باید بدانند که مذاکرات سیاسی با جنایتکاران تاریخ، نمیتواند قدس و فلسطین را نجات دهد.
به نقل از روزنامه السبیل
چاپ اردن ـ شماره 316
مصاحبه امام خمینی در آذر ماه1357
فرمانده دوران دفاع مقدس گفت: عماد برای مقاومت و برای شیعیان همچون مالک اشتر بود و شهادت حق این انسان بود.
سردار قاسم سلیمانی از فرماندهان دوران دفاع مقدس در مراسم دومین سالگرد شهادت شهید عماد مغنیه با اشاره به فواید ارزشی برگزاری این مراسمها گفت: به طور طبیعی در جمهوری اسلامی ایران از این نوع مراسمها به ابتکار جوانان برگزار میشود و همین فرهنگ گرامیداشت شهدای دفاع مقدس است که به شهدای مقاومت نیز تعمیم یافته و یک کار ارزشمند و گرانقدر است.
وی با بیان اینکه این جلسات به الگوهای حقیقی و تجربههای موفقی میپردازد که نسل جوان ما آنها را حفظ کرده و یا در فاصله تاریخی کمی از آنها قرار دارد افزود: شهدای ما تجربهها و الگوهای موفقی هستند که نسل جوان ما به آنها اقتدا میکند و از تأثیرات و انفاس قدسی آنها بهرهمند میشود.
این سردار دوران دفاع مقدس افزود: عماد مغنیه از اسوههای به تمام معنی مجاهدین زمان ما است و او شخصیتی نیست که تاریخ لبنان به سادگی شخص دیگری مانند او را متولد کند.
سلیمانی ادامه داد: انسانهایی مثل شهید بهشتی، مطهری، خرازی، باکری و مغنیه انسانهایی نیستند تاریخ بزودی نمونه آنها را ببیند.
وی افزود: ظاهر عماد مغنیه حاصل تلاش او بود که در 4 جنگ ارتش صهیونیستی را شکست داده و لبنان را پس از 50 سال از دست این رژیم خارج کرده بود.
این فرمانده دوران دفاع مقدس ادامه داد: ارتش صهیونیستی در سال 1967 با ارتش 2006 قابل مقایسه نبوده و قدرت آن دهها برابر ارتش سال 67 بود اما با این حال مقاومت با زکاوت مغنیه این ارتش را شکست داد که این عظمت کار مغنیه را نشان میدهد.
سلیمانی رژیم صهیونیستی را ناوگان خشکی امریکا خواند و گفت: بنیان رژیم صهیونیستی پس از جنگ 33 روزه به هم ریخت و هیچ حادثه دیگری از سال 1982 تاکنون هیبت رژیم صهیونیستی را اینچنین فرو نریخته بود.
وی با بیان اینکه عماد در جنگ 33 روزه آتشی در کاخ رژیم صهیونیستی انداخت اظهار داشت: ارتش رژیم صهیونیستی 20 سال در پی عماد بود تا به تعبیر خودشان این مرد سایه را به دام اندازند.
این فرمانده دوران دفاع مقدس ادامه داد: در تمام طول جنگ هیچ عملیاتی را حزبالله انجام نداد مگر اینکه عماد آنجا بود.
سلیمانی با اشاره به هدف قرار دادن 20 هزار نقطه از سوی رژیم صهیونیستی در طول جنگ 33 روزه در لبنان گفت: در این بمبارانها حتی 20 نفر هم از نیروهای مقاومت کشته نشدند که این حاصل زکاوت عماد بود.
وی جمله "همه چیز و همه کس در مقابل ولایت هیچند " را شعار عماد خواند و اظهار داشت: عماد برای مقاومت و برای شیعیان همچون مالک اشتر بود و شهادت حق این انسان بود.
هر چند که فلسطینیان پیش از انقلاب ایران مسلمان بودند اما عاملی که آنها را به هم پیوند می داد «عربیت» بود و اسلام در درجه دوم قرار داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اسلام عاملی موثر و قوی برای اتحاد و پیروزی مبارزان مسلمان فلسطین شد.
با شروع دهه هشتاد و به دنبال تاثیرپذیری فلسطینیهای مستقر در لبنان، از انقلاب اسلامی ایران، و تشدید فعالیت نظامی خود علیه نیروهای اسرائیلی در مناطق اشغالی، رژیم صهیونیستی در ششم ژوئن 1982 به قصد نابودی مقاومت فلسطین حمله گسترده ای را از طریق زمین، هوا، دریا به لبنان آغاز کرد. این تهاجم منجر به بیرون رفتن نیروهای مقاومت فلسطین از جنوب لبنان و بیروت شد. اما چند سالی نگذشت که با شکل گیری مقاومت اسلامی در لبنان و عملیات نظامی آن علیه مراکز نظامی و امنیتی اسرائیل، رژیم صهیونیستی مجبور به عقب نشینی از بعضی مناطق اشغالی خود رد مناطق جبل و جنوب لبنان شد و مردم فلسطین ضمن تاثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران در منطقه و مقاومت اسلامی در لبنان، درصدد برآمدند تا حرکت جدیدی را در داخل سرزمینهای فلسطین اغاز کنند.
در آوریل 1987 کنفرانس سران عرب در عمان برگزار شد اما هیچ گونه موضعی در زمینه مبارزه علیه رژیم صهیونیستی اتخاذ نکرد و صرفاً تمام توجه آن به جنگ ایران و عراق معطوف شد. مردم فلسطین که طی سالهای 1967 تا 1982 تجارب تلخی را پشت سرگذاشته و راههای گوناگون سازمانهای فلسطینی و دولتهای عربی را آزموده و شکست طرحهای سیاسی را به چشم دیده بودند، و سالها انتظار می کشیدند کشورهای عربی (اعراب) آنها را از آوارگی نجات بخشند، با توجه به اختلافها و انشعابها گروهها و احزاب فلسطینی، و با مشاهده بی توجهی رژیمهای عربی به اوضاع فلاکت بار فلسطینیها، دریافتند که شعارهای انقلابی رهبران سیاسی فلسطین و دولتهای عربی محتوای خود را از دست داده و طی این مدت هیچ نشانه امیدی از نابودی رژیم صهیونیستی و یا حداقل کم شدن حاکمیت آن در فلسطین پیدا نشده است، لذا از دولتهای عربی و گروههای فلسطینی قطع امید کردند.
این عوامل و رویدادهای چند، زمینه ای شد تا شور و شوق انقلاب و گرایش به اسلام در مردم فلسطین احیا شود و جنبشهای سیاسی ـ مذهبی، مردمی جایگزین احزاب و سازمانهای سیاسی ـ ملی و غیرمذهبی در سرزمینهای اشغالی شود و روند جدیدی از قیام و مبارزه با اسرائیل توسط ساکنین سرزمینهای اشغالی در پاییز 1987 آغاز شد که انتفاضه یا « انقلاب مساجد» نام گرفت.
وقوع انتفاضه روزنه امیدی برای فلسطینیان آواره به وجود آورد و اهداف و آثاری را در پی داشت و موجب شد تا اسرائیل از تداوم انتفاضه احساس خطر و ترس کند. با آنکه رژیم صهیونیستی از سال 1948 تاکنون دربرابر همه قطعناه ها و طرحهای سازمان ملل متحد، که حقوق و امتیازات محدودی برای فلسطینیان قایل می شد ایستادگی می کرد و از پذیرش قطعنامه های 242 و 338 شورای امنیت خودداری می ورزید ولی سرانجام وحشت آن و امریکا از انتفاضه آنان را مجبور کرد به مذاکره با ساف تن دهند. از سوی دیگر جناح سازشکار فلسطینی نیز با این تصور که برای چانه زدن در مذاکرات با اسرائیل و گرفتن امتیاز از آن انتفاضه برگ برنده ای در دست آنها است. زمزمه مذاکره با اسرائیل را مطرح کردند .رژیم صهیونیستی نیز درکنار مذاکره چند جانبه خود با اعراب، گفت و گوهای پنهانی را با رهبران ساف شروع کرد و پس از ده دور گفت و گوی مستقیم اعراب و رژیم صهیونیستی در فرایند صلح خاورمیانه، سرانجام سازش رهبران فلسطینی و تسلیم آنها در برابر خواسته های اسرائیل، با طرح غزه ـ اریحا (توافقنامه ساف ـ اسرائیل ) وارد مرحله نوینی شد. و از 21/8/71 مذاکرت سری دو جانبه ساف و اسرائیل شروع شد.
در 19/6/1372 یاسر عرفات با عنوان رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین طی نامه ای به اسحاق رابین نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت و تعهد ساف را به پایبندی به اعلامیه اصول کلی (توافقنامه) و نیز قطعنامه های شماره 242 و 338 شورای امنیت (که وجود رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخته و خواستار بازگشت به مرزهای آن به مناطق پیش از 1968 شده اند) اعلام کرد و آن بخش از مفاد منشور فلسطین را که منکر حق وجود اسرائیل است. ملغی اعلام نمود. اسحاق رابین نیز متقابلاً در همان تاریخ طی نامه ای، سازمان آزادی بخش فلسطین را به عنوان نماینده مردم فلسطین به رسمیت شناخت. و موافقت خود را با آغاز مذاکره با ساف اعلام کرد. سرانجام یاسر عرفات رهبر ساف در تاریخ 22/6/1372 در واشنگتن در حضور «بیل کلینتون» رئیس جمهور امریکا و تعدادی از شخصیتهای سیاسی جهان با قلم خود بر نام فلسطین خط کشید و متن قراردادی را امضا کرد که به طرح «غزه ـ اریحا» معروف شد.
یاسر عرفات و رابین طی مذاکراتی پیش نویس هفده مادهای توافق را امضا کردند که در آن یک حکومت خودمختار فلسطینی در کرانه غربی و نوار غزه پیش بینی شد.
این توافق هر چند در ظاهر نوعی عقب نشینی محدود اسرائیل از مواضع قبلی آن به شمار می رفت ولی با اهداف بلند مبارزه ملت مسلمان فلسطین فاصله زیادی داشت زیرا هدف آمریکا و رژیم صهیونیستی از این توافق صرفاً ایجاد شکاف میان فلسطینیان و خاموش کردن شعله های آتش انتفاضه به دست جناح فلسطینی سازشکار بود. اما با هشیاری نیروهای انقلابی فلسطینی در سرزمینهای اشغالی از این حربه نیز موثر واقع نشد و انتفاضه فلسطین هر چه قوی تر به راه خود ادامه داد. تا اینکه آتش آن هنگام دیدار «آریل شارون» رئیس حزب لیکود اسرائیل از مسجدالاقصی در تاریخ 28 سپتامبر 2000 بار دیگر شعله ور شد و شکل جدیدی به خود گرفت که به انتفاضه الاقصی معروف شد.
انگلستان در این زمان برای تداوم سلطه خود به پایگاهی در این منطقه نیاز داشت. در جریان جنگ جهانی اول صهیونیستها از انگلیس و امریکا خواستند در صورتی که دولت عثمانی متحد آلمان، شکست بخورد، پس از خاتمه جنگ فلسطین تبدیل به مملکت یهود گردد. کوشش صهیونیستها نتیجه بخشید و توانستند نظر « لرد بالفور» وزیر خارجه انگلیس را جلب کنند. سرانجام در آوریل 1920 متفقین و جامعه ملل، قیمومیت فلسطین را رسماً به دولت انگلستان واگذار کردند و آن را موظف کردند، با تاسیس کانون ملی یهود، برای اجرای اعلامیه بالفور کمک کند.
با واگذاری حکومت از سوی انگلیس به یک یهودی، مهاجرت و انتقال یهودیان به فلسطین شروع شد. این امر موجب شورش و مخالفت اعراب گردید. در این هنگام سایر اعراب که دچار تفرقه بودند جز در شعار کمک دیگری به فلسطینیها نمی کردند. اعراب فلسطینی و مسیحیان اختلافات خویش را کنار گذاشتند و اعراب فلسطینی و مسیحیان اختلافات خویش را کنار گذاشتند و در برابر یهودیان صهیونیست متحد شدند. در تابستان 1929 نخستین برخورد خونین میان فلسطینیها و صهیونیستهای مهاجر درگرفت. در این درگیری صهیونیستها و سربازان انگلیسی با آتش گشودن بر روی فلسطینی ها حدود 351 تن را شهید و عده ای را مجروح و دستگیر کردند. در اواخر دهه 1920 تا 1936 قیام مسلحانه شیخ عزالدین قسام به وقوع پیوست اما وی یارانش به شهادت رسیدند. در سال 1937 عبدالقادر حسینی رهبری مبارزات را در دست گرفت اما او نیز پس از نبردهای زیادی علیه سلطه گران انگلیسی صهیونیستها همراه با یارانش به شهادت رسید.
در سال 1944 حسن سلامه فرماندهی جنگ با نیروهای مشترک صهیونیستی، انگلیسی را برعهده گرفت ولی او نیز به شهادت رسید.
از دهه چهل مساله فلسطین به یک مساله عربی تبدیل شد و در راس مسائل بینالمللی قرار گرفت. در طول جنگ جهانی دوم آرامش نسبی بر فلسطین حکمفرما بود. انگلیس در 14 مه 1948 به قیمومیت خود خاتمه داد و نیروهایش را از فلسطین خارج کرد. در همان روز شورای ملی یهود در تلآویو تشکیل شد و در ساعت چهار بعداز ظهر روز جمعه 14/5/1948 موجودیت دولت اسرائیل توسط «دیوید بن گورین» در اجتماعی در موزه تل آویو اعلام گردید. وی ضمن سختانش گفت: «ما در اینجا میگوئیم که با پایان گرفتن حکومت قیمومیت در نیمه شب 14-15 مه 1948 در انتظار برپایی دستگاههای دولتی طبق قانون اساسی هستیم که توسط شورای قانون اساسی در زمان مناسبی ـ که ان را حداکثر اول اکتبر 1948 تعیین کرده بود ـ تدوین خواهد شد.»
چند دقیقه پس از اعلام تشکیل اسرائیل، «ترومن» زرئیس جمهور وقت امریکا دولت جدید اسرائیل را به رسمیت شناخت. انگلیسیها نیز هنگام خروج از فلسطین، تجهیزات خویش را در اختیار صهیونیستها گذاشتند.
پس از اعلام تشکیل رژیم صهیونیستی، یهودیان غاصب شروع به تصرف شهرها و روستاها و بیرون راندن فلسطینیها از خانه و کاشانه شان کردند. آنها هنگامی که با مقاومت مردم فلسطین روبه رو شدند جنایاتی مانند کشتار روستای «دیر یاسین» و «کفر قاسم» را در آوریل 1948 به راه انداختند. این کشتار وحشیانه موجب گسترش وحشت و فرار فلسطینیها از خانه و کاشانه شان شد. نتیجه مستقیم اشغال فلسطین و برپایی دولت اسرائیل در این سرزمین منجر به آن شد که ملت تاریخی فلسطین تقریباً به ملتی آواره و پناهنده تبدیل شود. و در اردوگاهها پراکنده در دیگر کشورهای عربی زندگی فقرآلود و آکنده از بیماری بگذرانند.
جنگ 1948: پس از اعلام موجودیت رژیم اشغالگر قدس و توسط بن گوریون، اولین جنگی که این رژیم علیه فلسطین و کشورهای عربی منطقه به راه انداخت به جنگ 1948 معروف است. در طی این جنگ صهیونیستها 78 درصد کل خاک فلسطین را به اشغال خود در آوردند. در اثر این جنگ، نخستین مرحله آوارگی بزرگ مسلمانان فلسطین به وقوع پیوست. طی آن حدود یک میلیون فلسطینی از مجموع یک میلیون و نهصد هزار فلسطینی در آنزمان آواره شدند. حدود 200000 تن از مسلمانان فلسطین به نوار غزه مهاجرت کردند و 496000 تن به اردن و 100000 تن به لبنان و 85000 تن به سوریه و 20000 تن به مصر و عراق کوچ کردند.
پس از جنگ 1948، رژیم اشغالگر قدس از سویی با اجرای سیاست خشونت و توسعه طلبی و دست زدن به اقداماتی نظیر تخریب منازل و آتش زدن مزارع، سعی و تلاش می کرد تا باقیمانده اعراب منطقه را مجبور به فرار از خانه هایشان کند. و از سوی دیگر شرایط و تسهیلات لازم را برای ادامه انتقال یهودیان سراسر جهان به فلسطین فراهم می کرد.
در مه 1949 اسرائیل به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. در پی تحکیم سلطه رژیم صهیونیستی بر فلسطین اشغالی به تدریج گروهها و سازمانهای مبارزه فلسطینی اعلام موجودیت کردند. در 28 مه 1964، کنگره فلسطین در شهر قدس تشکیل شد و تاسیس «سازمان آزادی بخش فلسطین» را اعلام کرد. در پی آن نیز ارتش آزادی بخش فلسطین تشکیل شد و مبارزات فلسطینیان شکل جدیدی به خود گرفت.
نگ 1967 از سوی رژیم صهیونیستی در حالی شروع شد که کشورهای عربی، خود را از قبل برای نبردی بزرگ با دشمن آماده کرده بودند. نیروهای نظامی کشورهای عربی به طرف مرزهای اسرائیل در حرکت بودند. رادیوهای این کشورها نیز دائم مارش نظامی پخش می کرد و پیروزیهای اعراب را به یاد می آورد. مصر و سوریه با هم اعلام همبستگی کردند. نیروهای پاسدار صلح نیز از مناطق مرزی در نوار غزه عقب نشینی کردند. در 15 ماه مه، مجموع این شرایط از جنگی درخشان و موفقیت آمیز برای اعراب حکایت داشت. جوانان شهر بیت المقدس تحقق رویای تصرف خاک آبا و اجدای خود را قریب الوقوع می پنداشتند، اما در 5 ژوئن قبل از اینکه اعراب هرگونه اقدامی انجام دهند، با حمله غافلگیرانه تانکهای رژیم صهیونیستی روبرو شدند. چهره این شهر دگرگون شد و حالت جنگی به خود گرفت. پس از مدت کمی نیز به اشغال نیروهیا صهیونیستی درآمد. سپس ستون تانکهای اسرائیلی راهشان را به سوی جنوب و مرزهای مصر بازکردند و به جلو پیش رفتند. در آن روز رژیم صهیونیستی همزمان با حملات زمینی خود، از طریق هوا نیز به فرودگاههای کشورهای مصر، اردن، سوریه حمله هوایی غافلگیرانه کرد. این جنگ که از زمین و هوا اغاز شده بود، مدت 6 روز طول کشید و به جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل مشهور شد. اسرائیل در طی این جنگ، کرانه غربی رود اردن و نوار غزه و بلندیهای جولان در سوریه و صحرای سینا در مصر را اشغال کرد. سازمان ملل متحد طی قطعنامهای اسرائیل را به عقبنشینی از سرزمینهای اشغالی دعوت کرد اما اسرائیل خودداری ورزید. پس از آن رژیم صهیونیستی شهر بیت المقدس را که تحت حاکمیت اردن بود و شهر بیت لحم و 27 روستای عربی دیگر را طبق مصوبه ای که صادر کرد ضمیمه خاک خود کرد.
یکی از رویدادهای تلخی که قبلاً اشاره شد ـ الحاق بیت المقدس به قلمرو رژیم صهیونیستی بود. این مساله توجه جهانیان را به خود معطوف ساخت. اهمیت و قداست این منطقه به حدی بود که زمانی باعث پیدایش جنگهای صلیبی شد. مساله حفظ و حراست این مکان شریف توسط مسلمانان از قرنهای پیش مسجل شده است و ملل یهودی و مسیحی در این مورد اطمینان داشتند که مسلمانان در حفظ و نگهداری اماکن مقدس آن کوتاهی نمی کنند اما جنگ شش روزه که باعث اشغال بیت المقدس توسط رژیم صهیونیستی شد این نگرانی را به وجود آورد که ممکن است توجه و دلسوزی لازم برای حفظ آن صورت نگیرد. اسرائیل شرط عقب نشینی خود از مناطق اشغالی را بعد از گذشت سالها از جنگ شش روزه و تاکید سازمان ملل، به رسمیت شناختن این رژیم از سوی اعراب عنوان کرد و بارها اعلام داشت که تا زمانی که کلیه کشورهای عربی این رژیم را به رسمیت نشناسند و با او پیمان صلح برقرار نکنند از سرزمینهای اشغالی بیرون نمی رود.
پس از جنگ شش روزه در ژوئن 1967 که موجب تحقیر و شکست اعراب شد، سازمانهای مقاومت فلسطینی که در اردوگاههایی در اردن، سوریه و لبنان آموزش دیده بودند بر شدت عملیات خود علیه اسرائیل افزودند و شهر « کرامه» که در 25 کیلومتری غرب امان (پایتخت اردن) در دره اردن واقع شده است مرکز نیروهای مبارزه فلسطینی شد. زیرا این شهر عده ای از آوارگان فلسطینی را در خود جای داده بود، در اثر جنگ ژوئن 1967، کرامه در 4 کیلومتری خط جدید آتش بس صهیونیستها و در تیررس آنها قرار گرفت و جمعیت فلسطینی ساکن کرامه از 25000 تن به دو برابر افزایش یافت. به همین لحاظ جنبش فتح با توجه به نزدیکی کرامه به مواضع صهیونیستها آنجا را پایگاه خود ساخت. وزیر دفاع وقت رژیم صهیونیستی نیز اعلام کرد کرامه به پایگاه اساسی مقاومت فلسطین تبدیل شده است. در پی آن با یورش نیروهای زمینی و زرهی اسرائیل، به شهر کرامه، نبرد سختی میان آنها و انقلابیون فلسطینی در گرفت. طی جنگ تن به تن با 300 چریک فلسطینی عده زیادی از صهیونیستها کشته شده و سربازان اسرائیلی ناچار به عقب نشینی شدند. این مقاومت که به نبرد کرامه مشهور شد راه و رمز جدیدی را برای پیروزی ملت فلسطین به ارمغان آورد. و از آن پس عده زیادی داوطلب پیوستن به جنبش فتح شدند.
جنگ 1973 در اکتبر 1973 ارتش مصر به طور ناگهانی و با شعار الله اکبر از کانال سوئز گذشت و با شکستن خط دفاعی « بارلو» که در آن زمان به عنوان خط دفاعی تخیرناپذیر معروف بود با حمایت نیروی هوای به صحرای سینا و داخل خاک اسرائیل هجوم برد. از طرف شرق نیز به طور همزمان نیروی هوایی سوریه تهاجم علیه اسرائیل را آغاز کرد. در روزهای اول جنگ دهها هواپیمای اسرائیلی نابود شد و هزاران اسرائیلی کشته و یا اسیر شدند و بر افسانه شکست ناپذیری آن خط بطلان کشیده شد. اما با حمایت سریع نظامی امریکا و غرب در روزهای بعد، وضع جنگ تغییر کرد و در حالی که دیگر کشورهای عربی از کمک به مصر و سوریه دریغ ورزیدند ارتش اسرائیل با هلی برد نیروهایش توانست در غرب کانال سوئز منطقه محدودی را به تصرف خویش درآورد. سرانجام در کیلومتر 601 قاهره گفت و گو برای پایان دادن به جنگ اغاز شد و با انعقاد قرارداد صلح، جنگ پایان یافت. سازمان ملل متحد نیز در سال 1974 سازمان آزادی بخش فلسطین را به عنوان تنها نماینده ملت فلسطین به رسمیت شناخت.
پیامد جنگ 1973: بعد از پایان یافتن این جنگ ظاهراً رهبران کشورهای عربی فکر مبارزه با رژیم اشغالگر قدس را از سر بیرون کرده و به صلح با آن رژیم به صورت یک مساله اصلی روی آوردند. آنها در پی شکستهای پی در پی، ـ در مراحل مختلف ـ فکر مذاکره با دشمن و خط سازش با امریکا و اسرائیل را در پیش گرفتند و در نهایت پذیرش موجودیت آن را جایگزین اندیشه به دریا ریختن صهیونیستها کردند. سردمدار این جریان و طرز تفکر، انور سادات رئیس جمهور مصر بود که با کنار گذاشتن اسلحه به مذاکره و صلح با رژیم صهیونیستی تن داد و در سال 1975 قرارداد سینا را با اسرائیل امضا کرد. سپس در سال 1977 به فلسطین اشغالی سفر کرد و مناخیم بگین دشمن سرسخت و همیشگی فلسطینیان و مسلمانان را در آغوش گرفت. متعاقب آن سفرهای دیگر از جانب دو طرف انجام گرفت و مقدمات انعقاد یک قرارداد صلح میان مصر و اسرائیل فراهم شد. و بالاخره در سال 1978 در محل کمپ دیوید، میان سادات و مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل درحضور جیمی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا پیمان صلحی امضا شد که به پیمان « کمپ دیوید» معروف گردید. در حالی که باور کردن انعقاد این پیمان برای جهان اسلام بسیار مشکل بود جنگ و خصومت میان دو دشمن قدیمی یعنی اعراب به رهبری مصر و رژیم اشغالگر قدس به پایان رسید و رژیم مصر موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. این واقعه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران روی داد موجب ایجاد شکاف بین جهان عرب شد.
فلسطین سرزمینی عربی و اسلامی است، که در قدیم کنعان نام داشت، حدود 27024 کیلومتر مربع مساحت دارد که دریای مدیترانه در غرب، لبنان در شمال، سوریه و رود اردن در شرق و دریای سرخ و شبه جزیره سینا در جنوب و جنوب غربی آن قرار دارد.
فلسطین سرزمینی حاصلخیز و دارای آب و هوای معتدل است. این منطقه محل ظهور پیامبران بزرگی چون عیسی (ع)، موسی (ع) ومحل عبور و زندگانی حضرت ابراهیم (ع) بوده است. این سرزمین از نظر موقعیت سوق الجیشی بسیار حساس و پراهمیت است به مثابه پلی است که کشورهای عربی، اسلامی آسیا را به آفریقا متصل میکند.
این موقعیت ویژه جغرافیایی فلسطین را در طول تاریخ گذرگاه و نقطه تمرکز بسیاری از کشورها و تمدنهای پیاپی تبدیل کرده بود تا اینکه همراه با سایر سرزمینهای عربی، به کشوری با هویتی اسلامی و عربی تبدیل شد.
شهر اورشلیم با بیت المقدس قدیم بر فراز یک تپه بنا گردیده و از مکانهای مهم فلسطین است. کوه صهیون و کوه زیتون از شرق و غرب آن را احاطه کرده اند.
کنعانیان نخستین اقوامی بودند که از شبه جزیره عربستان به فلسطین آمدند و در این سرزمین سکونت گزیدند. آنان در فلسطین با آموریان و فلسطینیان در هم آمیختند و از سال 2500 ق.م فرمانروایی ایجاد کردند که 15 قرن ادامه داشت. تاریخ فلسطین با نام انبیا آغاز میشود. نام حضرت یعقوب، اسرائیل بود. بنیاسرائیل فرزندان یعقوب بودند و حدود سیزده قرن قبل از میلاد اقتدار داشتند. در هنگام حکومت فرعون بر مصر و پیش از ظهور موسی (ع) جمعیت اسرائیلیان زیاد شد. 430 سال پس از ورود یعقوب به مصر، حضرت موسی (ع) قوم بنی اسرائیل را از سرزمین مصر به مقصد سرزمین موعود، به حرکت درآورد. پیمودن این مسافت چهل سال طول کشید. حضرت موسی در این دوران طولانی از هدایت قوم فروگذار نکرد اما بنی اسرائیل بارها دست به طغیان و تجاوز زدند. پس از حضرت موسی (ع)، یوشع جانشین وی شد و بنی اسرائیل را از اردن عبور داد تا اینکه این قوم به شهرهای جدید رسیدند و دست به غارت و کشتار اهالی زدند. اما قوم فلسطین در مقابل آنان مقاومت کرد و سرانجام بنی اسرائیل را مغلوب ساخت. لیکن پس از جنگهای فراوان، مجدداً بنی اسرائیل قدرت گرفتند و بر شهرها مسلط شدند. در حدود 1000 ق.م حضرت داوود توانست اورشلیم را از دست فلسطینیان خارج کند و بیت المقدس یا خانه خدا را در آنجا بنا کند. این بنا توسط حضرت سلیمان تکمیل شد. سلیمان، چهل سال سلطنت کرد و آرامش را به قدس بازگرداند اما پس از او، دوباره ظلم و غارت بنی اسرائیل آغاز شد.
حدود 730 ق.م شالمانصر (شلمنصر) به اسرائیل تاخت و عده ای از آنان را اسیر کرد و به جای آنها بابلیان را اسکان داد. در سال 586 ق.م در زمان بخت النصر، کشور یهود مورد حمله آشوریان قرار گرفت که منجر به انحطاط و اسارت بنی اسرائیل شد. سرانجام کوروش پادشاه ایران، بابل را تسخیر کرد و یهودیان را آزاد ساخت و به فلسطین و اورشلیم بازگرداند. آسایش اورشلیم تا پایان سلطنت داریوش سوم ادامه داشت تا اینکه اسکندر مقدونی، در حدود 323 ق.م به ایران، مصر، سوریه، فنقیه و فلسطین حمله کرد و ویرانی و قتل و غارت فراوانی به بار آورد. پس از اسکندر، جانشینان او بر فلسطین مسلط شدند. از سال 63ق.م دوره تسلط رومیان آغاز شد که پس از جنگهای فراوان، به ارمنستان و قسمتی از آسیا و آفریقا، سپس سوریه و فلسطین حمله بردند. دوازده هزار یهودی را کشتند و دیوارهای شهر را ویران ساختند.
در چنان شرایطی، ظهور مسیح امید و آرزوی یهودیان بود تا آنان را نجات بخشد. اما روحانیون یهود به او حسادت میورزیدند و می خواستند او را از میان بردارند و سرانجام به فتوای شورای یهود و جوسازی های آنان، حضرت عیسی (ع) توسط حکمران رومی سرزمین یهودا به اعدام محکوم و مصلوب شد.
در سال 70 م تیتوس فرزند امپراتور روم با هشتاد هزار سرباز، اورشلیم را محاصره کرد و پس از چند ماه مقاومت یهودیان، سرانجام رومیان فاتح شدند و قوم یهود دوباره آواره گشت. در زمان خسرو دوم پادشاه ساسانی، میان امپراطوری ایران، روم را شکست داده و با راهنمایی یهودیانی که با ایران همکاری می کردند اورشلیم (فلسطین) را فتح کردند. اما پس از مرگ خسرو پرویز، این سرزمین دو باره به دست مسیحیان افتاد.
در زمان خلیفه اول مسلمین (ابوبکر)، او سپاهی را روانه سوریه و فلسطین کرد که با درگذشت او، در زمان خلیفه دوم، عمر، سوریه و بیت المقدس به دست مسلمین افتاد و رومیان در آنجا شکست خوردند. اهالی شهر مقاومت زیادی کردند اما طولانی شدن محاصره و مشکل غذا آنان را مجبور به تسلیم کرد و قرارداد صلح منعقد شد. و از آن سال یعنی 15 ه فلسطین در دست مسلمانان بود.
از سال 1095م. با تهاجم اروپائیان علیه مسلمانان جنگهای صلیبی آغاز شد که حدود دو قرن ادامه یافت. اگر چه این جنگ علتهای گوناگونی داشت اما مورخان یکی از علل آنرا، مساله فلسطین و شهر بیت المقدس و خراجگزار بودن مسیحیان این شهر برای مسلمانان ذکر می کنند. صلیبیون پس از نبردی سخت و محاصره طولانی بیت المقدس، وارد شهر شده و دست به قتل عام زدند و همه چیز را به عنوان غنیمت، غارت کردند.
بدین سان مسیحیان 90 سال بر فلسطین حکومت کردند. در مراحل پایانی جنگ دوم صلیبی (1149-1147م) مطابق با 544-542 ه صلاح الدین ایوبی صلیبیون را تار و مار کرد و بیت المقدس را باز پس گرفت و آنها را از سوریه و مصر و سایر مناطق بیرون راند.
پس از هفتمین جنگ صلیبی و مرگ آخرین پادشاه سلسله ایوبی، ممالیک حدود سه قرن زمام امور را در دست گرفته و بیت المقدس را نیز در اختیار داشتند و با سپاه مغول جنگیدند و آنها را شکست دادند و بازماندگان صلیبی ها را در عکا نابود ساختند. از سوی دیگر سلسله عثمانی با جنگهای طولانی و فتوحات عثمانی غازی در نبرد با مغولان و یونانیان، پایه گذاری شد. در زمان سلطان محمد فاتح در سال 1453م. شهر قسطنطنیه که مهمترین مرکز اقتدار صلیبیون و پایتخت روم شرقی بود فتح شد و به مدت 500 سال به پایتخت امپراطوری عثمانی تبدیل گردید.
اواخر قرن نوزدهم شورشهایی در فلسطین به وجود آمد. انگلستان در این سالها مدافع عثمانی بود، ناگهان تغییر روش داد و در برابر عثمانی قرار گرفت و از شورشیان حمایت کرد. از جمله «حسین، امیر مکه» را که نماینده عثمانی در حجاز و مردی جاه طلب بود تحریک کرد با حمایت انگلیس از عثمانی جدا شود. در چنین شرایطی عده ای از یهودیان، اندیشه ملت واحد یهود را مطرح کردند و برای تشکیل کشوری مستقل دست به اقداماتی زدند که کار آنها مورد تشویق و حمایت دولت انگلیس قرار گرفت. این عده با گرفتن کمکهای مالی از یهودیان ثروتمند، برای پیشبرد مقاصد خود حزبی تشکیل دادند و نام صهیون را بر خود نهادند. در سال 1916 قرارداد « سایکس ـ پیکو» میان روسیه، فرانسه و انگلیس به امضا رسید تا به موجب آن سرزمینهای تجزیه شده از عثمانی را میان خویش تقسیم کنند. اما انگلیس که چندی بعد آن پیمان را مغایر با سلطه خود بر کانال سوئز دید در سال 1917 با استفاده از ضعف روسیه و انقلابی که در آن کشور به وقوع پیوست، از پیمان سرباز زد و فلسطین را تحت قیمومیت خویش درآورد.